درس خارج اصول استاد مهدی گنجی
98/07/15
بسم الله الرحمن الرحیم
محتويات
1مقدمه واجب1.1واجب مشروط
1.1.1رجوع قید به ماده
1.1.1.0.1مراد از طلب در کلمات مرحوم شیخ
1.1.1.0.2رجوع قید به وجوب بنا بر تبعیت احکام از مصالح ومفاسد در خود احکام
1.1.1.0.2.1توضیح تبعیت احکام از مصالح و مفاسد در خود احکام
1.1.1.0.3رجوع قید به وجوب بنا بر تبعیت احکام از مصالح و مفاسد در متعلقات
1.1.1.0.3.1تعلیقه استاد به جواب مرحوم آخوند
1.1.1.0.4فعلیت اراده در واجب مشروط
1.1.1.0.4.1بیان فعلیت اراده در واجبات مشروط از منظر مرحوم نائینی
1.1.1.0.4.1.1غیر معقول بودن اراده فعل غیر
1.1.1.0.4.1.1.1خلاف وجدان بودنِ غیر معقول بودنِ اراده به فعل غیر
موضوع: رجوع قید به ماده /واجب مشروط /مقدمه واجب
خلاصه مباحث گذشته:
بحث در مورد رجوع قید به ماده در واجب مشروط بود. برای این ادعا، وجوهی ذکر شده بود. مرحوم شیخ فرموده بود: وقتی به وجدان رجوع میکنیم و خواسته مولا با لحاظ قید را مد نظر قرار میدهیم، به نتیجه میرسیم که قید به ماده رجوع میکند. مرحوم آخوند فرمود: تنها راه اخذ قید، اخذ آن در ماده نیست.
1مقدمه واجب
1.1واجب مشروط
1.1.1رجوع قید به ماده
مرحوم شیخ فرمود: ماده است که غرض مولا را تحصیل میکند و بالوجدان در مقام حکم و تشریع همان ماده است که گاهی اواقات مطلق و گاهی اوقات مقید دیده میشود. مقید هم گاهی اوقات تحصیل قیدش واجب است مثلا نماز با طهارت را واجب کرده است و گاهی اوقات تحصیل قیدش واجب نیست مثلا استطاعتی که علی سبیل الاتفاق رخ دهد مطلوب است. لذا باید گفته شود که همه قیود به ماده رجوع میکند.
این مطلب با ماده منتسبه سازگاری دارد. در مطارح الانظار نیز گاهی اوقات تعبیراتی شده است، مثلا گفته شده است فلان چیزی واجب است عند حصول ... کلمه عند را آورده است که با ماده منتسبه ای که مرحوم نائینی فرمود، سازگاری دارد.
1.1.1.0.1مراد از طلب در کلمات مرحوم شیخ
مرحوم آخوند و بعضی دیگر از تعبیر مرحوم شیخ که فرموده است( طلب شارع ....) جعل تشریعی فهمیدند. ظاهر کلام شیخ همان جعل تشریعی است. ولی بعضی گفته اند[1] که مراد شیخ انصاری اراده نفسانی است؛ زیرا مرحوم شیخ طلب شارع را منوط به لحاظ و غیر آن کرده است پس باید مرادش اراده نفسانی باشد.
1.1.1.0.2رجوع قید به وجوب بنا بر تبعیت احکام از مصالح ومفاسد در خود احکام
مرحوم آخوند فرموده است[2] : کلام مرحوم شیخ درست است اما نتیجه آن این است نیست که جعل شارع ،مطلق است و وجوب قید ندارد. اما بنا بر تبعیت احکام از مصالح و مفاسدی که در نفس احکام وجود دارد نه متعلقات، مطلب در غایت وضوح است که نتیجه مرحوم شیخ را افاده نمیکند. زیرا حکم با مصلحت در خودش ارتباط دارد. ربطی به متعلق ندارد تا گفته شود اساس کار متعلق است تا گفته شود که گاهی اوقات مصلحت در خود متعلق است و ....
بنا بر این که حکم با مصحلت در خودش مرتبط است، چه بسا در فعلیت حکم در حال حاضر مانعی وجودی دارد. مانند اول بعثت که زمینه فعلیت حکم نبود. یا مانند مواردی که اصل و یا اماره بر خلاف حکم واقعی آمده است که فعلیت حکم واقعی مانع داشت و اجتماع ضدین پیش میآید لذا باید حکم با مصالحش حساب کند و در حال حاضر مصحلت نیست که حکم را مطلق بیان کند پس خود حکم را مقید میکند.
پس تقیید حکم بنا بر این که احکام تابع مصالح و مفاسدِ خود احکام، به شرط در غایت وضوح است.
1.1.1.0.2.1توضیح تبعیت احکام از مصالح و مفاسد در خود احکام
عقل میگوید شکر منعم واجب است. شکر خدا به این است که آنچه را خدا دوست دارد انجام دهیم و آنچه را خدا دوست ندار انجام ندهیم. از طرفی عقل خودش نمیفهمید که چه چیزهایی مقرب و مبعد است و شرع به کمک عقل میآید. ان الاحکام الشرعیه الطاف فی الواجبات العقلیه. لذا جعل حکم سبب میشود که مکلف بتواند بندگی کند. اگر شرع نباشد مثل همان قضیه فرد بنی اسرائیل میشد که میگفت ای کاش خداوند گوسفندانی داشت که این علف ها را میخوردند. این که متعلق باید مصلحت و مفسده داشته باشد، مبررات هستند و علت نیستند. اگر خداوند میگفت نماز صبح سه رکعت است مشکلی به وجود نمیآمد. مصلحت در خود جعل است.
1.1.1.0.3رجوع قید به وجوب بنا بر تبعیت احکام از مصالح و مفاسد در متعلقات
اما بنا بر تبعیت احکام نسبت به مصالح و مفاسد در متلعقات احکام نیز واضح است که قید به وجوب رجوع میکند. هر چند که در غایت وضوح نیست. زیرا مصالح و مفاسد، مقتضیات احکام هستند. برای فعلیت حکم، شرائط محقق باشند و موانع مفقود باشند. ممکن است در یک موردی ملاک وجود داشته باشد و مقتضی موجود است ولی جعل حکم مانع دارد. پس باید حکم معلق به عدم مانع بشود. مرحوم آخوند نکته دقیق و خوبی فرموده است. کسانی که ملازمه بین حکم عقل و شرع را در سلسله علل قبول ندارند ( سلسله علل یعنی ملاکات) هر چند که عقل مصلحت و مفسده را بفهمد، باز هم نمیتواند بگوید حکم شرع همین است. چون ممکن است جعل شارع مانع داشته باشد. مجرد ملاک مقتضی است و مقتضی کافی نیست. ممکن است اول بعثت، شرب خمر مقتضی حرمت را داشته باشد ولی در حد مقتضی است و باید شرائط هم باشد. پس با این که تبعیت از مصالح و مفاسد را قبول داریم و مواد است که مصالح و مفاسد را تامین میکند، ولی ملازمه ندارد با این که حتما وجوب مطلق باشد و قید به ماده رجوع کند. درست است که قید با ماده ملاحظه شده است اما ممکن است هئیت منوط به قیدی که ماده دیده شده است، شود. اگر وجوب را مطلق جعل کند، موانع وجود دارد.
پس بنا بر تبعیت احکام از مصالح و مفاسد، ملازمه ای نیست که حکم را مطلق جعل کند. باز هم جا دارد که حکم را معلق جعل کند. چون این امکان وجود دارد ما نمیتوانیم از ظهور جمله شرطیه ( که مرحوم شیخ نیز اعتراف داشت که ظاهر جمله شرطیه این است که قید به هیئت رجوع میکند) دست برداریم. مرحوم آخوند خوب جواب داده است.
1.1.1.0.3.1تعلیقه استاد به جواب مرحوم آخوند
این که مرحوم آخوند جهت بحث را منحصر به مانع کرده است، درست نیست. (یعنی حکم چه بسا مانع دارد پس باید وجوب معلق شود، این انحصار درست نیست) هر چند که جواب تمام است. اما ممکن است مقتضی برای جعل حکم نباشد. چیزی که مصلحت آور است شرط خارجی است. لذا وجوب را منوط به آن شرط خارجی میکند. پس این که مرحوم آخوند اعتراف دارد که مصلحت همیشه تمام است، درست نیست بلکه گاهی اوقات بدون شرط اصلا مصلحت وجود ندارد. بعضی میگویند حج بدون شرط اصلا مصلحتی ندارد.
خلاصه: این که مرحوم شیخ گفت از اول سراغ ماده میرویم و این ماده است که غرض مولا را تامین میکند درست است اما نتیجه اش این نیست که ماده مقید بشود بلکه امکان دارد فعلیت حکم مانع داشته باشد. همین که امکان دارد کفایت میکند که به ظهور جمله شرطیه اخذ کنیم و قید به وجوب رجوع کند.
ان قلت:[3] اگر جعل حکم مانع دارد مولا صبر کند در زمان تحقق شرط حکم را جعل کند. این که از الان جعل میکند چه فایده ای دارد؟
جواب:اولا: ممکن است در زمان تحقق شرط، مولا تمکن از جعل ندارد. ممکن است الان مستطیعی نباشد ولی مولا بگوید اگر استطاعت رخ داد حج واجب میشود. زیرا ممکن است در زمانی که استطاعت رخ میدهد امکان ایصال به مکلف نباشد. عقلائیت دارد که قبل از وقوع شرط، حکم جعل شود.
ثانیا: واجبات مشروط همیشه این گونه نیستند که در آینده شرط محقق بشود. در حال جعل، یک عده در حال حاضر مستطیع هستند و حکم فعلی است و یک عده نیستند در آینده فعلی میشود.
نتیجه: تقیید مفاد هیئت که ظاهر مفاد جمله شرطیه است، به شرط اختیاری و غیر اختیاری امکان دارد. صرف امکان کافی است که به ظاهر خطاب اخذ کنیم. ظاهر خطاب، تعلیق هیئت است.
1.1.1.0.4فعلیت اراده در واجب مشروط
مرحوم نائینی و مرحوم آغا ضیاء بحثی در اراده مطرح کردند و از مرحوم شیخ میخواهند دفاع کنند. ایشان قالئند که مرحوم شیخ میفرماید: وقتی مولا چیزی را لحاظ میکند گاهی اوقات او را مطلق میبیند پس آن را مطلق اراده میکند پس اراده فعلی است و گاهی اوقات او را با قید لحاظ میکند و آن را مقید اراده میکند و باز هم در حال حاضر اراده فعلی است. بالوجدان در واجبات مشروطه اراده مولا بالفعل است. این که مرحوم آخوند گفته است جعل مانع دارد، ربطی به این بحث ندارد. مهم اراده فعلی است که اراده فعلی وجود دارد.
1.1.1.0.4.1بیان فعلیت اراده در واجبات مشروط از منظر مرحوم نائینی
مرحوم نائینی فرموده است: وقتی مولا چیزی را لحاظ میکند گاهی اوقات او را مطلق میبیند پس آن را مطلق اراده میکند پس اراده فعلی است و گاهی اوقات او را با قید لحاظ میکند و آن را مقید اراده میکند و باز هم در حال حاضر اراده فعلی است، شاهدش وجدان است. مثلا اگر کسی الان مریض نیست ولی اهل دواء خوردن است، هر چند که الان مریض نیست ولی الان اراده وجود دارد که اگر مریض شد دواء بخورد. بر خلاف کسی که اهل دواء خوردن نیست و الان اراده ندارد. هر چند که شرب دواء الان ملاک ندارد بلکه وقتی مریض شد ملاک دار میشود اما از الان که هنوز مریض نشده است اراده دواء خوردن را دارد. شاهد این مطلب وجدان است. لذا در وجدان کسی که بد دواء است اراده بالفعل وجود ندارد ولی کسی اهل دواء خوردن است، اراده بالفعل وجود دارد.
پس در واجبات مشروطه اراده بالفعل وجود دارد.
بعضی اضافه کردند که شاهد( یا موید ) این که اراده بالفعل وجود دارد این است که الان جعل حکم دارد. این که قبل از آمدن شرط، حکم را جعل میکند نشانه این است که الان اراده دارد.
1.1.1.0.4.1.1غیر معقول بودن اراده فعل غیر
مرحوم آخوند میفرماید: اراده به فعل غیر معقول نیست. چون فعل غیر از اختیار خارج است و اراده به چیزی تعلق میگیرد که در اختیار باشد. شوق ممکن است به چیزی تعلق بگیرد که از اختیار خارج است. اما اراده این گونه نیست. مثلا اراده خوردنِ زید معنا ندارد.
1.1.1.0.4.1.1.1خلاف وجدان بودنِ غیر معقول بودنِ اراده به فعل غیر
به نظر ما این مطلب خلاف وجدان است. هر چند که اراده به فعل اختیاری تعلق دارد، اما اگر عبد، عبدی است که آنقدر منقاد است که هنوز کلام از لسان مولا تمام نشده است، منبعث میشود. گاه گاهی به یک درجه ای میرسد که فعل عبد در اختیار مولا است. جایی که عبد منقاد است( یتحرک بارادة المولا) بالوجدان مییابیم که اراده به فعل غیر ممکن است. اراده شوق اکید است و شوق اکید محرک عضلات است و محرک عضلات، گاهی نسبت به اعضای خودش است و به سمت عمل میرود و گاهی تحریک لسان است که همزمان با تحریک لسان، فعل از دیگری محقق میشود. امکان دارد که اراده نفسانی به فعل غیر تعلق بگیرد.
به نظر ما میشود اراده تکوینی به فعل غیر تعلق بگیرد. اما مرحوم آخوند میفرماید: نمیشود. پس ادعای مرحوم آخوند، اشکال به مرحوم نائینی نمیتواند باشد.
این بحث یک امر وجدانی است. ما باید به وجدان خودمان رجوع کنیم. آیا در مواردی که ملاک هنوز فعلی نشده است، اراده بالفعل وجود دارد؟ مثلا اگر کسی به زنش گفت: اگر یک بار دیگر بدون حجاب از خانه خارج شوی، طلاقت میدهد، هر چند که تصمیم جدی دارد ولی آیا از الان اراده فعلی به طلاق وجود دارد و یا وقتی که شرط محقق شد، اراده فعلی میشود؟ ادامه بحث در جلسه آینده.