1403/06/28
بسم الله الرحمن الرحیم
استدلال به آیه شریفه : ما کنّا معذبین ــ وآیه شریفه لا یکلف الله إلا ما آتاها/أصالة البراءة /الأصول العملية
موضوع: الأصول العملية/أصالة البراءة /استدلال به آیه شریفه : ما کنّا معذبین ــ وآیه شریفه لا یکلف الله إلا ما آتاها
خلاصه بحث سابق
بحث در اشکالاتی بود که بر استدلال به آیه شریفه: ﴿وَ ما كُنَّا مُعَذِّبينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولا﴾[1] ، وارد شده بود. اشکال مهم آن بود که این آیه نفی فعلیت میکند و مرحوم آخوند به همین دلیل، دلالت آیه را نپذیرفت و دفاع مرحوم شیخ را نیز نپذیرفت.
اما به نظر میرسد ﴿وَ ما كُنَّا مُعَذِّبينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولا﴾، در نفی استحقاق ظهور دارد نه نفی فعلیت. ادعا این نیست که نفی استحقاق را بیان کند بلکه میتوانیم نفی استحقاق را از این آیه شریفه به دست آوریم به دو بیان یا دو قرینه داخلیه و خارجیه:
بیان اول
مغیا: ﴿وَ ما كُنَّا مُعَذِّبينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولا﴾، فقط نمیگوید ما عذاب نمیکنیم بلکه یک مطلب بالاتر را بیان میکند. عذاب نمیکنیم به معنای فعلیت است ولی مجرد این معنا نیست، بلکه میفرماید شأن و روش ما این نیست. فرق است بین اینکه بفرماید عذاب نمیکنم تا اینکه رسول مبعوث کنم و اینکه بفرماید ما اینطور عمل نمیکنیم که عذاب بدون بعث رسول فعلیت پیدا کند. وقتی که این خصوصیت در مغیا آمده، ظاهر در این است که این نوع فرمایش به دلیل عدم استحقاق است. مثل اینکه فرمود: ﴿فَما كانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُون﴾[2] .
ممکن است کسی بگوید منظور آیه، عدم ظلم به لحاظ عدالت نیست بلکه شأن خدا چنین است که عذاب نمیکند به دلیل تفضل و جود خداوند نه اینکه چون استحقاق ندارند.
غایة: با توجه به غایت که فرمود ﴿حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولا﴾[3] ، یعنی تا وقتی که اتمام حجت نشود، عذاب نیست. مناسبت اتمام حجت و عدم اتمام حجت، با استحقاق و عدم استحقاق است. اتمام حجت باعث استحقاق میشود و عدم اتمام حجت نیز باعث عدم استحقاق میشود.
این بیان از بیان قبلی وضوح بیشتری دارد.
پس یا صاحب الکفایة، نیاز به قاعده ملازمه نداریم که مرحوم شیخ مطرح کرده تا اینکه مرحوم آخوند بفرماید بحث جدلی است، بلکه خود آیه ظهور در عدم استحقاق دارد.
بیان دوم
در کلمات مرحوم نائینی[4] آمده که قرینه خارجیه عبارت است از اینکه ظاهر آیه میفرماید ﴿حَتَّى نَبْعَثَ ﴾[5] کنایه از این است که تکلیف به مکلف برسد. ایشان فرمود این آیه در این ظهور دارد که استحقاق نیست. ایشان یک بیان عقلی و لبی مطرح کرده، که غرض از تکلیف آن است که مکلف را تحریک و بعث یا منع و زجر کند. وقتی این غرض بر این تکلیف مترتب میشود که یک پشتوانه داشته باشد و آن عبارت است از اینکه مخالفتش، عقوبت و انحطاط به دنبال داشته باشد و موافقتش، مثوبت داشته باشد. در غیر این صورت، تکلیف داعویت ندارد. مجرد تصور و تصدیق به تکلیف، باعث محرکیت نیست حتی در مراحل عالیه که سخن از مثوبت نیست، همچنان محبت و حب مولی باعث تحریک به تکلیف میشود. لذا در مورد ظهار گفته شده که یا حرام نیست یا اگر حرام است عقوبت دارد چون نمیشود حرام باشد ولی عقوبت نداشته باشد.
پس وقتی خدا قبل از اتمام حجت، عذاب نمیکند، به این معناست که تکلیف ندارد. اینکه خدا فرموده قبل از اتمام حجت عذاب نمیکنیم، به این قرینه لبیه کشف میکنیم که اصلا تکلیف ندارد ولو ظاهرا و وقتی تکلیف نباشد، استحقاق عقوبت نیز ندارد.
مرحوم آقاضیاء[6] در رد فرمایش مرحوم نائینی فرموده ممکن است تکلیف باشد ولی عذاب نباشد، البته غرض و اثر از این تکلیف آن است خدا به عنوان غفار ذنوب شناخته شود. اگر خدا تکلیف نمیکرد، نوبت به منت و غفار ذنوب بودن، نمیرسید. پس نفی عقوبت بر نفی تکلیف دلیل نمیشود.
اما به نظر میرسد این احتمالات موهوم است و قطعا چنین نیست. اینکه خداوند تکلیف کند و عقاب نکند به این دلیل که بعدا غفران ذنوب کنم.
تا الان دو اشکال بر آیه مطرح شد، اول، مراد عقوبت دنیوی است نه اخروی، دوم، دلالت آن بر نفی فعلیت است نه استحقاق.
اشکال سوم بر استدلال به آیه
این آیه بر برائت دلالة ندارد و احتیاط را نفی نمیکند. این آیه می فرماید عذاب نمیکنیم تا رسول بفرستیم و خود خدا رسول را فرستاده پس عذاب میکند، و این آیه اصلا بر لزوم احتیاط دلالت میکند چون حجت با آمدن پیامبر معظم اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم بر عباد تمام شد یعنی غایت محقق شده است.
در پاسخ گفته شده:
مراد اتمام حجت فی الجملة نیست و قرار نیست با اتمام حجت فی الجملة، عذاب بیاید، بلکه همان قبح عقاب بلابیان که در ارتکاز مخاطب وجود دارد، ظهور را ایجاد میکند. خدا میفرماید هیچ کسی را عقاب نمیکنیم تا اینکه برای همان شخص که قرار است عذاب شود، حجت را تمام کنیم. این آیه انحلالی است. پس چنین نیست که در شبهات، غایت محقق شده و اتمام حجت شده و باید احتیاط کرد بلکه داخل در مغیا است یعنی ﴿وَ ما كُنَّا مُعَذِّبينَ ﴾.
اشکال چهارم
این آیه به بحث ربطی ندارد. بحث در این است که تکالیف به مکلفان ابلاغ شده و حضرت فرمود ما من شیء یقربکم الی الله او یبعدکم عن الشیطان الا اینکه به شما ابلاغ شده[7] ولی در مورد شبهات، تکالیف وصول نشده است. اشکال این نیست که در مورد شبهات، تکلیف داریم یا نه، بلکه میدانیم تکلیف هست ولی واصل نشده یا به دلیل فقد نص یا اجمال یا تعارض. پس در شبهات محل بحث، قصور مقام اثبات است، در حالیکه این آیه به مقام ثبوت مرتبط است و میفرماید عذب نمیکنیم مگر اینکه شریعت را جعل کنیم.
در اشکال قبل گفتیم ﴿حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولا﴾، یعنی وصول و فی الجملة وصول محقق شده، ولی این اشکال میگوید ربطی به وصول ندارد بلکه اصل صدور مراد است. خدا میفرماید تا یک دین را برای مردم جعل نکنیم، عقوبت نیست و این ربطی به وصول در ما نحن فیه ندارد چون اصل دین جعل شده. اشکال ندارد که شارع بفرماید تا وقتی دین جعل نشده و قانون نباشد، عذاب نیست ولی اگر دین جعل شد و قانون ایجاد شد، باید در شبهات احتیاط کنید و عذاب میآید. پس بین شک در صدور و شک در وصول تفاوت است. اگر شک در صدور باشد، خدا میفرماید تا قبل از صدور قانون، عقاب نیست ولی اگر قانون جعل شد و به مکلف نرسید، این آیه از نظر عقاب و عدم عقاب ساکت است و چه بسا عقاب وجود داشته باشد و مقتضای حق الطاعة، احتیاط است.
این بیان خلاف ظاهر است. مناسبت عذاب و بعث رسول، اتمام الحجة است. اینکه عذاب نمیکنیم کنایه از این نیست که تا قبل از تشریع، عذاب نیست. مناسبت با عذاب و عدم عذاب، ایصال حجت و اتمام حجت است. این ارتکاز قرینه است که ظاهر آیه این باشد که تا قبل از اتمام حجت، عقوبت نیست و در وقتی که تکلیف مولی به مکلف نرسیده باشد، اتمام حجت نشده پس عقاب نیست ولو اینکه اتمام حجت فی الجملة شده باشد.
پس برائت بر اساس این آیه اثبات میشود ولی دیدگاه اخباریون را رد نمیکند چون آنها به ادله احتیاط تمسک میکنند و باید بحث کرد که آیا آن ادله اقتضا دارد یا نه و این آیه معارض آن ادله قرار نمیگیرد چون اخباری میگوید آیه میفرماید عقاب نیست تا وقتی که اتمام حجت شود و ادله احتیاط، همان اتمام حجت است.
هذا تمام الکلام در آیه اول.