« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد مهدی گنجی

1403/11/16

بسم الله الرحمن الرحیم

الأصول العملية/أصالة الاحتياط /تنبیهات أصالة البرائة/تمسک به أخبار من بلغ/مفاد أخبار من بلغ/تتمه نظریه سوم/نظریه چهارم:تفضل الهی/نظریه پنجم

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة الاحتياط /تنبیهات أصالة البرائة/تمسک به أخبار من بلغ/مفاد أخبار من بلغ/تتمه نظریه سوم/نظریه چهارم:تفضل الهی/نظریه پنجم

 

خلاصه بحث سابق

بحث در نظریه سوم در مورد مستفاد از اخبار من بلغ بود که مرحوم خوئی در مصباح الأصول بیان کرده است. گفته شده اخبار من بلغ به حکم عقل ارشاد می‌کند. اساس این فرمایش آن است که ظاهر این اخبار، ترتب ثواب بر فعل به احتمال ثواب است. ایشان ادعا کرده موضوع ثواب، عبارت است از فعل به داعی ثواب و به داعی امر محتمل. فعل به داعی امر محتمل، مصداق انقیاد است و عقلاً حسن است پس این اخبار نیز ارشاد به حکم عقل است. این اساس فرمایش ایشان است که موضوع را ضیق و مصداق انقیاد قرار داده، در مقابل مشهور که گفتند: موضوع، ذات فعل است.

اصولیون و مخالفین این نظریه در صدد پاسخ و انکار برآمدند که موضوع: فعل به قصد امر محتمل است. مرحوم شیخ انصاری ادعا کرد که فاء عاطفه است و ما قبلش داعی نیست که گفتیم خلاف ظاهر است. مرحوم آخوند پذیرفت که قبل از فاء، یعنی بلغه، داعی است ولی گفت این بلغه نمی‌تواند داعی باشد بلکه موضوع: ذات فعل است و گفتیم چنین نیست که محال باشد بلکه داعی می‌تواند عنوان شود.

ادعای ما ظهور نیست بلکه می‌گوییم من بلغه ثوابٌ، داعی است و داعی نیز می‌تواند قید باشد اما اینکه مرحوم خوئی استظهار کرده که موضوع مقید است، قابل پذیرش نیست. گفتیم دو احتمال وجود دارد؛ همانطور که یک احتمال است که بگوید آن اجر، برای عمل به داعی ثواب است، کذلک محتمل است که بگوید أجر برای ذات آن عمل، برای این ادعا دو منبه آوردیم، یکی اینکه کسی که خبر می‌دهد از ثواب، برای ذات خبر می‌دهد و این متمم الجعل آنها است و فرموده کان له اجر ذلک یعنی همان اجری که برای ذات عمل نقل کرده، ثابت است. دیگر اینکه بلغه ثواب غیر از احتمال امر است. مرحوم خوئی فرموده ثواب بر عمل به احتمال امر مترتب شده ولی گفتیم احتمال امر در روایت نیست بلکه بلوغ ثواب است که داعی شده پس موضوع، مصداق انقیاد نیست.

حاصل الکلام، تعبیر واضح و شفاف روایت آن است که من بلغه شیء من الثواب فعمله یا التماسا لذلک الثواب، یعنی کسی که به او خبر و ثواب رسید و به قصد قربت اتیان کرد. معنای «فعمله» و ترتب آن است که عمل را به قصد قربت اتیان کرد و این اتیان به قصد قربت، کان له اجر ذلک یعنی اجر ذات عمل به او داده می‌شود و این اجر برای ذات است نه اینکه اجر نماز با قصد قربت چنین است.

ظاهر خطابات آخری که خواص و خاصیت را نقل می‌کنند، این است که خاصیت برای ذات فعل است ولی اگر مکلف بخواهد به این خاصیت برسد، باید آن عمل را به خدا منتسب کند و قربی اتیان کند. پس طلبا للثواب نیز یعنی با قصد قربت اتیان کند. پس این تعبیر همانطور که با مقید سازگار است، با ذات عمل نیز سازگار است. بنابراین مجمل است و ظهور ندارد.

پس در بررسی قول سوم که گفته ثواب بر عمل مقید مترتب شده و عمل مقید مصداق انقیاد است پس اخبار ارشاد است، در صدد این هستیم که منکر این شویم که ثواب برای عمل مقید است و بگوییم با این معنا نیز هماهنگ است که ثواب برای ذات عمل است به شرطی که قربی اتیان شود. مضاف به اینکه اصل ارشاد را منکر هستیم، شواهدی که ایشان بیان کرده، ناتمام است که بگوید ثواب را برای عمل مقید آورده است. پس در مورد اینکه ثواب برای عمل مقید است پس انقیاد است پس ارشاد است، می‌گوییم چنین نیست و با استحباب نیز سازگار است چون ثواب خاص را مترتب کرده است.

نظریه چهارم: تفضل الهی

شبیه نظریه سوم را مرحوم شیخ انصاری بیان کرده و ارشاد به حکم عقل را منکر شده و گفته چون ثواب خاص را مترتب کرده، ثواب خاص مورد فهم و درک عقل نیست. البته احتمال ارشادیت وجود دارد چون اصل ترتب ثواب، عقلی است و این روایات نیز به حکم عقل ارشاد می‌کند به اضافه یک تصرف و بیان ثواب خاص، اما این معنا خلاف ظاهر است.

مرحوم شیخ انصاری فرموده این اخبار نه القاء شرط حجیت می‌کنند کما قال نظریه أوّل، و نه إثبات استحباب اصل عمل می‌کنند کما قال نظریه دوم و نه ارشاد به حکم عقل می‌کنند کما قال نظریه سوم، بلکه این أخبار از تفضل باری تعالی خبر می دهد. مثل مساق حدیث رفع که در حال امتنان بود و فرمود رفع عن امتی و در مورد ترک افعال بود. این احادیث در مورد فعل بعضی از اعمال است که باعث تفضل ثواب می‌شود مثل ﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها﴾[1] .

به نظر می‌رسد نفس زکیه مرحوم شیخ انصاری باعث شده که چنین نظریه‌ای را بیان کنند کما اینکه در بحث تجری قائل شد که استحقاق عقوبت ندارد بلکه دلالت بر خبث طینت فاعل دارد.

این نظریه مبتلا به اشکال ارشادیت به حکم عقل نیست چون تفضل مولی خلاف مقام و شئون مولی نیست.

مرحوم اصفهانی گفته بیان تفضل با این منافات ندارد که اعمال مولویت نیز انجام دهد و استحباب را جعل کند.

در ذهن ایشان آن است که چون ترغیب به عمل است پس جعل استحباب است. هر چه خداوند در مورد واجبات و محرمات و مستحبات بیان می‌فرماید، همه از باب تفضل است.

اما به نظر می‌رسد این اشکال نادرست است. مرحوم شیخ انصاری منافات را با حکم عقل دانسته است. گفته بیان ثواب خاص با ارشاد تنافی دارد اما اینکه این به غرض مولوی و غرض ترغیب باشد، مرحوم شیخ انکار نکرده است. اصلا ممکن است مرحوم شیخ بگوید این بیان تفضل به غرض مولوی است مثل من جاء بالحسنة فله عشر امثالها، با غرض مولوی و از مقام مولویت صادر شده تا ترغیب کند حسنه را اتیان کنند ولی جعل استحباب ندارد.

مرحوم شیخ انصاری ادعا دارد که این اخبار در صدد بیان تفضل باری تعالی به غرض مولوی است یعنی به غرض تحریک مکلف نحو العمل. ایشان جعل استحباب و ارشاد به حکم عقل را قبول ندارد. لذا گفتیم این بیان مرحوم شیخ خلاف ظاهر نیست بلکه مولی بما هو مولی چنین می‌فرماید و بیان تفضل می‌کند تا مکلف را نحو العمل تحریک کند.

به نظر می‌رسد این دیدگاه از قول به ارشاد اقرب است و با شأن مولی تنافی ندارد. اما اینکه اینها بیان تفضل باشد، صرف ادعا است و دلیل اقامه نشده است. تفضلی که بتواند قول مشهور به جعل استحباب را رد کند، از این روایت برداشت نمی‌شود.

نظریه پنجم:

مرحوم سید یزدی[2] اخبار من بلغ را به گونه‌ای دیگر معنا کرده و گفته مورد اخبار من بلغ، جایی است که خبر معتبر و حجت است و اینجا است که صدق می‌کند بلغه ثوابٌ. اگر یک افسق الفاسق گفت قال النبی، صدق نمی‌کند بلغنا. پس من بلغه ثوابٌ نسبت به اخبار معتبره است و یا اگر کسی گفت اخبار من بلغ نسبت به اخبار ضعیفه اطلاق دارد، با ادله اعتبار خبر ثقه مثل آیه نبأ، ‌تخصیص می‌خورد.

به هر حال، گرچه می‌توان مستقیم به خود خبر معتبر و حجت در مورد ثواب و استحباب رجوع کرد، اما خاصیت این من بلغه ثوابٌ تقویت ادله‌ای است که بر مستحبات قائم شده. البته واجبات از آنجا که مخالفتشان، استحقاق عقوبت دارند، نیاز به تقویت ندارند و خود وجوب، داعی قوی است ولی در مستحبات، داعویت و فاعلیت آنها قوت ندارد و مخالفتش عقوبت ندارد، لذاست که اکثر مردم، مستحبات را ترک می‌کنند و کثیری از مردم لاسیما اهل‌علم مستحبات را ترک می‌کنند به این احتمال که شاید راست نباشد، پس شارع مقدس برای تقویت این داعویت فرموده نگران نباشید، من بلغه ثوابٌ، گرچه احتمال کذب وجود دارد، ولی ما همان ثواب را به شما می‌دهیم.

اما مرحوم سید یزدی در فقه به این نظریه عمل نکرده و به احتمال قوی این نظریه در زمان جوانی ایشان و وقتی که به رسائل تعلیقه می‌زده، صادر شده. در عروة کثیرا ما مثل مشهور، به مستحب بودن یک عمل فتوا داده با اینکه مدرک فتوا، یک خبر ضعیف و یا قول یک مجتهد بوده و چه بسا به این معنا تصریح کرده است.

بنابراین همین روش مرحوم سید درست است، اما اینکه فرمود اخبار ضعیفه شامل اخبار من بلغ نمی‌شود، می‌گوییم اصلا قدر متیقن از آنها، خبر ضعیف است خصوصا راوی مجهول الحال. در خبر حجت که شبهه نیست و عرف می‌گویند این خبر صادر شده بلکه نگرانی در مورد کذب خبر است که از سوی یک ناقل ضعیف بیان شده است. به طور کلی استعمال واژه بلغنا در وقتی است که یک خبر ضعیف به مکلف رسیده باشد و در مورد خبر حجت می‌گویند فلان به ما گفته نه اینکه به ما رسیده و علی ما نُقل. پس اخبار من بلغ اطلاق دارد چه به قول ثقه یا قول مجهول یا قول ضعیف. البته ممکن است این اخبار از قائلی که فاسق است و اکثر اخبارش کذب است، انصراف داشته باشد.

اما اینکه ایشان فرموده اطلاق این اخبار، مقید دارد و مقید عبارت است از آیه نبأ. می‌گوییم این آیه با اخبار من بلغ تنافی ندارد به چند بیان که گذشت.

الی هنا تم الکلام در مفاد اخبار من بلغ.

حاصل الکلام، در مورد مستظهر اخبار من بلغ که سند تمام دارند، پنج نظریه بیان شده است.

الف ـــ الغاء شرایط حجیت خبر و اینکه عدالت و وثاقت در خبر ضعیف معتبر نیست. به نظر می‌رسد این نظریه اضعف وجوه است.

ب ـــ مشهور استظهار کردند و گفتند مفاد اخبار من بلغ، جعل استحباب برای ذات عمل است. ذات عمل نه به عنوان انقیاد. مشهور در ادله سنن، تسامح می‌کردند یعنی به ادله مستحبات که می‌رسیدند، فتوا به استحباب می‌دادند ولو اینکه دلیلش ضعیف بود. این نظریه را مرحوم آخوند پذیرفت و مرحوم سید یزدی طبق عمل کرده است. اساس این نظریه آن بود که اجر برای ذات عمل باشد.

ج ـــ ظاهر اخبار اثبات ثواب برای عمل انقیادی است و چون عمل انقیادی، موضوع حکم عقل است پس این اخبار ارشاد است. عمده بحث اخبار من بلغ که دارای نکته و دقت است، همین نظریه و نظریه دوم است. آیا موضوع در اخبار من بلغ، ذات عمل است که از ترتب ثواب بر ذات عمل، استحباب عمل کشف شود یا اینکه ظاهرش، ترتب ثواب بر عمل مقید است که ارشاد شود؟

وجوهی که برای ذات عمل و مقید ارائه شده بود، بیان شد ولی نتوانستیم استظهار کنیم استحباب را برای ذات عمل اثبات می‌کند بلکه محتمل است بگوید برای ذات عمل و محتمل است بگوید برای عمل به قصد احتمالی. لذا اگر به قصد احتمالی باشد، همچنان مولوی است و ارشادی بودن قول ضعیفی است. در این صورت مفاد اخبار من بلغ گرچه مولوی است ولی همان مفاد ادله احتیاط است.

نظریه اخیر از سوی مرحوم شیخ انصاری و مرحوم سید یزدی بود که دلیل نداشتند.

فی آخر الشوط می‌گوییم نظریه مرحوم شیخ به ذهن اقرب است. آهنگ و مساق این روایات مثل حدیث رفع، بیان تفضل خداوند است ولو اینکه ظاهر روایات نیست.

هذا تمام الکلام فیما یستظهر من هذه الاخبار.

اما ثمرات این اقوال چیست؟


logo