< فهرست دروس

درس برهان شفا - استاد حشمت پور

93/09/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: جایگاه عرض غریب در کجای صناعات و علوم است؟/ بیان عرض ذاتی بودن/ فصل اول/مقاله دوم/ برهان شفا.
«و اعلم ان الاعراض الغریبه لا تُجعَل مطلوباتٍ فی مسائل الصنائع البرهانیه»[1]
بعد از اینکه عرض غریب و عرض ذاتی شناخته شد بیان می کنیم که در کجا باید از عرض غریب استفاده کرد و در کجا باید از عرض ذاتی استفاده کرد و استفاده از عرض غریب ممنوع است. وقتی این مطلب را بیان کردیم معلوم می شود که جای عرض غریب کجاست. ما بحث نمی کنیم که جای عرض غریب کجا است ولی این بحث که در کجا عرض ذاتی مطرح می شود و در کجا باید از عرض غریب پرهیز کرد.
مصنف می فرماید صنایع بر دو قسم اند:
1 ـ صنایع برهانیه: که در آنها جز برهان هیچ دلیلی پذیرفته نیست و آن صنایع عبارت از منطق و علوم عقلیه دیگر مثل کلام و فلسفه و ریاضیات و طبیعیات است « که ریاضیات و طبیعیات شاخه های فلسفه اند» و حتی اخلاق.
2 ـ صنایع قرار دادی: مثل تاریخ و جغرافیا و فقه و امثال اینها که علوم برهانی نیستند و در آنها می توان از غیر برهان هم استفاه کرد.
در صنایع برهانیه همانطور که الان توضیح داده شد فقط از برهان باید استفاده کرد و برهان هم گفته شد که عرض باید عرض ذاتی باشد پس در صنایع برهانیه باید از عرض ذاتیه استفاده کرد و جای عرض غریب نیست.
پس در صنایع برهانیه ما موظف هستیم که از برهان استفاده کنیم و در برهان، عرض ذاتی مطرح است نه عرض غریب. پس اگر ما موظف هستیم از برهان استفاده کنیم با واسطه موظف هستیم از عرض ذاتی استفاده کنیم نه از عرض غریب.
اما سبب آن چیست؟ چرا باید از ذاتی استفاده کنیم؟ سبب این را قبلا گفتیم که عرض ذاتی یا خود ذاتی علت برای نتیجه می شود یعنی وقتی می خواهید در نتیجه، محمول را بر موضوع حمل کنید باید این حمل، علت داشته باشد یعنی «ثبوت المحمول للموضوع» که همان حمل است باید علت داشته باشد چون اگر از علت به معلول رسیدید یقین می کنید پس حتما باید از علت به معلول برسید یعنی علتی بیاورید که آن علت، محمول را برای موضوع ثابت کند تا یقین به ثبوت محمول برای موضوع پیدا کنید. عرض ذاتی یا خود ذاتی می تواند علت باشد چون برای خود ذات است. لذا عرض ذاتی یا خود ذاتی می تواند معروضش را اثبات کند و برای شما یقین بیاورد اما عرض غریب، بیگانه است و بیگانه نمی تواند علت باشد بیگانه را اگر بخواهید برای چیزی مقدمه قرار بدهید یا ثابت کنید مشکوک یا مظنون است و مقطوع نیست مگر برای آن، دلیل جدیدی بیاورید تا بتوانید این مشکوک را مقطوع کنید. پس نمی توان از عرض غریب برای ایجاد قطع استفاده کرد بنابراین عرض غریب در علومی که قطع و یقین معتبر است راه ندارد.
توضیح عبارت
«و اعلم ان الاعراض الغریبه لا تُجعل مطلوبات فی مسائل الصنائع البرهانیه»
«مسائل الصنایع البرهانیه»: مسائلی که مربوط به علوم برهانی است یعنی علومی که در آنها برهان اعتبار می شود و استفاده می شود. در آن صنایع، مسائلی مطرح است. در این مسائل نمی توانید عرض غریب را مطلوب «یعنی محمول» قرار بدهید «البته در اینجا که می گوید مطلوب به معنای نتیجه است ولی باید از حد وسطی که عرض ذاتی است به محمول و مطلوبی برسید که آن هم یا عرض ذاتی برای موضوعش است یا ذاتی موضوعش است. در نتیجه هم همینطور است که محمول یا عرض ذاتی برای موضوع است یا ذاتی برای موضوع است.
نکته: آنچه که بر ذات شیء بما اینکه این ذات ذات است عارض می شود عرض ذاتی می شود حال آن شیء می خواهد وجود باشد یا ماهیت باشد. نمی توان گفت وجود، عرض ندارد. وجود ممکن است عرض ذاتی و عرض غریب داشته باشد. مثل واقعیت «اصالت، همان واقعیت است» برای وجود که اگر نگوییم ذاتی وجود است لااقل عرض ذاتیش است اگر وجود، عرض ذاتی نداشت شما در فلسفه که موضوعش وجود است از اعراض ذاتی بحث نمی کردید در حالی که هر موضوع علمی عبارت از چیزی است که در آن علم از عوارض ذاتی اش بحث می کنید و لازم می آمد فلسفه اصلا درباره عرض ذاتی وجود بحث نکند و هر چه بحث درباره وجود می کند عرض غریب باشد یعنی خارج از فلسفه باشد. زیرا هر علمی باید از عوارض ذاتی موضوعش بحث کند و موضوع فلسفه، وجود است اگر وجود عرض ذاتی نداشت فلسفه بحثی می کند؟
کسی فکر نکند که عرض ذاتی به معنای عرضی باشد که برای ذات باشد و ذات، ماهیت است پس عرض برای ماهیت است. معنای عرض ذاتی این نیست. عرض ذاتی همان است که بیان کردیم که برای ذات و خود شئ باشد و ذات شئ ماهیت نیست.
نکته: اگر ذات شئ را نشناسید باید اعتقاد پیدا کنید که جنس و فصل آن را نمی شناسید چون ذات از جنس و فصل درست می شود ولی عرض ذاتی و عرض غریب را ممکن است بشناسید و ممکن است نشناسید. شناخت عرض ذاتی و عرض غریب ربطی به شناخت ذات ندارد. عرض یک امر بیرونی است اگر ذات را نشناختید جنس و فصل شناخته نمی شود ولی آن امر بیرونی ممکن است شناخته شود و ممکن است شناخته نشود. نه اینکه اگر ذات شناخته نشد حتما عرض ذاتی شناخته نمی شود. اگر کسی این را بگوید خلط بین ذات به معنای ماهیت و ذاتی که به معنای خودش است کرده.
عرض ذاتی یعنی عرض خود این شیء. لذا ممکن است ذات خود این شیء را نشناسید ولی عرض هایی که مربوط به ذات شی می شود را بشناسید.
نکته: اگر بخواهید ذاتی درست کنید باید آن شیء ذات داشته باشد ولی اگر بخواهید عرض ذاتی درست کنید لازم نیست ذات به معنای ماهیت داشته باشد. «اما ذات به معنای خود را همه دارند»
نکته: اگر هیچ عارض ذاتی نشناسید نمی توانید آن شی را موضوع علم قرار بدهید اگر علم، برهانی نیست و عرض ذاتی نمی شناسید عرض را احتمال می دهید غریب باشد و احتمال می دهید ذاتی باشد در این صورت می توانید از عوارضش بحث کنید. آن که گفتند «موضوع کل علم مایبحث عن عوارضه الذاتیه» مراد کل علم برهانی است نه کل علم اعتباری. اصلا در علم اعتباری نیاز به موضوع نداریم.
نکته: یک قیاسی می آوریم که خطابی باشد. آیا می توان قیاس دیگری آورد که برهانی باشد و آن را برهانی کند؟ یعنی دلیلی که آوردید خطابی بود اما دلیلی که الان می آورید برهانی می شود نه اینکه آن خطابه را با این برهان، برهانی کنید. خطابه، برهان نمی شود مگر قیاس جدیدی بیاورید که در آن قیاس، حد وسط علت است و محمول را برای موضوع بالیقین ثابت کند در این صورت بگویید در آنجا هم محمول برای موضوع بالیقین ثابت است و لو از طریق ظن رفتیم ولی اینکه قیاس خطابی را به وسیله این برهان، برهانی و یقیین آور کنید نمی شود مگر اینکه مطلوبی را که در آنجا با ظن اثبات کرده بودید در قیاس برهانی با قطع اثبات کنید. در این صورت می توان گفت مطلوب، قطعی است به خاطر این برهان. آن قیاس ظنی را با برهان نمی توان قطعی کرد ولی مطلوبش را می توان قطعی کرد.
«مطلوبات»: مطلوب یعنی در نتیجه نمی آید قهرا در مقدمه نیامده که در نتیجه نمی آید. اگر در مقدمه آمده بود در نتیجه هم می آمد پس در مقدمه ی هر برهانی که در مسائل صنایع برهانیه می آورید باید محمول عرض ذاتی یا ذاتی باشد.
نکته: توجه کنید در مقدمات برهان، محمول یا باید ذاتی باشد یا عرض ذاتی باشد. ذاتی یعنی ذاتی مقوم باشد. اما در نتیجه محمول فقط عرض ذاتی است و ذاتیِ مقوم نمی تواند باشد چون «ذاتی شی لم یکن معللا» اما الان برای آن علت آوردید و علت، قیاس است زیرا با قیاس می خواهید ثابت کنید که این محمولِ ذاتی برای موضوعی که ذات است ثابت است. چون لازم نیست برای ذاتی دلیل آورد. در مقدمات برهان حد وسط یا باید ذاتی باشد یا عرض ذاتی باشد. ولی محمولِ در مطلوب نمی تواند ذاتی باشد فقط باید عرض ذاتی باشد لذا ایشان می گوید: «الاعراض الغریبه لا تجعل مطلوبات». مفادش این نیست که ذاتی وعرض ذاتی مطلوب میشود بلکه فقط عرض ذاتی مطلوب می شود یعنی در مطلوب و نتیجه، محمول عرض ذاتی است نه ذاتی. پس در نتیجه ای که می گیرید محمول نباید ذاتی موضوع باشد بله در مقدمات، محمول می تواند ذاتی و عرض ذاتی باشد اما در نتیجه، مطلوب حتما باید عرض ذاتی باشد.
«و ذلک لانها ان اخذت من حیث تتخصص بموضوع الصناعه زال بذلک غرابتها»
این عبارت، علت را بیان می کند ولی به ظاهر علت با معلَّل مناسب ندارد. معلل این است «اعراض غریبه را نمی توان در صنایع برهان بکار برد» چون اگر این اعراض غریبه را تخصیص بزنید قرابتش از بین می رود و تبدیل به عرض ذاتی می شود. به نظر می رسد دلیل با مدلول مناسبت ندارد.
دلیل را عبارت از «ان اخذت من حیث تتخصص» نگیرید و الا علت با معلل نمی سازد. دلیل را باید مرکب ازب «ان اخدت...» در سطر اول و «ان اخذت...» در سطر 12 بگیرید در این صورت می بیند دلیل کامل می شود.
نمی توان از اعراض غریبه استفاده کرد زیرا اگر مطلق بگذارید مناسبت با صنایع برهانیه ندارد و اگر تخصصش بدهید ذاتی می شود. و عرض غریب نمی شود پس از عرض غریب استفاده نکن یا تخصصش بده یا اگر مطلقش کردی توقع نداشته باش که در مطلوبت راه پیدا کند.
مصنف بعد از عِدل اول «یعنی بعد از عبارت ان اخذت من حیث تتخصص بموضوع...» راه تخصیص زدن و از بین بردن غرابت عرض را به ما نشان می دهد.
چه کار کنیم که عرض غریب را تبدیل به عرض ذاتی کنیم که به صورت جمله معترضه بیان می کند. در کجا می توان عرض غریب را تخصیص زد و با این تخصیص،آن را عرض ذاتی کرد؟ در جایی که عرض مربوط به جنس شیء باشد یا مربوط به ماهو کالجنس باشد مربوط به نوع می کنیم. ولی در جایی که عرض غریب است و مربوط به نوع و جنس و ما هو کالجنس نیست بلکه بیگانه است اگر تخصیص همه بزنید نمی توانید به این نوع مربوطش کنید. پس در جایی می توان با تخصیص، عرض غریب را به عرض ذاتی برگرداند که این عرض غریب، عرض غریب برای نوع باشد ولی عرض ذاتی برای جنس باشد یا عرض ذاتی برای ما هو کالجنس باشد. آن وقت با تخصیصی که بر آن وارد می کنید مربوط به نوع می کنید.
سپس مصنف مطلبی را نتیجه می گیرد که از این مطلب بنده «استاد» در بحثهای قبلی استفاده کامل بردم و آن این است «فیکون العام للعام و المخصص للمخصص» تمام اشکالات به واسطه این عبارت حل می شود. یعنی ماشیِ عام، عرض ذاتی برای حیوانی است که عام می باشد و ماشیِ مخصوص عرض ذاتی برای انسانی است که محضص می باشد یعنی اینطور فکر نکنید که ماشیِ عام که برای جنس عرض ذاتی است برای نوع هم عرض ذاتی است بلکه عام فقط برای عام است و برای مخصَّص، عرض ذاتی نیست. برای مخصَّص که انسان می باشد ماشیِ مخصص، عرض ذاتی است.
ترجمه: و آن «که می گویید اعراض غریبه مطلوبات مسائل صنایع برهانیه قرار نمی گیرد» به این جهت است که این اعراض طوری اخذ بشود که تخصیص خورده باشد و با موضوع صناعت مساوی شده باشد و از حالت عام بودن در آمده باشد. غرابتش با این تخصیص زائل می شود و عرض ذاتی می گردد.
«و انما یمکن ان تخصص اذا کانت مناسبه للموضوع او لجنسه او لما هو کالجنس»
«موضوع» یعنی همان که محمول می خواهد بر آن حمل شود که ما موضوع را نوع قرار دادیم. می توان آن را تخصیص داد وقتی که مناسب با موضوع باشد ولی اعم باشد یا مناسب با جنس موضوع باشد یا مناسب با لما هو کالجنس باشد مثلا فصل الجنس «فصل الجنس برای موضوع عمومیت دارد ولی فصل که برای نوع است برای نوع، عمومیت ندارد و مساوی با نوع است. عرض ذاتی ناطق، عرضی ذاتی انسان است و احتیاج به تخصیص ندارد. عرض ذاتی حساس برای انسان احتیاج به تخصیص دارد یعنی باید حساس خاصی باشد. حساس هم برای انسان فصل الجنس است یعنی فصل حیوان است و فصل خود انسان نیست» باشد یعنی به یک نحوه باید ارتباط با نوع داشته باشد که بعد از تخصیص برای خود این نوع شود. اگر هیچ ارتباطی به این نوع ندارد «نه ارتباط به خود نوع و نه به جنس نوع و نه به لما هو کالجنس دارد» بعد از تخصیص هم نمی توانید آن را مرتبط به نوع کنید.
«ماهوکالجنس»: مثل لون در بیاض زیرا در الوان و بیاض جنس وجود ندارد جنس آنها همان چیزی است که ما انتخاب می کنیم. ما به الاشتراک آن، کالجنس است. اگر عرض ذاتی برای کالجنس بود می توان با تخصیص آن را عرض ذاتی برای نوع کرد. بله ما هو کالجنس می تواند به معنای جنسی باشد که ما او را جنس گرفتیم و جنس واقعی نیست بلکه بمنزله جنس است.
«فیکون العام للعام و المخصص للمخصص»
آن عرض عام برای معروض عام است و عرض خاص برای معروض خاص است یا بگویید محمول عام برای موضوع عام است و محمول خاص برای موضوع خاص است.
«و ما لم یکن کذلک لم یکن مستعملا فی البرهان»
«ما لم یکن کذلک» یعنی «ما لم یکن مناسبا» یعنی آن که مناسب نیست در برهان بکار نمی برید حتی اگر تخصیص بزنید چون تخصیص، کاری انجام نمی دهد. ولی اگر عام باشد و تخصیص زده نشود همینطور است که آن را با عبارت «و ان اخذت مطلقه...» بیان می کند.
«و ان اخذت مطلقه فلیس وجودها لموضوع الصناعه من حیث هو موضوع الصناعه»
ضمیر «اخذت» به «اعراض غریبه» بر می گردد.
اگر آن اعراض غریبه را مطلق گرفتید «یعنی اعراض غریبه ای را که واسطه عام داشتند تخصیص نزدید» و تخصیص نخورند و مناسب با نوع نشوند وجودش منحصرا برای موضوع صناعت نیست. در عرض ذاتی گفتیم که باید برای موضوع صناعت وجود داشته باشد یا خودش یا مقابلش وجود داشته باشد و در جای دیگر نباشد. این چنین عرضی که مطلق است و هم می تواند در این نوع وجود داشته باشد هم می تواند در جای دیگر وجود داشته باشد اختصاص به این نوع ندارد و در جای دیگر موجود می شود چون در جای دیگر موجود می شود عرض ذاتی نیست وقتی عرض ذاتی نشد نمی توان در برهان بکار گرفت.
ترجمه: و اگر این اعراض غریبه مطلق اخذ شوند وجودش مخصوص موضوع صناعت نیست «یعنی موضوع صناعت را اگر با همان حیثیت که هست لحاظ کنید می بینید این چنین عرض، عرضِ مساوی با آن نیست پس واسطه ای اعم دارد و عرض غریب است و ذاتی نشده است».
«اذ قد توجد فی غیره»
زیر این چنین اعراضی که تخصیص به موضوع صناعت نخوردند بلکه مطلق گرفته شده اند گاهی در غیر یافت می شود چون مطلق است.
«فلا یکون النظر فیها من جنس النظر المخصوص بالصناعه»
نظر در چنین اعراضی نمی باشد از آن قبیل نظرهایی که مخصوص به صناعت است نمی باشد.
مراد از «النظر»، فکر و تامل است یعنی اگر نظر و فکر در چنین اعراضی کنید از قبیل فکر کردن در اموری که مخصوص به این صناعت است نمی باشد بلکه فکری است که مربوط به غیر این صناعت است، فکرِ مربوط به غیر این صناعت در این صناعت فایده ندارد. باید در صناعت برهانی، نظری داشته باشید که مخصوص به خود آن صناعت است.




[1] الشفاء،ابن سینا،ج9،ص132،س9،ط ذوی القربی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo