1403/09/06
بسم الله الرحمن الرحیم
قاعده وجوب دفع ضرر محتمل در کلمات مرحوم آقاضیاء ومحروم اصفهانی/أصالة البراءة /الأصول العملية
موضوع: الأصول العملية/أصالة البراءة /قاعده وجوب دفع ضرر محتمل در کلمات مرحوم آقاضیاء ومحروم اصفهانی
خلاصه بحث سابق
بحث پیرامون قاعده وجوب دفع عقاب محتمل است، آیا دفع عقاب محتمل وجوب دارد یا ندارد؟ اگر وجوب دارد، چه سنخی از وجوب است؟ معروف و مشهور آن است که دفع عقاب محتمل وجوب دارد اما در بیان این وجوب، صیاغتهای متفاوتی وجود دارد. مرحوم شیخ انصاری به یک صیاغت و مرحوم نائینی به یک صیاغت دیگری بیان کرد. مرحوم شیخ انصاری فرمود نفسی ظاهری و نائینی گفت ارشادی عقلی.
در کلمات مرحوم آغاضیاء چنین آمده که وجوب دفع عقاب محتمل، وجوب طریقی است. اما همانطور که در مصباح الاصول[1] آمده، این فرمایش مرحوم آغاضیاء مفهوم نمیشود و اصلا معنا ندارد. وجوب طریقی به حکمی گفته میشود که به داعی تنجیز واقع باشد و به غرض تحفظ بر واقع باشد و نفسی نیست که خودش ملاک داشته باشد، مثل وجوب احتیاط یا وجوب تصدیق عادل که خودشان ملاک ندارند بلکه آن اهتمام به واقع و از بین نرفتن احکام شرعیه، منشأ میشود که احتیاط را واجب کند یا در استصحاب، حرمت نقض یقین به شک، یک حرمت طریقی است و اگر حرام کرده برای تحفظ واقع بوده است. غرض از حکم طریقی، تحفظ بر واقع است.
در ما نحن فیه چنین معنایی ممکن نیست. موضوع وجوب دفع عقاب محتمل، دفع عقاب محتمل است و عقاب محتمل باید محقق باشد که وجوب دفع باشد. وقتی که عقاب محتمل است، همین کافی است که عبد تحریک شود. عقاب محتمل وقتی است که یک منجز و حجت در میان باشد. این مطلب با مقایسه روشن میشود؛ موضوع وجوب احتیاط، احتمال تکلیف است و احتمال تکلیف، عقابآور نیست بلکه احتیاط را واجب میکند که آن احتمال را منجز کند. برای اینکه احتمال تکلیف را به احتمال عقاب تبدیل کند، احتیاط را واجب میکند. خاصیت وجوب احتیاط، احتمال عقوبت را ایجاد میکند. اما در وجوب دفع عقوبت محتمل، عقوبت خودش محتمل هست و نیاز نیست آن را محتمل قرار داد. اگر در جایی، عقاب محتمل بود، نشان میدهد که تکلیف منجز شده و بر عهده آمده، بنابراین دفع عقاب محتمل چه چیزی را میخواهد منجز کند؟
پس همان وجوب عقلی که در فرمایش مرحوم نائینی بود، صحیح است. یعنی عقل میگوید اگر احتمال عقاب وجود دارد، باید احتیاط کرد و دفع عقاب محتمل واجب است و اگر دفع نشود مذمت وجود دارد. البته اینکه عقل فرمان میدهد یا ادراک میکند، یک بحث جداگانه است و چندان اثری ندارد.
مرحوم اصفهانی[2] فرموده نه وجوب عقلی و نه وجوب عقلائی در اینجا مجال ندارد. دفع عقاب محتمل واجب است، نه مثل ظلم که قبیح و حرام است که یک حکم عقلی است و نه مثل عمل به خبر ثقه است که عقلائی است. ایشان نتیجه گرفته این قاعده، فطری است.
اما عقلیه نیست، به دلیل آنکه قضایای عقلیه عبارتند از قضایایی که محمولشان مدرک عقل است و عقل آن محمول را ادراک میکند با توجه به ملاکاتی که عقلاء در تحسین و تقبیح دارند. عقل میگوید الظلم قبیحٌ، این یک قضیه عقلیه عملیه است یعنی صدور ظلم از شخصی، مورد استحقاق مذمت است و در حق خدا، مذمت یعنی عقوبت. پس چون عقلاء مذمت میکنند، پس عقل میگوید ظلم قبیح است و از جانب خدا چنین کاری صحیح نیست. تحسین و تقبیح عقلاء منشا میشود که عقل حکم کند فلان شیء از مکلف قبیح یا حسن است. پس قضایا عقلیه بهگونهای هستند که محمول آنها حسن و قبح است و بر فعلی مترتب میشوند که از مکلف صادر یا ترک میشود.
این مطلب بر محل کلام، منطبق نمیشود. کسی که عقاب محتمل را دفع کند، چنین نیست که بگویند اقدام او حسن بوده، بلکه اگر عقاب محتمل را دفع کرد، در عقاب نمیافتد و چنین نیست که یک حسن اضافه داشته باشد. حکم عقلی یعنی حسن و قبح، بر اقدام مکلف است و اگر عقاب محتمل را دفع کند، عقل دوباره نمیگوید این اقدامت حسن است بلکه بر این کار مکلف، چنین مترتب میشود که به ضرر مبتلا نشود. یا اگر مکلف مخالفت کرد و به ضرر دچار شود و معاقب شود، عقل نمیگوید این اقدام تو قبیح بود و بر اقدام چیزی بار نمیشود و همان ضرر نصیب مکلف است. پس اقدام کردن مکلف، اثر ندارد. قضیه عقلیه قضیهای است که بر اقدام و ترک اقدام ثواب و عقاب دهد و چنین نیست که اینجا دو ثواب یا دو عقاب به مکلف بدهند.
همچنین دفع عقاب محتمل، وجوب عقلائیه نیز ندارد یعنی چنین نیست که سیره عقلاء لزوما بر دفع باشد. عقلاء هم سیره لزومی دارند و هم سیره غیر لزومی، غیر لزومی مثل احسان و لزومی مثل رد امانت. یا مثلا عمل به ظاهر کلام، اگر ظاهر کلام مولی امر و نهی باشد، جری عقلاء طبق این ظاهر، یک جری و سیره لزومی است.
ایشان فرموده در باب دفع عقاب محتمل، چنین نیست که سیره و جری عقلاء لزومی باشد و عقاب محتمل را دفع کنند، چون عقاب محتمل که عقاب اخروی باشد، میزان عمل عقلاء نیست. جری عقلاء برای حفظ نظامشان در همین دنیا است و عقلاء بما هم عقلاء اگر حرکتی را لازم بدانند، برای سامان پیدا کردن نظام معیشتی است و اینکه یک قیامت و خدا و پیامبری وجود دارد، به حرکت عقلاء کاری ندارد بلکه متدینین اهمیت میدهند. پس معنا ندارد که عقلاء عقوبت اخروی را دفع کنند.
اما اگر مقصود از عقوبت، مفسده باشد، جری عملی عقلاء بر دفع مفسده نیست. نهایت مفسده آن است که اگر دفع نکند، خودش به همان مفسده دچار میشود و ضرری به نظام معیشت در زندگی ندارد. بله، اگر به ظواهر کلام عمل نشود، نظام معیشت مختل میشود.
در نتیجه باید گفت وجوب دفع عقاب محتمل، نه قضیه عقلیه و نه قضیه عقلائیه است بلکه یک قضیه فطریه است. ایشان منکر اصل وجوب است و آنچه در میان است، فطرت و غریزه انسان و هر حیوانی است که اگر خطر قطعی یا احتمالی معتنی به را احساس کند، از آن فرار میکند. این قضیه فطریه برای وجوب احتیاط تاثیر ندارد. کسی که میگوید احتیاط واجب است یعنی اگر احتیاط را مخالفت کرد، مستحق عقوبت است که یک قرارداد است و این ربطی به فرار از خطر احتمالی ندارد. بنابراین در بحث قبح عقاب بلابیان مشکلی نداریم چون قبح عقاب بلابیان میگوید استحقاق نداری ولی وجوب دفع عقاب محتمل اصلا نمیگوید که مستحق عقوبت هستی که با هم تصادم داشته باشند.
اما به نظر میرسد قضیه عقلیهای که این همه عقلاء ادعا کردند، مطابق ارتکاز است. اینکه ایشان فرموده دفع عقاب محتمل، موضوع حکم عقل یعنی وجوب نیست چون اقدام مکلف، به حسن و قبح متصف نمیشود، پاسخ میدهیم خلاف ارتکاز و وجدان است. اگر کسی در همین دنیا، خطر بزرگی را احتمال دهد ولی اعتنا نکند و گرفتار آن خطر شود، بلااشکال او را مذمت میکنند و مرحوم اصفهانی نیز این را قبول دارد، اما چرا او را مذمت میکنند؟ سخن و اختلاف در همینجاست. ایشان میگوید مذمت میکنند چون حقش بوده است. اما به نظر ما مذمت میکنند چون میگویند تو که احتمال میدادی که یک خطر بزرگ مثل حیوان درنده اینجا بود، چرا احتیاط نکردی، پس قبح را بر اقدامش مترتب میکنند.
در بحث علم اجمالی گفتند موافقت قطعیه واجب است و نباید حتی یک طرف را مرتکب شد، به دلیل وجوب دفع عقاب محتمل. یعنی عقل میگوید وارد عقاب محتمل نشو که اگر شدی، مستحق مذمت هستی، مذمت به معنای همان عقوبتی نیست که ممکن است دچارش شوی، بلکه حکم عقل به ملاک تحسین و تقبیح عقلاء است و منظور عقلاء از مذمت آن است که چون احتمال میدادی که خمر باشد پس احتمال عقوبت وجود داشت و علم اجمالی مبرر و منجز عقوبت بود، لذا باید وارد آن نمیشدی و این اقدام و ارتکاب محتمل العقوبة، قبیح است و سرزنش دارد. لذا آن قبح و عقوبت برای شرب الخمر نیست بلکه بالوجدان کسی که شرب خمر احتمالی را ارتکاب کرده، عقوبتش کمتر از کسی است که شرب الخمر یقینی را انجام داده.
دفع عقاب محتمل واجب است یعنی اگر عقاب محتمل دفع نشود، مکلف بر این عدم دفع، مذمت میشود. بر این اقدام است که مذمت میشود نه بر انجام همان فعل که کسی اشکال کند الممدوح لایمدح و المذموم لایذم.
حاصل الکلام، به نظر ما به بیان ایشان نمیتوان قبح عقاب محتمل را یک قضیه عقلیه ندانست. همچنین اینکه بعضی عقلی بودن را انکار کردند چون یک قضیه فطریه است، به نظر ما صحیح نیست چون منافات ندارد که یک قضیه فطری، منشا شود که یک قضیه عقلی باشد. هرچند فطرت میگوید اگر احساس خطر وجود داشت، باید از آن فرار کرد، ولی عقل نیز همانجا میگوید آن را دفع کن.
پس به نظر ما فرمایش مرحوم نائینی در مورد وجوب دفع عقاب محتمل اقرب به ذهن است.