< فهرست دروس

درس شرح الاشارات - استاد حشمت پور

89/10/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بیان اینکه جسم طبیعی دارای جسم تعلیمی است و توضیح الفاظ وارده در تعریف جسم تعلیمی (مقدار، ثخین، متصل)/ الفصل السادس/ النمط الاول: فی تجوهر الاجسام/ شرح اشارات و تنبیهات.

خلاصه و تکمیل مباحث جلسه قبل: در جلسه گذشته برای اثبات اینکه در عدد حد مشترک نداریم توضیح دادیم که مثلا اگر عدد 10 را تقسیم کنیم به 6 و 4 در این صورت عدد ششم داخل در 6 هست ولی داخل در 4 نیست.

سؤال: سؤال شد که مگر قبلا نگفتیم که واحد عدد نیست و 6 نیز وقتی قطع می شود، انتهایش واحد می شود (1+5) پس انتهای عدد 6 که 1 است عدد نیست پس چرا می گویید که انتهای 6 یعنی ششمین عدد 6 از سنخ دو طرف (6 و 4) است در حالی که واحد عدد نیست که از سنخ طرفینش باشد؟

جواب: ما گفتیم که واحد (یعنی 1) عدد نیست ولی عدد ششمین عدد است و واحد نیست بلکه 6 است.

نکته: دو جسم متصل به هم حد مشترک ندارند و دو جسمی که به هم متصل اند هر کدام سطح مخصوص خود را دارند و به هم چسبیده اند و حد مشترکی ندارند.

نکته: حد مشترک، جزء هیچ یک از طرفین نیست و داخل در هیچکدام نیست و حد مشترک فقط یک طرف فرضی است.

زمان را گفتیم یا ماضی است و یا مستقبل و در عین حال اشاره کردیم که زمان واحد و مستمر است و واقعا جزء ندارد و حتی بالاتر از آن اصلاً زمان، ماضی و مستقبل ندارد و زمان به نسبت به ما ماضی و مستقبل می شود یعنی تقسیم زمان به ماضی و مستقبل نسبی است و واقعی نیست. وضع زمان مانند جوی آبی است که در حال جریان است و ما مانند برگی هستیم که روی جوی آب قرار گرفته ایم و با آب یعنی زمان حرکت می کنیم و وضع خدا و مجردات مانند کسانی است که در بیرون از آب ایستاده اند و گذر آب بر روی آنها تأثیری ندارد. البته دقت شود که آنها زمان را هم به صورت کامل از ابتدا تا انتها می بینند و هم عبور زمان را می بینند و لذا می توانند از گذشته و آینده خبر دهند. پس نسبت به آنها ماضی و مستقبل معنا ندارد و فقط نسبت به ما ماضی و مستقبل معنا دارد.

خلاصه اینکه از بحث اول که بحث از جزء لایتجزی بود گذشتیم.

الفصل السادس

فی اثبات الهیولی ببرهان الوصل و الفصل

إشارة

قد علمت ان للجسم مقدارا ثخينا متصلا

المقصود من هذا الفصل إثبات الهيولى للجسم فالمقدار بحسب اللغة هو الكمية و بحسب الاصطلاح هو الكمية المتصلة التي تتناول الجسم و السطح و الخط [1]

و حال به بحث بعد می رسیم و می خواهیم هیولی را برای جسم ثابت کنیم و بگوییم که جسم، صورتِ خالی و تنها نیست بلکه جسم مرکب است از هیولی و صورت.

مشاء معتقدند که جسم مرکب از ماده و صورت جسمیه و صورت نوعیه است ولی شیخ اشراق فقط صورت جسمیه را قبول دارد و می گوید آنچه که در جسم داریم فقط صورت جسمیه است و نه ماده داریم و نه صورت نوعیه و تفاوت اجسام را به کیفیات می داند یعنی همان چیزی را که مشاء جوهر و صورت نوعیه می دانند او عرض و کیفیت می داند البته شیخ اشراق هیولی را به یک معنا قبول می کنند که آن دیگر هیولای اصطلاحی نیست و آن همان صورت جسمیه است که می پذیرد چیزی را و به خاطر پذیرشش هیولی نامیده می شود که این دیگر هیولای اصطلاحی نیست.

مصنف می خواهند هیولی را ثابت کنند و نظر شیخ اشراق و کسانی مثل قائلین به اجزاء لایتجزی که هیولی را قبول ندارند را باطل کند.

البته فلافسه می گویند بر فرض که اجزاء صغار لایتجزی ثابت باشند، باز هم این اجزاء مشتمل هستند بر هیولی و صورت.

برای اثبات هیولی فلاسفه دو برهان ذکر کرده اند یکی «برهان فصل و وصل» و دیگری «برهان قوه و فعل» و در این فصل مصنف فقط به برهان وصل و فصل اشاره می کنند که برهان محکمتری است.

بیانی کوتاه از برهان فصل و وصل:

برهان از این قرار است که وقتی ما جسم را جدا می کنیم یک چیزی باقی می ماند که این جدایی را می پذیرد و همچنین وقتی جسم را دوباره متصل می کنیم پس یک چیزی هست که این اتصال را می پذیرد و آن عبارت است از هیولی.

فعلا با برهان کاری نداریم و فقط از این بحث می کنیم که جسم طبیعی دارای جسم تعلیمی است و بعداً از این مطلب به عنوان مقدمه ای برای استدلال استفاده می کنیم.

مصنف به جای اینکه بگویند که جسم طبیعی دارای جسم تعلیمی است می گویند که جسم دارای مقدار ثخین متصل است.

ما الان باید توضیح دهیم که «مقدار» و «ثخین» و «متصل» یعنی چه و چگونه این سه لفظ تعریف جسم تعلیمی هستند و چرا مصنف مستقیماً نگفتند جسم تعلیمی؟!

مقدار:

شارح می فرمایند که مقدار در لغت به معنای کمیت است چه متصل و چه منفصل ولی در اصطلاح فلاسفه مقدار بر عدد اطلاق نمی شود و فقط بر کم متصل اطلاق می شود.

شارح می فرمایند که در اینجا باید از مقدار، معنای لغوی را اراده کنیم زیرا مصنف در ادامه قید متصل را نیز اضافه کرده اند و برای اینکه این قید لغو و تکرار نباشد مقدار را به معنای لغوی می گیریم و این قید متصل را برای اخراج مقادیر منفصل چون عدد بیان کرده اند.

ترجمه و شرح متن:

مصنف: دانستی که برای جسم مقداری است ثخین و متصل.

شارح: مقصود از این فصل اثبات هیولی برای جسم است و این عبارت تا اینجا مقدمه اول استدلال است.

این عبارت مشتمل است بر چند جزء:

- قسمت اول «قد علمت» است که شارح بعداً توضیح خواهند داد که چرا مصنف با اینکه این مطلب را قبلا بیان نکرده بودند ولی می فرمایند قد علمت و دانستی.

- قسمت دوم «جسم» است که معنای آن در گذشته بیان شد.

- قسمت سوم همین الفاظ و قیود «مقدار و ثخین و متصل» است که شارح اکنون آنها را توضیح می دهند.

مقدار به حسب لغت عبارت است از کمیت (چه متصل و چه منفصل) اما به حسب اصطلاح مقدار عبارت است از کمیت متصلی که هم شامل جسم تعلیمی است (امتدادات ثلاث) و هم سطح (دو امتداد) و هم خط (یک امتداد).

ولی مقصود ما جسم تعلیمی است پس باید آن دو را نیز بیرون کنیم و با قید «ثخین» آن دو را نیز خارج می کنیم.

و الثخن اسم لحشو ما بين السطوح و للأمر الذي يقابله رقة القوام فالثخين يدل بالاشتراك على ما هو ذو حشو بين السطوح و هو فصل للجسم التعليمي و على ما يقابل الرقيق من الأجسام و المراد هاهنا المعنى الأول

ثخین:

شارح می فرمایند که ثخن دو معنا دارد:

- یکی آن ضخامتی که بین دو سطح وجود دارد مثلا برای فلک گفته می شود که هم جوف دارد و هم ثخن و آنهایی که مبتدی هستند در معنای ثخن می مانند و گیج می شوند و ثخن یا قطر یا ضخامت عبارت است از فاصله بین دو سطح دو طرف شیء مثلا توپی را فرض می کنیم در این توپ یک فضای خالی وجود دارد که هوا در آن قرار می گیرد و جوف توپ نامیده می شود و خود لایه توپ نیز ضخامتی دارد که ثخن او نامیده می شود و ثخن یعنی همان کلفتی جسم.

- معنای دوم ثخن غلظت است مثلا گفته می شود فلان چیز ثخین یعنی غلیظ است مثلا عسل غلیظ و ثخین است و این ثخن در مقابل رقیق است.

مراد از ثخین در اینجا معنای اول است نه معنای دوم.

نکته: همیشه سطح و خط در جسم موجود اند و هیچگاه در خارج به تنهایی یافت نمی شوند.

از بین سه مقدار فقط جسم تعلیمی است که دارای ثخن است و سطح و خط ثخن ندارند.

ترجمه و شرح متن:

شارح: و ثَخَن اسمی است برای پُری واقع بین سطوح و همچنین اسمی است برای امری که در مقابل او رقت قوام قرار گرفته است در نتیجه ثخن در معنای دوم به معنای غلظت است.

پس ثخین دلالت می کند با اشتراک لفظی بر چیزی که دارای پُری است در بین سطوحش و ثخین به این معنا فصل است برای جسم تعلیمی و همچنین دلالت می کند با اشتراک لفظی بر غلیظ که در مقابل رقیق است و مراد ما از ثخین در اینجا معنای اول است.

و الاتصال يدل على معنيين أحدهما صفة لشي‌ء لا بقياسه إلى غيره و هو كونه بحيث يمكن أن يفرض له أجزاء تشترك في الحدود و المتصل بهذا المعنى يطلق على فصل الكم و على الصورة الجسمية المستلزمة للجسم التعليمي و قد يقال للجسم التعليمي عند ما يطلق المتصل على الصورة الجسمية اتصال أيضا و قد يقال لهذه الصورة أيضا اتصال و امتداد بالمجاز و يقال للجسم بحسب ذلك متصل

متصل:

متصل به منزله فصل دوم است و مجموع این دو قید (ثخین و متصل) فصل جسم تعلیمی می شوند.

متصل دو معنا دارد؛ متصل نفسی و نسبی.

متصل نفسی این است که خود شیء فی نفسه متصل باشد بدون ملاحظه با شیء دیگر.

اما متصل نسبی این است که شیئی را به لحاظ با شیء دیگر متصل بدانیم مثلا بگوییم این شیء به آن شیء متصل است.

متصل نفسی بر دو چیز اطلاق می شود؛ هم یکی از فصلهای کم است (مثلا گفته می شود کم متصل که عدد بیرون می رود و سطح و خط و جسم تعلیمی و زمان و حرکت باقی می مانند) و هم فصل است برای صورت جسمیه که عبارت از امتدادات ثلاث باشد و این صورت جسمیه متصل است و صورت جسمیه مستلزم جسم تعلیمی است یعنی جسم تعلیمی عرض لازم است برای صورت جسمیه و جسم طبیعی. پس حال که صورت جسمیه متصل است، به آن لازمش که عبارت باشد از جسم تعلیمی اتصال می گوییم چون اگر جسم تعلیمی از صورت جسمیه گرفته شود، صورت جسمیه متصل نخواهد بود و به عبارت دیگر جسم تعلیمی اتصال است و صورت جسمیه دارای اتصال است یعنی دارای جسم تعلیمی است (در تعریف جسم طبیعی می گوییم که «جوهر قابل للابعاد الثلاثة» و این ابعاد ثلاثة همان جسم تعلیمی هستند).

خلاصه اینکه به صورت جسمیه می گوییم متصل یعنی دارای اتصال و اتصال عبارت است از جسم تعلیمی.

البته گاهی اوقات به خود جسم طبیعی اطلاق متصل می شود در نتیجه بر صورت جسمیه اطلاق اتصال می شود.

خلاصه اینکه در یک اطلاق جسم تعلیمی را اتصال می نامیم و صورت جسمیه را متصل می گوییم و در یک تعبیر دیگر جسم طبیعی را متصل و صورت جسمیه را اتصال می گوییم و البته این تعبیر دوم مجازی است و اطلاق متصل بر جسم طبیعی اسناد الی غیر ما هو له است و اطلاق آن بر صورت جسمیه صحیح و حقیقی است.

پس گفتیم که متصل یا نفسی است و یا نسبی و نفسی اطلاق می شود بر فصل کم و بر صورت جسمیه و سپس توضیح دادیم که وقتی بر صورت جسمیه اطلاق متصل می کنیم، بر جسم تعلیمی اطلاق اتصال می کنیم و بعد یک اطلاق مجازی را توضیح دادیم.

ترجمه و شرح متن:

شارح: و اتصال دلالت می کند بر دو معنا:

- یکی اینکه صفت شیئی باشد بدون قیاس این شیء به غیر خودش (اتصال نفسی) و این اتصال نفسی به این صورت است که جسم به گونه ای باشد که بتوان فرض کرد که دارای اجزائی باشد که آنها حدود مشترک داشته باشند یعنی شیء دارای اجزاء بالقوه باشد.

و متصل به این معنا اطلاق می شود بر فصل کم (و گفته می شود کم متصل که باعث اخراج کم منفصل می شود) و بر صورت جسمیه ای که مستلزم جسم تعلیمی است.

و گاهی وقتی متصل اطلاق می شود بر صورت جسمیه، بر جسم تعلیمی نیز اتصال اطلاق می شود و گاهی نیز به خود صورت جسمیه اتصال و امتداد گفته می شود مجازا و بر اساس این اطلاق و تعبیر، به جسم طبیعی متصل گفته می شود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo