درس خارج اصول استاد محمد محمدی قایینی
1401/12/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: نهی بعد از عصیان
بحث به این رسید که اگر نهی عصیان شد، آیا نهی ساقط میشود به این معنا که بعد از آن ارتکاب سایر افراد طبیعت منهی نیست؟ مرحوم آخوند فرمودند چون مطلوب به نهی ترک طبیعت است و ترک طبیعت به ترک همه افراد است با ارتکاب یک فرد از آن، ترک طبیعت امکان نخواهد داشت.
مرحوم نایینی جهت سوم و چهارم بحث را به صورت مندمج با هم بیان کرده است.
ایشان فرمودهاند مطلوب به نهی یا متعلق زجر در نهی گاهی افراد به نحو عام مجموعی است به نحوی که اگر مکلف یک فرد را مرتکب شود نهی به خاطر فقدان متعلق ساقط میشود چرا که عنوان ترک المجموع میسر نیست.
یا اینکه افراد به نحو استغراق و انحلال متعلق نهی قرار گرفتهاند که در این صورت هر کدام از افراد طبیعت یک نهی مستقل دارند و ارتکاب یکی و عصیان آن به باقی مرتبط نیست.
فرض سوم این است که مطلوب به نهی ارتکاب جمعی باشد یعنی آنچه ممنوع است ارتکاب جمیع افراد است به نحوی که اگر یک فرد از افراد طبیعت را ترک کند و باقی افراد را مرتکب شود نهی را امتثال کرده و معصیت محقق نشده است. البته مرحوم نایینی قبول دارند این فرض خلاف ظاهر نهی است و بعید نیست نهی از نقاشی حیوان این گونه باشد به نحوی که اگر کسی تصویر حیوان را به صورت کامل نقاشی نکند نهی را معصیت نکرده است. البته درست است که قسمتی از حیوان تصویر حیوان نیست و فردی از افراد طبیعت نیست بلکه تصویر بعضی از حیوان است اما برای تقریب به ذهن مناسب است.
اشکال نشود که تعلق نهی به این صورت معقول نیست چون ارتکاب همه افراد طبیعت مقدور نیست تا مطلوب به نهی باشد چون همان طور که مرحوم اصفهانی پاسخ دادند میتوان تصویر کرد ارتکاب همه افراد مقدور متعلق نهی باشد.
فرض چهارم هم این است که متعلق نهی به نحو معدوله باشد یعنی مطلوب به نهی اتصاف باشد نه صرف ترک یعنی آنچه مطلوب است اتصاف به ترک متعلق نهی باشد. این فرض هم خلاف ظاهر نهی است.
بنابراین باید در دو فرض اول بحث کرد. مرحوم نایینی میفرمایند ظهور ابتدایی نهی با فرض اول سازگار است و مقتضای مقابله امر و نهی این است. یعنی همان طور که مطلوب به امر فعل واحد از افراد طبیعت است و با انجام یک فرد، امر امتثال میشود و ساقط میشود، عصیان نهی هم با یک ارتکاب یک فرد از طبیعت است و با آن نهی ساقط میشود. این همان چیزی است که در کلام مرحوم آخوند هم مذکور بود.
اما از آنجا که متفاهم عرفی از نهی در موارد نواهی عرفی این است که نهی به ملاک مفسده است و مفسده هم به نحو انحلالی در هر فرد از افراد طبیعت وجود دارد نهی عرفا در منع از افراد به نحو انحلالی و استغراقی ظاهر خواهد بود و این ظهور هم بر اساس اطلاق است نه به بر اساس مقتضای حکم عقل. در نتیجه نهی ظاهر در فرض دوم است و اینکه طبیعت به نحو استغراقی و انحلالی متعلق نهی قرار گرفته است. تفاوتی ندارد موضوع نهی در خارج وجود داشته باشد مثل نهی از شرب خمر یا نداشته باشد مثل نهی از کذب و دروغ. بله در فرضی که موضوع در خارج وجود داشته باشد انحلال هم به لحاظ متعلق است و هم به لحاظ موضوع و در جایی که موضوع در خارج وجود نداشته باشد انحلال فقط به لحاظ متعلق است.
سپس فرمودهاند آنچه گفتیم به نسبت به افراد عرضی بود (همان جهت سوم در کلام مرحوم آخوند) اما نسبت به افراد طولی و بعد از عصیان مبتنی بر بحثی است که در تنبیهات استصحاب مطرح کردهایم و اینکه منع از افراد طولی به دلالت وضعی و مستقیم نهی است؟ و اینکه نهی همان طور که بر منع از افراد عرضی به صورت استغراقی دلالت میکند بر منع از افراد طولی هم به صورت استغراقی دلالت دارد؟ یا اینکه منع از افراد طولی به دلالت وضعی نهی نیست و افراد در طول زمان، افراد متعدد نیستند بلکه فرد واحد مستمرند به نحوی که اگر یک فرد تخصیص بخورد، بعد از زمان تخصیص نمیتوان به عموم عام تمسک کرد حتی اگر استصحاب حکم مخصص هم جاری نباشد. توضیح بیشتر مطلب خواهد آمد.