1403/11/03
بسم الله الرحمن الرحیم
الأصول العملية/أصالة الاحتياط /تنبیهات أصالة البرائة/حسن احتیاط عقلاً وشرعاً
موضوع: الأصول العملية/أصالة الاحتياط /تنبیهات أصالة البرائة/حسن احتیاط عقلاً وشرعاً
تتمه از کلام مرحوم آقای خوئی
یک نکته از فرمایشات مرحوم آقای خوئی باقی مانده است. ایشان در بعضی از تقریراتشان ادعا کردند که اگر حکمی از مستقلات عقلیه بود و عقل آن را درک کرد، حکم شرع در آن مورد مجال ندارد و لغو است. در بعض دیگر تقریرات خلاف این مطلب را فرموده.
به هر حال، در محل کلام در مصباح الاصول فرموده حسن احتیاط گرچه از مستقلات عقلیه است، اما عقل به لزوم احتیاط در هر مورد حکم نمیکند چون در بعضی موارد عقل میگوید احتیاط لازم است مثل اطراف علم اجمالی و بعضی موارد میگوید احتیاط لازم نیست مثل شبهه بدویه و طبق بعضی اقوال، حکم عقل در شبهات بدویه، لزوم احتیاط است و در بعضی موارد چنین نیست. لذا اگر امری از شارع به احتیاط صادر شد، این امر مولوی است و زمینه برای امر مولوی وجود دارد که البته ما میگوییم این امر به احتیاط، استحبابی است و اخباری میگوید لزومی است. این نکته با مواردی که از مستقلات عقلیه است ولی در حکم عقل اختلاف نیست، تفاوت دارد که در آنجا مجالی برای اعمال مولویت نیست ولی در اینجا چون عقل به لزوم احتیاط در هر مورد حکم نمیکند، پس اعمال مولویت مجال دارد.
اما اشکال ما همچنان جاری است، یعنی وقتی عقل به حسن احتیاط مستقل شد، باید مجالی برای اعمال مولویت استحبابی نباشد. اینکه در یک مواردی عقل به لزوم و در یک موارد به لزوم حکم نمیکند ولی اینکه در مواردی به حسن احتیاط حکم میکند، مجالی برای اعمال مولویت نیست.
حسن احتیاط شرعاً
بحث در این است که آیا احتیاط حسن شرعی دارد یا نه؟
گفتیم از موارد متفرقه که أوّلاً ائمه علیهمالسلام خودشان احتیاط نکردند و ثانیاً به قاعده حل ترغیب کردند و ثالثاً احتیاطیون را مذمت کردند، استظهار میشود که در شریعت احتیاط رجحان ندارد که اگر داشت، ائمه علیهمالسلام و اصحابشان اولی بودند که به آن عمل کنند و خوارج را مذمت نمیکردند که ضیقوا علی انفسهم لجهلهم. با توجه به اینکه سند معتبر بر احتیاط شرعی وجود ندارد.
اما یمکن ان یقال اینکه ائمه علیهمالسلام به احتیاط عمل نمیکردند یا ترغیب به ترک احتیاط میکردند، دارای لسان نیست و معلوم نیست که به این دلیل بوده که احتیاط رجحان شرعی ندارد بلکه ممکن است احتیاط دارای رجحان شرعی باشد. اینگونه برخوردها و مواجههها برای جلوگیری از ارتکاب به وسواس توسط مکلفان است. به امیرالمؤمنین علیهالسلام نسبت دادند که فرمود برای من مهم نیست که بول یا آب به من اصابت کند، اما این حدیث برای مخاطب وسواس صادر شده.
از سوی دیگر نشانههایی وجود دارد که ظاهرش ترغیب به احتیاط است و لاابالیگری را منع میکنند و یا اینکه بگوییم ترغیب میکنند که مکلف بیشتر مواظب باشند. مثل آیه شریفه که فرمود ﴿اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ﴾[1] و حق تقاة به این است که مکلف از بعضی از شبهات اجتناب کند. یا روایت که فرمود: اورع الناس من وقف عند الشبهة[2] .
جمع بین این ظواهر و آن عمل معصوم علیهالسلام به این است که احتیاط دارای حسن شرعی است ولی وسوسه دارای حزازت شرعی است.
لذا ممکن است کسی ادعا کند که عقل میگوید وقتی طریقه شارع مشخص شد، پس احتیاط حسنٌ عقلاً ولی پس از کشف از طریق شریعت نه قبل از آن.
معنای حسن احتیاط شرعاً
حال که احتیاط رجحان شرعی دارد، به چه معنا است؟
مرحوم نائینی[3] فرمود استحباب احتیاط را قبول داریم اما نه از باب اینکه احتیاط سبب تحفظ بر واقع است حتی به دلیل قاعده ملازمه این را نمیگوییم بلکه استحباب به ملاک آخر وجود دارد مثل تقویت اراده انسان. ایشان به روایت ضعیفه استشهاد کرد که فرمود فهو لن استبان له اترک.
به نظر ما فرقی بین علل و معالیل نیست و اینکه شریعت در هر نقطهای، دارای نظر باشد، صحیح نیست. مثلا در معاملات ادعا داریم که مردم راه خودشان را میروند و شرع مقدس در کارهایی که خود مردم انجام میدهند و خلاف نبوده، تدخل نکرده و در موردش چیزی نفرموده و فقط فرموده ربا نباشد که ظلم شود یا مجهول نباشد که جنگ و اختلاف ایجاد شود. اما دلیل ما همین خطاباتی است که میفرماید اورع باشند و حق تقوا رعایت شود و هر چه خوف و اتقاء در انسان زیاد شود، مطلوب شریعت است.
اما نکته رجحان شرعی احتیاط و اورعیت و اتقای کامل، تحفظ بر واقع است چه به لسان احتیاط، بگوییم امر به ما رسیده مثل اخوک دینک فاحتط لدینک، چه بما یلازمه مثل اورع الناس من وقف عند الشبهة. مناسبت اورعیت به این دلیل است که واقع را بیشتر حفظ کند. ظاهر خطاباتی که معتمد ما است، رجحان احتیاط به نحو رجحان طریقی است.
لذا اینکه احتیاط دارای ملاک نفسی دارای رجحان باشد، ثبوتا ممکن است ولی اثباتا قابل احراز نیست. مثل اینکه احتیاط به ملاک نفسی و به خاطر تقویت اراده، مستحب شده باشد نه ملاک واقع، دارای مقام اثبات نیست. لسان روایاتی که از آنها رجحان احتیاط به دست آمده است، رجحان نفسی در تقویت اراده نیست با توجه به اینکه این عناوین با شریعت هماهنگ نیست.
پس لایبعد که احتیاط شرعاً و عقلاً رجحان داشته باشد تحفظا علی الواقع نه به ملاک نفسانی، اما دلیلش، قاعده ملازمه نیست که مورد انکار قرار گرفته بلکه به وسیله ضم خطابات عدیدهای که فرمودند مراعات احتیاط واجب و حرام متحمل، فی الجملة مرغوب الیه الشارع است.
مرحوم آخوند[4] فرمود اگر احتیاط کند حسن عقلا و راجح شرعاً، و همچنین ثواب نیز دارد. ثواب و عقاب در منطقه عقل است و عقل انقیاد را دارای ثواب میداند و یک نوع احترام به مولی و شکر او است. اگر مکلف احتیاط کرد ولی خلاف واقع درآمد با اینکه احتیاط نیست ولی ثواب داده میشود.
بعضی گفته اند[5] احتیاط کردن معلوم نیست عقلا دارای ثواب باشد. عقل این را درک میکند که انسان محتاط یک انسان خوبی است. در تجری این بحث مطرح است که آیا متجری عقاب دارد یا فقط از خبث سریره کشف میکند؟ اینجا نیز احتیاط فقط کشف میکند که انسان خوبی است و ایمان بالا دارد نه اینکه ثواب میبرد.
اما به نظر میرسد تجری عنوان فعل است و خود فعل، تجری است و عقل خود فعل را قبیح میداند. اینجا نیز خود فعل، احتیاط است گرچه ممکن است کشف شود فاعلش انسان خوبی است اما همین عمل، احتیاط و انقیاد است و عقلا ثواب دارد. کما اینکه عقل اطاعت را موضوع مثوبت میداند، کذلک انقیاد را نیز موضوع مثوبت میداند.
همچنین ادعا شده[6] که حتی اگر فرض کنیم احتیاط حسن است، اما هر حسنی، ثواب ندارد. این همه کفار فعل حسن انجام میدهند، ثواب ندارند. این همه مؤمنان و مسلمانان افعال حسنه انجام میدهند اما نه برای خدا، مستحق مثوبت نیست و تفضل به همراه ندارد. ثواب در جایی است که مرتبط با خدا و برای خدا شود.
این کبرای کلی صحیح است که انسانهایی که افعال حسنهای انجام میدهند با انسانهایی که افعال قبیحه انجام میدهند، تفاوت دارد. عدالت خدا نیز همین را اقتضا میکند که در مورد کسی که به فکر مردم و رفع حوائج آنها بوده با کسی که ظالم و سمتگر باشد، تفاوت برقرار باشد، اما سخن در مورد ثواب بر عمل است.
اما این کبری در مورد احتیاط، صغری ندارد. کسی که احتیاط میکند و مستحق مثوبت است، یعنی فعل را انجام میدهد چون محتمل الوجوب است. اگر مکلف بدون قصد محتمل الوجوب را اتیان کند، نامش احتیاط نیست بلکه اگر به داعی احتمال امر اتیان کند، احتیاط است یا اگر به داعی وجود نهی ترک کند، احتیاط است. در مورد احتیاط جزم نیاز نیست. با توجه به اینکه احتیاط همیشه ملازمه ندارد که مکلف دارای حسن سریره است.
پس این فرمایش مرحوم آخوند صحیح است که احتیاط دارای استحقاق ثواب است.
احتیاط یعنی عمل به احتمال وجوب امر و ترک به احتمال وجود نهی و غالبا احتیاط به غرض ابراء ذمه است. اما احتیاط منحصر به این معنا نیست. بلکه گاهی تبدیل امتثال انجام میدهد از باب احتیاط گرچه بر اساس قاعده شکوک، نمازش صحیح است ولی چون مثلا توجه در نماز نداشت، دوباره میخواند نه برای امتثال امر و فراغ ذمه بلکه شاید به این عمل دوم، امتثال محقق شود و ثواب بیشتری کسب کند.
هذا تمام الکلام در تنبیه ثانی.