« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد مهدی گنجی

1403/11/29

بسم الله الرحمن الرحیم

الأصول العملية/أصالة الاحتياط /تنبیهات أصالة البرائة/آیا أخبار من بلغ شامل خبر ضعیف دال بر وجوب یا حمرمت می شود/خبرین ضعیفین دال بر استحباب وعدم استحباب/خبر ضعیفی که نه ثواب را ونه استحباب را بیان می کند/شمول قول فقیه یا مؤلف کتاب

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة الاحتياط /تنبیهات أصالة البرائة/آیا أخبار من بلغ شامل خبر ضعیف دال بر وجوب یا حمرمت می شود/خبرین ضعیفین دال بر استحباب وعدم استحباب/خبر ضعیفی که نه ثواب را ونه استحباب را بیان می کند/شمول قول فقیه یا مؤلف کتاب

 

موضوع أخبار من بلغ

بحث در مواردی است که شمول اخبار من بلغ نسبت به آن موارد، مبتلا به اشکال است.

یک مورد آن است که خبر ضعیف بر وجوب یا حرمت یک شیء قائم شود. آیا اخبار من بلغ می‌تواند شامل آنها شود؟ اگر مشهور به وجوب یا حرمت فتوا دهند، بر اساس مبنای جبر سند، مشکلی نیست یعنی خبر حجت است و وجوب را ثابت می‌کند. اما بحث در این است که یا مشهور عمل نکردند و یا اگر عمل کردند، قائل به جبر سند نیستیم. آیا می‌توان به ضم اخبار من بلغ، به استحباب فتوا داده یا نه؟ چیزی که برای عدم شمول، منشا توهم بود، مورد بحث قرار گرفت.

هرچند اشکالات را پاسخ دادیم، اما در ذهن ما این است که اطلاق این اخبار من بلغ نسبت به واجبات و محرمات، واضح نیست. اخبار من بلغ ناظر به مستحبات است. من بلغه ثوابٌ اطلاق ندارد که ثوابی را شامل شود که مدلول التزامی وجوب یا حرمت است. همانطور که قبلا از دیگران نقل کردیم، به نظر می‌رسد اخبار من بلغ برای تقویت داعی در غیر الزامیات است. من بلغه ثواب عن النبی فعمله، یعنی می‌تواند عمل کند یا ترک کند، این لسان با مستحبات و مکروهات مناسبت دارد.

بنابراین فتوای مشهور که از اخبار من بلغ یا حجیت یا جعل استحباب را برداشت کردند، و آن را بر واجبات و محرمات تطبیق کردند یعنی فتوا به استحباب دادند و مدرکشان خبر ضعیفی است که مدلولش وجوب بود، یا فتوا به کراهت دادند و مدرکشان یک خبر ضعیف با مدلول حرمت بود، قابل باور نیست و اخبار من بلغ اطلاق ندارد.

مورد سوم

در ثمرات گفتیم خبر ضعیفی در مورد استحباب قائم شده و یک خبر معتبر گفته استحباب ندارد مثل تجفیف بالمندیل. آیا اخبار من بلغ شامل این مورد می‌شود یا نه؟ بعضی گفته اند شامل نیست. چون بر اساس مبنای مرحوم آقای خوئی، وقتی خبر معتبر در میان باشد که می‌گوید مستحب نیست، ادله حجیت ما را به عدم استحباب، عالم تعبدی قرار می‌دهد پس مجال ندارد بگوییم پس بلغنا ثوابٌ. مثل فرض علم وجدانی که اگر بداند و یقین دارد که دروغ می‌گوید بلوغ ثواب معنا ندارد.

البته این بحث مطرح است که آیا بلغ، موارد علم را شامل است یا نه؟ ظاهر این است که بلغ ثوابٌ، حتی در صورتی که علم وجدانی به کذب باشد، شامل بلغ ثوابٌ می‌شود کیف به اینکه علم تعبدی باشد و خبر معتبر بگوید مستحب نیست. البته در علم وجدانی گفتیم از موارد علم به کذب انصراف دارد نه از باب اینکه مکلف عالم است، چون ظاهر این روایات آن است که بلوغ ثواب، محرک و داعی مکلف است که فعمله صدق کند، و در جایی که مکلف به کذب علم دارد، داعی وجود ندارد. این نکته را ظاهرا مرحوم صدر بیان کرده است.

اما در فرض علم تعبدی، یعنی شارع مقدس عالم تعبدی قرار داده که فلان عمل ثواب ندارد ولی وجدانا احتمال ثواب وجود دارد، پس خبر ضعیفی که می‌گوید ثواب دارد، می‌تواند داعویت داشته باشد. مثل موارد احتیاط مستحب، که حجت داریم یک بار کافی است ولی احتیاط مستحب می‌گوید دوبار و این احتیاط مستحب، داعویت دارد. بنابراین خطاب می‌تواند داعویت داشته باشد با اینکه حجت بر خلافش وجود دارد، خصوصا اگر ثواب بزرگی داشته باشد.

وقتی که این شمول را تصحیح کردیم، من بلغه شامل خبر ضعیف می‌شود. بر اساس قول به حجیت، این خبر ضعیف به وسیله اخبار من بلغ حجت شد و همانطور که بر عدم استحباب حجت داریم، کذلک بر استحباب نیز حجت داریم و با هم تعارض می‌کنند. اما بنابر قول ثانی، آیا از باب تزاحم است یا نه؟ قبلا بیان شد فراجع.

حال اگر دو خبر معتبر باشد که یکی می‌گوید مستحب است و دیگری می‌گوید مستحب نیست، در این صورت ادله حجیت صدق العادل در دو طرف تعارض می‌کنند. آیا می‌توان گفت خبری که مشتمل بر استحباب است، با اخبار من بلغ حجت قرار می‌گیرد، و یا اینکه ادله اولیه که تساقط کردند، اخبار من بلغ نیز طرف تعارض هستند و تساقط می‌کنند؟

به نظر می‌رسد بعید نیست در فرضی که دو خبر معتبر که با هم تعارض کردند و تساقط کردند، خبر مشتمل بر مستحب، مصداق بلغه ثوابٌ قرار بگیرد و شاملش شود. تعارض باعث خروج خبر مشتمل بر مستحب، از بلغنا ثوابٌ نمی‌شود. در اینجا داعویت واضح‌تر است چون در طرف تعارض بوده و شاید همان حق بوده که ساقط شده.

بالاخره تفاوت ندارد که مقتضی قاصر بوده و از ابتدا به دلیل راوی غیر ثقه، ضعیف بوده ولی می‌گوییم صدق می‌کند بلغنا ثوابٌ، و یا اینکه مقتضی دارد ولی به دلیل مانع یعنی تعارض، نمی‌توان به آن عمل کرد، اما به هر حال من بلغ شامل طرف تعارض می‌شود.

نظیر این بحث در باب علم اجمالی است که گفته شده اگر علم اجمالی باشد که یا این پاک است یا آن، و هر دو استصحاب دارند. الان یکی نجس است ولی قبلا هر دو پاک بودند. استصحاب طهارت در هر دو طرف معارضه دارند و این یک خطاب مشترک است. پس از تعارض، مشخص می‌شود که یک طرف، ماکول و مشروب است و مجال برای حلیت دارد و طرف دیگر فرشی است که حلالٌ در آن مجال ندارد. کل شیء لک حلال، یک خطاب مختص است و شامل ماکول می‌شود. درست است که با این آب نمی‌توان وضو گرفت چون اصل طهارت ندارد ولی اصل حلیت در آن جاری است و می‌توان آن را نوشید.

در اینجا نیز اگر مورد فقط مربوط به ثواب است و اخبار من بلغ فقط یک طرف تعارض را شامل می‌شود چون فقط همان طرف است که ثواب را بیان می‌کند، در این صورت دلیل من بلغ، مثل خطاب مختص می‌شود و خبر مستحب هرچند به واسطه تعارض ساقط می‌شود ولی شامل من بلغ می‌شود.

مورد چهارم:

خبر ضعیف نقل شده که مفادش نه ثواب است و نه استحباب، بلکه مفادش می‌گوید فلان شیء، جزء یا شرط مرکب است. آیا اخبار من بلغ، فقط شامل روایات مشتمل بر ثواب و استحباب و کراهت می‌شود و یا شامل خبر مشتمل بر حکم وضعی نیز می‌شود؟

بعضی گفته اند اخبار من بلغ، شامل خبر ضعیفی نمی‌شود که مشتمل بر حکم وضعی است چون موضوع اخبار من بلغ، بلغه ثوابٌ است و این مختص احکام تکلیفیه است.

اما این ادعا نیز نادرست است. همانطور که خبر بر استحباب، التزاما بر ثبوت ثواب دلالت دارد و بلوغ ثواب است، کذلک خبری که در مورد جزئیت و شرطیت مستحب است و شرط یا جزء کمال است، بالالتزام دلالت دارد که اگر آن عمل در ضمن مرکب اتیان شود، ثواب بیشتری دارد.

حال اگر کسی جمود بر لفظ کرده و بگوید عرفاً بلغه ثوابٌ صدق نمی‌کند، یقینا فرقی وجود ندارد میان عملی که مستقل است و ثواب دارد و یا عملی که در ضمن یک عمل دیگر دارای ثواب می‌شود.

مورد پنجم:

قول فقیه یا یک نویسنده، یعنی او بیان می‌کند فلان اعمال دارای ثواب هستند. البته دو شیوه است و معمول آن است که نقل روایت می‌شود ولی گاهی در کتب زیارات و ادعیه، بیان ثواب می‌شود. آیا اخبار من بلغ به این اختصاص دارد که خبر عن النبی و المعصوم نقل شود که ظاهر روایت هشام همین است و یا اینکه این‌ها شاهفرد و مثال است و همانطور که امام معصوم به نبی ملحق می‌شود، ‌کذلک معصوم بودن نیز خصوصیت ندارد و آهنگ بلغه ثوابٌ آن است که اگر یک ثواب به مکلف رسید و به امید ثواب به سوی آن حرکت کرد، ثواب اعطا می‌شود ولو اینکه یک نویسنده یا فقیه بیان کرده باشد.

کلمات مرحوم سید یزدی مختلف است، در بعضی موارد به استحباب و کراهت فتوا داده و هیچ مستندی نیست مگر قول یک فقیه. مرحوم خوئی فرموده این بنابر آن است که اخبار من بلغ شاملش شود. اما در بعضی موارد فرموده دلیل ندارد و فقط قول فقیه است. باید بررسی کرد که آیا مرحوم سید یزدی چنین چیزی گفته که مستند فتوا، قول فقیه است و شامل اخبار من بلغ می‌شود.

البته یک استبعاد در میان است که بر اساس مبنای نخست، اخبار من بلغ شامل قول فقیه شود. بعید است که قول فقیه یا کاتب شامل اخبار من بلغ شود و بخواهد قول فقیه را در حق فقهاء، حجت قرار دهد.

همچنین بر اساس مبنای دوم، اینکه هر کسی یک خبر برای تو نقل کرده و تو علم به کذب او نداشتی، آن درجه از بُعد را ندارد ولی همچنان اینکه در این صورت بگوید من برای تو جعل استحباب می‌کند، بعید است.

بنابراین در اطلاق روایات دچار مشکل می‌شویم.

logo