1403/08/06
بسم الله الرحمن الرحیم
الأصول العملية/أصالة البراءة /قاعده لاحرج/ادله قاعده آیات وروایات
موضوع: الأصول العملية/أصالة البراءة /قاعده لاحرج/ادله قاعده آیات وروایات
خلاصه بحث سابق
بحث در قاعده لاحرج است. برای اثبات این قاعده به بعضی از آیات شریفه استدلال شده است. آیه تیمم و آیه صوم بیان شد. گفتیم فرمایش مرحوم صاحب منتقی که منکر قاعده لاحرج شده، در این دو آیه بعید نیست. البته از باب اینکه امر به تیمم حرج است و برای افراد مشقت دارد، خداوند برای مکلفان توجیه کرده و فرموده درست است که سخت است ولی نمیخواهیم شما را به سختی بیندازیم بلکه غرض، تطهیر شما است. میتوان به این صورت نیز تقریب کرد که آیه شریفه فرموده وضو بگیرد و غسل کنید و فرموده اگر آب یافت نشد، تیمم کنید و از طهارت رفع ید نکرده. اینکه خداوند از طهارت رفع ید نکرده، در آیه توجیه میشود که این عدم رفع ید، به دلیل ایجاد سختی برای مکلفان نیست. همین نکته در مورد صوم نیز وجود دارد، یعنی ابتدا فرمود ماه رمضان را روزه بگیرید و فرمود اگر مسافر یا مریض هستید، روزهای دیگر را روزه بگیرید و از این حکم رفع ید نمیکند، و توجیه میکند این اتیان بدل، برای ایجاد حرج نیست.
در مورد آیه سوم گفتیم فرمایش ایشان در ﴿لِيُطَهِّرَكُم﴾ ﴿وَ لِتُكْمِلُوا الْعِدَّة﴾ جاری نیست و در ما جعل علیکم فی الدین من حرج؛
یا چنین است که در مقام تطبیق نیست و آیه در حال بیان چند حکم در شریعت مثل سجده و نماز و خیرات و جهاد، و بعد میفرماید یکی از قوانین شریعت آن است که حکم حرجی ندارد. در این صورت به این معنا نیست که احکامی قبلی، حرجی نیست. نتیجه آن میشود که همین قوانینی که بیان شده، دارای متمم الجعل است و احکام قبلی را ضیق میکند یعنی اگر فعل خیرات یا جهاد حرجی شد، ما جعل علیکم فی الدین من حرج جاری میشود، لذا در مورد جهاد، به نظر ما ذاتش حرجی نیست ولی اگر گفتیم حرجی است یعنی برای برخی افراد.
یا آیه در مقام تطبیق است یعنی میفرماید بندگی خدا کنید و خیرات کنید و جهاد کنید، ولی فکر نکنید که اینها حرجی است. خداوند اینها را بر عهده شما گذاشته و اینها حرجی نیست و خدا حکم حرجی ندارد گرچه ممکن است برای برخی حرجی باشد ولی به دلیل فضائل بسیار زیاد، هموار میشود. مثل روایتی که در مورد صوم فرمود روزه در گرما سخت است اما ثوابی که بر آن مترتب میشود، باعث ارتفاع سختی آن است.
حال اگر کسی از آیات به اطمینان نرسید که قاعده لاحرج را اثبات کند، به سراغ روایات میرویم. در روایات کثیرهای این آیه تطبیق شده و در حال بیان یک ضابطه است و میخواهد حکم حرجی را بردارد.
تتمه استدلال به سنة
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ رِبَاطٍ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى مَوْلَى آلِ سَامٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِيعَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام عَثَرْتُ فَانْقَطَعَ ظُفُرِي فَجَعَلْتُ عَلَى إِصْبَعِي مَرَارَةً- فَكَيْفَ أَصْنَعُ بِالْوُضُوءِ قَالَ يُعْرَفُ هَذَا وَ أَشْبَاهُهُ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ امْسَحْ عَلَيْهِ.[1]
ناخن مکلف افتاده و روی آن دارو گذاشته و سوال از وضو میپرسد. حضرت میفرماید بر مراره مسح کن.
صاحب منتقی[2] اشکال کرده که سند این روایت ناتمام است. به نظر ما سند با برخی مبانی مشکلی ندارد. تفصیل کلام موکول به فقه.
اشکال دلالی صاحب منتقی[3] بر این روایت آن است که لسان قاعده لاحرج، نفی است نه اثبات. این مطلب صحیح است. حضرت میفرماید بر مراره مسح کند و به این آیه استشهاد میکنند و ظاهرش در این است که از آیه میخواهد به یک حکم اثباتی برسد. مسح بر مراره لازم است چون خدا در دین حرج قرار نداده. بنابراین روایت ربطی به لاحرج ندارد بلکه آیه را برای اثبات حکم دلیل آورده است.
اما به نظر میرسد این آیه در حال نفی وجوب وضو است. مراره بر دست مکلف است و وضو سخت است لذا امام علیهالسلام فرمودند چون وضو حرجی است، وجوب وضو و غسل ساقط است. وقتی این حکم نفی شد، بر همان مراره مسح میکند. بله اگر میفرماید بر مراره مسح کن و به آیه استشهاد میکردند، فرمایش ایشان صحیح بود ولی ابتدا به آیه استشهاد میکنند و بعد به ضم اینکه وضو و غسل بدل دارد، میفرماید بر مراره مسح کن. شاهدش آن است که حضرت فرمود یعرف هذا و اشباهه، یعنی این قاعده لاحرج یک مطلب واضحی است که در شریعت وجود دارد. اگر لاحرج یک معنای اثباتی دارد، که وضوح نداشت، بلکه وضوح در نفی تکلیف است.
روایات دیگری نیز نقل شده که امام علیهالسلام به قاعده لاحرج برای نفی حکم حرجی به آنها استدلال کردند که سیأتی.
هذا تمام الکلام در مقام اول.
حاصل الکلام، اینکه مراد خداوند از اینکه فرمود ما جعل علیکم فی الدین من حرج، چیست؟ دوران امر است بین اینکه بگوییم غرض خداوند از تشریعات و احکام، به حرج انداختن مکلفان نیست. درست است که برخی احکام حرجی است ولی هدف این نیست که شما را به زحمت و حرج بیندازیم بلکه اهداف دیگری داریم. یا اینکه بگوییم در شریعت احکام حرجیه وجود ندارد.
به نظر میرسد معنای معروف و مشهور از این آیه که به ملة ابراهیم نیز اشاره شده، همان شریعت سهله و سمحه است و این امت، امت مرحومه است و مانند حدیث رفع، بسیاری از موارد مثل اضطرار و دون اضطرار، باعث رفع تکلیف شده و با ضمیمه کردن همه اینها به دست میآید که احتمال و معنای دوم صحیح است یعنی در شریعت حکم حرجی نداریم نه اینکه احکام شریعت حرجی است ولی قصد خدا به حرج انداختن مکلف نیست. منبه و مؤید این معنا، برداشت علمای سابق و اصحاب ائمه علیهمالسلام از آیه به همان قاعده نفی حرج است.
المقام الثانی:
دلالت قاعده لاحرج تمام است، آیا مفاد این قاعده، نفی احکام حرجیه مطلقا است یا اینکه احکام حرجیه ثبوتیه را نفی میکند یعنی واجبات حرجی ولی محرمات حرجی را رفع نمیکند؟ به مرحوم سید احمد خوانساری این تفصیل را نسبت دادند که ایشان ابداع کرده است.
ظاهرا حضرت آیت الله شبیری زنجانی این تفصیل را تایید کردند و گفتند صحیح است و به دو وجه استدلال شده است:
دلیل أوّل
این دلیل مرکب از دو مقدمه است:
مقدمه اولی: اگر بنا باشد لاحرج در محرمات جاری شود، پس محرمات کاللغو میشوند و از حرمت ساقط میشود. یعنی اگر قوای شهوانیه و غضبیه طغیان کند، برای مکلف عمل نکردن به حرام حرجی میشود. یا مثلا کاسبان و تاجران به دروغ ناچار میشود و اجتناب از دروغ برای آنها حرجی است. پس بعضی از محرمات در برههای از زمان حرجی میشود لذا اگر بنا باشد لاحرج محرمات را رفع کند وبگوییم حرام نیست، لااقل کثیری از محرمات از تأثیر ساقط میشوند. پس گرچه ظاهر لاحرج اطلاق دارد و میفرماید هیچ حکم حرجی نداریم ولی به این قرینه لبیه، میگوییم در مورد محرمات جاری نمیشود چون کثیری از محرمات نه در حق مردم بلکه در حق کثیری از مردم حرجی خواهد شد و با جریان لاحرج بیاثر میشود.
اما این فرمایش مفهوم نمیشود. اینکه ایشان فرموده ترک کثیری از محرمات فضلا از همه محرمات برای عموم مردم حرجی است، چنین نیست و قبول نداریم. شاید در مورد نگاه به اجنبی برای یک جوان، حرجی باشد گرچه اصلا به نظر میرسد در همین مورد میتواند آن را ترک کند و حرج نباشد. همچنین ترک زنا و لواط برای افراد متدین حرجی نیست. حتی مثل ترک کذب برای غالب مردم، حرجی نیست بلکه اینها احیانی است.
اینکه ایشان میفرماید لاحرج در محرمات جاری نمی شود و گرنه کثیری از محرمات از حرمت ساقط میشود، به دلیل وجدان نادرست است و بسیاری از متشرعه، سعی میکنند که عموم حرامها را ترک کنند و حرجی نیز نیست. بله، احیانا شاید حرج شود و شرب خمر کند ولی باعث نفی اطلاق لاحرج نمیشود.