« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد مهدی گنجی

1403/11/13

بسم الله الرحمن الرحیم

الأصول العملية/أصالة الاحتياط /تنبیهات أصالة البرائة/تمسک به أخبار من بلغ/مفاد أخبار من بلغ/جعل استحباب به عنوان ثانوی/ارشاد به حکم عقل به حسن انقیاد

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة الاحتياط /تنبیهات أصالة البرائة/تمسک به أخبار من بلغ/مفاد أخبار من بلغ/جعل استحباب به عنوان ثانوی/ارشاد به حکم عقل به حسن انقیاد

 

نظریه دوم: اثبات استحباب

بحث در نظریه دوّم در مورد اخبار من بلغ بود که به مشهور نسبت داده شده است. آنها گفته‌اند مفاد اخبار من بلغ، اثبات استحباب برای فعلی که بلغ الثواب علیه و به عنوان ثانوی است. این عنوان ثانوی موجب شده که شارع مقدس برای این فعل استحباب جعل کند. این شبیه قول به سببیت است که گفته اند قیام أماره سبب می‌شود که طبق مؤدّی، حکم جعل شود. اینجا نیز بلوغ ثواب سبب شده تا برای فعل، استحباب جعل شود. این نظریه مشهور برای فتوا و اثبات استحباب برای کثیری از اعمالی که در شریعت، خبر آنها ضعیف است، منشا می‌شود. در این صورت لازم نیست که این اعمال به قصد رجاء اتیان شود بلکه به نیت استحباب اتیان می‌شود. مجتهدان می‌توانند به استحباب فتوا دهند و مکلفان نیز به قصد استحباب اتیان کنند.

در استفاده استحباب از اخبار من بلغ، چند بیان و صیاغت مطرح است:

بیان أوّل: آخوند

مرحوم آخوند[1] فرمود اخبار من بلغ، استحباب این عمل را اثبات می‌کنند، با دو مقدمه:

مقدمه اُولی: ظاهر این روایات آن است که: کان له أجر ذلک[2] یعنی أجر آن عمل. أجر را برای ذات عمل ثابت می‌کند نه عمل به رجاء ثواب. اما اینکه در بعضی روایات فرمود طلبا لذلک الثواب، جوابش سیأتی. در این مقدمه می‌گوید آن اجر بر ذات عمل بود و این روایات می‌گوید همان اجر برای مکلف ثابت است.

مقدمه ثانیه[3] : اگر ثوابی برای عملی نقل شد، بر استحباب آن عمل دلالت دارد. کثیری از محرمات و واجبات و محرمات و مکروهات به مکلفان از طریق بیان ثواب و عقاب ایصال شده است مثل اینکه هر کسی امام حسین علیه‌السلام را زیارت کند، فلان مقدار ثواب برای او است. پس بیان ثواب بالالتزام دلالت بر استحباب آن عمل دلالت دارد.

پاسخ

هر دو مقدمه ناتمام است.

مقدمه اولی: سیأتی که آیا این روایات، أجر را برای ذات عمل ثابت می‌کنند یا برای عمل رجائی؟ خواهیم گفت که کلام مرحوم آخوند واضح نیست.

مقدمه ثانیه: اینکه از اثبات ثواب، استحباب کشف می‌شود، می‌گوییم اگر این نکته در موارد دیگر صحیح باشد، مثلاً کسی که غسل جمعه کند فلان ثواب برای او است، پس نشان می‌دهد غسل جمعه مستحب است. اما در اینجا این بیان جاری نیست چون در اینجا یک نکته اضافه دارد و آن اینکه عملی که مکلف انجام می‌دهد، ‌مصداق انقیاد و یک نوع احتیاط است، پس شاید این ثوابی که روایات خبر داده‌اند، ثواب بر طاعت باشد که می‌دانیم از ثواب بر طاعت، کشف حکم استحبابی نمی‌شود. همانطور که مرحوم آخوند قبول دارد حسن عقلی با حسن شرعی ملازمه ندارد، در اینجا نیز می‌گوییم شاید اخبار من بلغ در منطقه اطاعت وارد شده باشد. پس ولو قبول کنیم که اثبات ثواب از جعل استحباب کشف می‌کند، ولی اینجا به دلیل یک نکته اضافه نمی‌پذیریم.

مضافاً که اصل آن کشف ناتمام است. معروف و مشهور این است که اگر ثوابی برای فعلی اثبات شد، از استحباب کشف می‌کند و اگر عقابی برای فعلی اثبات شد، از حرمت کشف می‌کند. کثیری از واجبات و محرمات و مکروهات و مستحبات را از همین طریق اثبات کرده اند.

اما به نظر ما این نکته ثابت نیست. اثبات ثواب از جعل استحباب کشف نمی‌کند. استحباب و حرمت یک اعتبار است. شارع مقدس برای بعث نحو بعضی افعال و زجر از بعضی افعال دو کار انجام داده است. تارة تکلیف کرده است و گفته حرام است یا واجب است یا مکروه است یا مستحب، و اخری توعید کرده و به ذکر ثواب و عقاب بسنده کرده است. چنانچه این روش در موالی عرفی نیز وجود دارد. گاهی به فرزندش می‌گوید درس بخوان، و گاهی می‌گوید اگر درس بخوانی من زندگی‌ات را تأمین می‌کنم ولی چنین نیست که وجوب را اعتبار کرده باشد. لذا مثلا ﴿وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً﴾[4] از حرمت قتل به معنای حکم و امر اعتباری کشف نمی‌کند گرچه از مبغوضیت کشف می‌کند و دلیل حرمت قتل عمدی را از دلیل دیگری کشف می‌کنیم. البته در مقام عمل و استناد، تفاوتی در عمل با نیت ثواب یا با نیت استحباب وجود ندارد ولی در مقام فتوا، استناد به صورت استحبابی جایز نیست.

بیان دوم: نائینی

مرحوم نائینی فرموده این روایات استحباب عمل را ثابت می‌کند اما نه با کاشف و منکشف بلکه با منطوق خود اخبار. من بلغه عن النبی شیء من الثواب فعمله، یعنی فلیعمل به، این جمله خبریه در مقام انشاء است مثل الجنب یغتسل و لذا در ادامه فرموده کان له اجر ذلک. پس «فعمله»[5] در این روایات، جزاء است و جمله خبریه در مقام انشاء است. پس چون یقین داریم که ثوابی که آورده واجب نیست،‌ آن را بر استحباب حمل می‌کنیم.

شهید صدر

شهید صدر[6] پاسخ داده که «فعمله» جزء شرط است. من بلغه عن النبی ثواب علی شیء فعمله، کان له اجر ذلک، و «کان» جزاء است. جمله خبریه در مقام انشاء وقتی دلالت بر وجوب دارد که جزء محمول باشد نه بخشی از شرط که مفروض الوجود است و فعمله در اینجا یعنی اگر عمل کرد، پس ثواب می‌برد.

هرچند فرمایش شهید صدر صحیح است اما منظور مرحوم نائینی آن است که فعمله جزاء است یعنی به آن عمل را اتیان کند، و کان له اجر ذلک، تفریع بر جزاء است.

البته انصاف این است اینکه «فعمله» جزاء باشد خلاف ظاهر است خصوصا که در بعضی روایات به جای فاء، واو آمده و نشان می‌دهد که جزاء نیست یعنی فرمودند و عمله، و از آنجا که مساق این روایات یک معنا و مفهوم دارد،‌ پس فعمله در این روایت نیز جزء شرط است نه جزاء.

بیان سوم: اصفهانی

مرحوم اصفهانی دو نکته را بیان کرده است. در یک نکته فرموده این روایات در حال بیان یک امر عقلی و ثواب بر انقیاد نیست. چون آن امر عقلی مربوط به اصل ثواب است ولی این روایات می‌فرماید همان ثوابی که نقل شده، مترتب است و عقل این ثواب نقل شده را متوجه نمی‌شود. لذا ارشادی نیست.

ایشان فرموده[7] جعل استحباب از این روایات برداشت می‌شود به این بیان که این روایات در حال ترغیب به عمل طبق همان ثواب هستند. صدور این روایات به غرض ترغیب نحو همان عملی است که بلغه ثوابٌ. ترغیب به عمل با توجه به اینکه می‌دانیم وجوب ندارد، مصداق استحباب است. استحباب یعنی بعث نحو العمل که گاهی به امر است و گاهی با این صیاغت که اگر انجام دهی، این ثواب و اجر را به تو می‌دهم.

پاسخ

ترغیب نحو عمل، با استحباب ملازمه ندارد. این همه روایات نقل شده که به اطاعت ترغیب کرده ولی دلالت بر استحباب ندارد. در اینجا بحث از انقیاد است و شاید این ترغیب، همان ارشاد به حکم عقل است و هر ترغیب، از طلب مولوی کشف نمی‌کند و این ترغیب، تشویق برای انجام اوامر مولی است که همان ارشادی بودن است.

نظریه سوم:

مرحوم شیخ انصاری[8] و به تبع ایشان مرحوم خوئی[9] گفته‌اند اخبار من بلغ، ارشاد به حکم عقل است. زمینه آن است که عقل می‌گوید حسنٌ. اگر ثوابی از رئیس دین رسیده باشد، شاید حق باشد، عقل می‌گوید خوب است که انجام دهی و در حسن احتیاط در الزامیات و مستحبات شکی نیست. این خطابات در مورد حکم عقل وارد شده پس اینها ارشاد به همان حکم عقل هستند و عقل می‌گوید حسن است و شارع ارشاد کرده و فرموده حسن است. مثل قف عند الشبهات، که عقل گفت اطراف علم اجمالی احتیاط کن و شارع نیز فرمود قف عند الشبهات.

بر این نظریه شواهدی بیان شده است. مثل اینکه تفریع کرده و فرموده: طلبا و التماسا لذلک الثواب[10] . در صحیحه هشام فرمود: فعمله، مترتب کرده یعنی برای آن ثواب عمل کند پس عمل مطلق نیست بلکه به داعی آن ثواب است و برای عمل مقید است. عملی که بلغه ثوابٌ باشد، استحباب ندارد بلکه فقط أجر دارد. بله اگر ذات عمل ثواب داشت، می‌توانستیم بگوییم مولوی است ولی عمل به رجاء و احتمال آن ثواب، مجالی برای مولویت ندارد.

شاهد دیگر، تقیید در برخی روایات است که فرمود: من بلغه فضیلة عن النبی فاخذ بها و عمل بها ایمانا، کان له اجر ذلک[11] . در بعضی روایات فرمود طلبا یا التماسا لذلک الثواب، که مقید بودن، نشان می‌دهد که مستحب نیست.

اما اصل ادعا و شواهد بر این ادعا نادرست است. اینکه فرموده این اخبار ارشادی هستند چون در زمینه حکم عقل وارد شده، می‌گوییم اصل در هر خطابی که از مولی صادر می‌شود آن است که مولوی باشد و حمل بر ارشادیت، خلاف ظاهر حال مولی است. اینکه خطاب در زمینه حکم عقل وارد شده، دلیل و قرینه بر این نیست که از آن ظهور رفع ید کنیم. اعمال مولویت در جایی که حکم عقل وجود دارد، مجال دارد. بالوجدان اگر احتیاط حَسن باشد فقط عقلا، و شرعاً حسن نداشته باشد، مکلفان در مقام عمل کمتر به سراغ احتیاط می‌روند در مقایسه با وقتی که احتیاط از سوی شارع صادر شده باشد. پس اعمال مولویت در منطقه عقل لغو نیست و مادامی که قرینه بر خلاف نباشد، ظهور خطاب را بر مولویت حمل می‌کنیم. مثل حرمت کذب و ظلم و نمیمه که عقل می‌گوید قبیح است و شریعت نیز می‌گوید حرام است.


logo