< فهرست دروس

درس شرح الاشارات - استاد حشمت پور

89/10/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بیانی موجز از استدلال مصنف در این فصل بر رد جزء لایتجزی و بیان استدلالی از فخر رازی در تأیید و اثبات جزء لایتجزی/ الفصل الأوّل/ النمط الاول: فی تجوهر الاجسام/ شرح اشارات و تنبیهات.

خلاصه و تکمیل مباحث جلسه قبل: گفته شد که وضع جزء مقوله عبارت است از نسبتی که بین اجزاء یک شیء حاصل است مثلا سر انسان روی گردن اوست.

وضع تمام مقوله دو تفسیر دارد که یک تفسیر آن عرض شد.

تفسیری که بیان شد این است که نسبتی که مرکب با خارج از خود دارد را وضع تمام مقوله می گویند.

اما در بعضی کتب تفسیر دیگری نیز برای وضع تمام مقوله ذکر شده است که عبارت است از مجموع نسبت اجزاء به هم و نسبت مرکب با خارج را با هم وضع تمام مقوله می گویند یعنی این معنا اعم و شامل هر دو وضع (جزء مقوله و تمام مقوله به معنای اول) است.

این تعریفی دقیق و تحقیقی است.

اگر یک جسمی بسیط بود و اجزاء مختلف نداشت مثلا مقداری آب آیا چنین جسمی وضعی تمام مقوله یا جزء مقوله دارد یا ندارد؟

این مقدار آب وضع جزء مقوله دارد ولی فرضی است یعنی با فرضمان آب را به دو قسمت تقسیم می کنیم و سپس آنها را به هم نسبت می دهیم و وضع جزء مقوله را به دست می آوریم.

البته دقت شود که بنا بر نظر نظام و قائلین به اجزاء بالفعل، جسم وضع جزء مقوله را بالفعل دارد.

این جسم وضع تمام مقوله نیز دارد. اگر وضع تمام مقوله تفسیر اول را در نظر بگیریم این جسم وضع تمام مقوله دارد ولی اگر به معنای دوم بگیریم نیز وضع تمام مقوله دارد ولی چون وضع تمام مقوله به این معنا مجموع آن دو وضع است پس قسمتی از آن فرضی و قسمتی بالفعل است.

حال همین بحث را در جزء لایتجزی نیز مطرح می کنیم.

بنابر نظر ما که این جزء نیز قابل تجزیه با وهم و فرض است، این جزء وضع جزء مقوله فرضی خواهد داشت ولی بنابر نظر خصم که حتی این جزء را با وهم نیز قابل تجزیه نمی داند، این جزء اصلا وضع جزء مقوله ندارد و لو فرضا.

نکته: همانطور که گفته شد اصحاب این قول، جزء لایتجزی را حتی با فرض و وهم نیز قابل تجزیه نمی دانند ولی بنابر نظر ما این جزء نیز اجزاء بالقوه دارد و البته نظام اینگونه می گوید که این جزء تجزیه پذیر است و بالفعل نیز تجزیه شده است و مشتمل بر اجزاء بی نهایت است.

متن: و تلخيص هذا الكلام أن القول بالأجزاء يستلزم القول...[1]

گفته شد که در این فصل ابن سینا دلیل اقامه کرد بر رد قائلین جزء لایتجزی و دلیل را به تفصیل خواندیم و اکنون می خواهیم آن را به صوت خلاصه بیان کنیم.

شارح قیاسی استثنایی را بیان می کنند که تالی دارد و این تالی نیز لازمی دارد و اول لازم را باطل می کنیم و سپس تالی باطل می شود و سپس مقدم که مدعای خصم است نیز باطل می شود.

بیان مطلب این است که:

استدلال: قیاس استثنایی با رفع تالی

مقدمه اول: اگر جزء لایتجزی وجود داشته باشد (و آن چهار حکم نیز صحیح باشند)، یا این جزء ملاقات نمی کند با دو طرف خودش یا ملاقات می کند بالتمام یا ملاقات می کند ولی ناقصا.

مقدمه دوم: ولی تالی با هر سه فرضش باطل است.

بطلان فرض اول: اگر این تالی صحیح باشد لازم می آید که در فرض اول از ترکیب اجزاء جسم درست نشود چون فرض این است که اینها با هم تماس و برخورد ندارند و به هم متصل نیستند.

بطلان فرض دوم: و در فرض دوم لازم می آید که این اجزاء در وضع حسی تفاوتی نداشته باشند و همگی با یک اشاره مشار الیه واقع شوند در حالی که ما می توانیم به اجزاء بالقوه جسم، اشاره های مختلفی کنیم.

بطلان فرض سوم: فرض سوم نیز منتهی به این می شود که جزء تجزیه شود چون قسمتی از جزء مورد ملاقات است و قسمت دیگر مورد ملاقات نیست.

پس اگر جزء لایتجزی داشته باشیم یا اجزاء با هم ملاقات نمی کنند یا ملاقات بالاسر می کنند و یا ملاقات ناتمام می کنند این تالی اول است و لازمه این تالی نیز همان محالات و نقوضی است که بنابر هر سه فرض بیان شد.

حال که لازم دوم باطل است، پس تالی که لازم اول است نیز باطل می شود و مقدم نیز با بطلان لازم اول (تالی) باطل خواهد بود.

ترجمه و شرح متن:

شارح: و تلخيص هذا الكلام أن القول بالأجزاء يستلزم القول بأحد ثلاثة أشياء [و خلاصه کلام مصنف در این فصل این است که قول به اجزاء لایتجزی مستلزم است قول به یکی از این سه چیز را:] إما امتناع ملاقاتها أو ملاقاتها بالكل أو بالبعض [یا امتناع ملاقات این اجزاء یا ملاقات آنها بالکل و یا بالبعض] و ذلك يستلزم القول بأحد ثلاثة أشياء [و این تالی لازم دارد قول به یکی از این سه چیز را:] إما امتناع تألف الأجسام منها [یا امتناع تألیف و ترکیب اجسام از این اجزاء] أو عدم امتيازها في الوضع [و یا عدم امتیاز و تفاوت این اجزاء در وضع و اشاره حسی] أو تجزئتها [و یا تجزیه اجزاء] و هذه محال فالقول بها محال [و این سه شقِ لازمِ دوم، محال اند پس لازم اول (تالی) محال است پس قول به این مقدم (جزء لایتجزی) محال است] فهذا تقرير هذه الحجة ‌[و این تقریر حجت و دلیل مصنف است].

متن: و الفاضل الشارح أورد من حجج مثبتي الأجزاء معارضة لها...

فخر رازی به این دلیل مصنف اشکالی وارد نکرده است بلکه دلیل دیگری در عرض دلیل مصنف اقامه کرده است تا نتیجه ای مخالف با نتیجه مصنف برداشت کند.

به چنین اشکالی (یعنی اقامه دلیل مخالف با دلیل خصم) معارضه می گویند (و اگر دلیل خصم را باطل کنیم به آن مناقضه می گویند).

استدلال فخر رازی بر اثبات جزء لایتجزی:

حرکت و زمان را ملاحظه می کنیم و آن را دارای سه جزء می یابیم:

حرکت گذشته و حرکت آینده و حرکت حال.

ما حرکت را موجود می دانیم و موجود دانستن حرکت فقط به جزء فعلی اوست چون آن دو جزء(گذشته و آینده) موجود نیستند.

این جزء حال از حرکت، یا تقسیم می شود و یا تقسیم نمی شود.

اگر تقسیم شود باید تقسیم شود به حال و آینده و گذشته.

گذشته و آینده که موجود نیستند و فقط حال موجود است و دوباره حال نیز تقسیم می شود به همین اقسام.

پس بنابر این نظر لازم می آید که حرکت موجوده مشتمل باشد بر دو معدوم و یک موجود که قابلیت عدم دارد یعنی فقط جزء حال موجود است و جزء حال نیز تقسیم می شود به دو معدوم و یک موجود که قابل عدم است چون او نیز می تواند تجزیه شود به دو معدوم و یک موجود دیگر و هکذا الی غیر النهایه پس برای رفع این اشکال باید تقسیم جزء حرکت را متوقف کنیم و قائل شویم که جزئی از حرکت تقسیم نمی شود.

پس اگر جزء لایتجزی نداشته باشیم لازم می آید که اشیاءِ تدریجی چون حرکت و زمان و تکلم موجود نباشند و وجود اینها واضح است لذا جزء لایتجزی نیز موجود است.

وقتی در حرکت جزء لایتجزی موجود است، چون حرکت بر یک مسافتی تطبیق می شود مثلا شیئی بر روی جسمی حرکت می کند (حرکت در کیف و کم نیز موجود است مثلا رنگ سبزی میوه نارس به سمت قرمزی و زردی میوه رسیده تدریجا حرکت می کند و یا اندازه شیئی تغییر می کند) پس آن مسافت نیز دارای جزء لایتجزی است و خلاصه اینکه چون حرکت دارای جزء لایتجزی است، مسافتی که حرکت بر آن واقع می شود نیز دارای جزء لایتجزی است و حرکت بر جسم و کم و کیف و... واقع می شود پس حرکتی که بر جسم واقع می شود چون دارای جزء لایتجزی است لازم می آید که جسم نیز دارای جزء لایتجزی باشد.

پس فخر از وجود حرکت، وجود جزء لایتجزی برای حرکت را نتیجه گرفت و از این جزء لایتجزی، وجود جزء لایتجزی در جسم را نتیجه گرفت.

نکته: این استدلال را فخر می توانست با هر موجودی که تدریجی باشد بیان کند مانند زمان یا حرکت یا تکلم ولی ایشان با حرکت بیان کردند تا بتوانند از تجزیه ناپذیری اجزاءِ حرکت، تجزیه ناپذیری اجزاء جسم را نتیجه بگیرند.

ترجمه و شرح متن:

شارح: و الفاضل الشارح أورد من حجج مثبتي الأجزاء معارضة لها [و فاضل شارح (فخر رازی) ذکر کرده است از بین دلائلی که مُثبِتِین اجزاء دارند دلیلی را که معارض با دلیل مصنف است و آن دلیل این است که:] و هي أن الحركة موجودة غير قارة و ينقسم إلى ما مضى و إلى ما يستقبل و هما غير موجودين و إلى ما في الحال [حرکت موجودی است که غیر قار است یعنی مستمر است و قرار و ثبات ندارد و هر حرکت منقسم می شود به سه جزء؛ جزئی که گذشته است و جزئی که در آینده می آید که این دو موجود نیستند و قسم سوم حرکت حال است] و لولا وجوده لما كانت الحركة موجودة [و اگر این قسم حال نیز موجود نباشد اصلا حرکت مطلقا وجود نخواهد بود] و هو إن انقسم لم يكن جميعه موجودا لكونه غير قار [و این جزء حال اگر قسمت شود، جمیع او (تمام اجزاء این جزء) موجود نخواهند بود (چون حرکت غیر قار است و تقسیم می شود به آینده و حال و گذشته و دوباره همین سیر تکرار می شود) چون بنابر تقسیم شدن این جزء، این جزء نیز غیر قار خواهد بود و دوباره تجزیه می شود و هکذا الی غیر النهایه و مشخص است که تالی باطل است و نمی تواند که حرکت موجود نباشد] فإذن لا ينقسم و لا ينقسم ما به يقطع المتحرك من المسافة [پس بنابراین جزئی از حرکت تقسیم نمی شود (یعنی قار است) و در نتیجه آن مسافتی که به وسیله آن، حرکت متحرک آن مسافات را طی می کند نیز تقسیم نمی شود یعنی مسافت مقابل این جزء لایتجزی از حرکت، نیز تجزیه نمی شود] و إلا لانقسم ما في الحال من الحركة فهو إذن جزء لا يتجزأ [و اگر این جزء از مسافت تجزیه شود، لازم می آید که آن جزء از حرکتی که در مقابل آن است نیز تجزیه شود در حالی که ثابت کردیم که جزء حرکت تجزیه نمی شود. پس در نتیجه آن جزء مسافت نیز تجزیه نمی شود همانطور که جزء حرکت نیز تجزیه نمی شود.] و ينحل هذا الشك عند تحقيق اتصال المقادير على ما سيأتي إن شاء الله تعالى [شارح می فرمایند که این شک منحل می شود هنگام اثبات و تحقیق اتصال مقادیر بنابر آنچه که خواهدآمد ان شاء الله.

شارح از دلیل فخر تعبیر به شک می کنند تا بفهمانند که این مطلب اصلا دلیل نمی تواند باشد و اصلا صحیح نیست و در حد یک شک است].


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo