« فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مهدی گنجی

1403/03/16

بسم الله الرحمن الرحیم

جابریة سند بواسطه شهرت/حجیة ظن /أمارات

 

موضوع: أمارات /حجیة ظن /جابریة سند بواسطه شهرت

 

خلاصه بحث سابق

بحث در این بود که آیا شهرت جابر ضعف سند می‌شود یا نه؟ در ذهن ما این است که این بحث مثل بحث حجیت خبر واحد مهم است و در فقه اثر زیادی دارد. کثیرا ما در فروع فقهیه، خبر ضعیف وجود دارد و قائلین به جبر سند مثل مرحوم صاحب جواهر می‌گویند المنجبر بعمل الاصحاب. پس در انتخاب مبنا و فتوا اثر زیادی دارد لذا باید بیشتر در مورد آن تامل و تعمق شود. فرمایش سه علَم بیان شد، مرحوم آخوند و مرحوم اصفهانی و مرحوم خوئی.

در این سه فرمایش بعضی از نکات باقی مانده است:

التنبیه علی نکات

نکته اول

نسبت به فرمایش مرحوم آخوند، ظاهر سخن ایشان آن است که شهرت جابر ضعف سند می‌شود ولو استناد احراز نشده باشد. لازم نیست که شهرت، شهرت عملیه باشد بلکه شهرت فتوائیه نیز کافی است. شاید معروف و مشهور بین قائلین به انجبار همین معنا باشد. در کلمات صاحب جواهر و امثاله، جایی دیده نشده که بگویند استندوا فمنجبر، بلکه همینکه یک ظن دیگر به این ظن ضمیمه شد، وثوق ایجاد می‌شود، خواه آن ظن، از فتوای مشهور باشد که استناد کرده باشد یا استناد نکرده باشد. قید استناد در کلمات مرحوم اصفهانی و مرحوم خوئی مطرح شده در حالیکه قدماء به این قید ملتزم نبودند. لذا به نظر می‌رسد که قید استناد معتبر نیست. پس مهم این است که خبر موثوق به شود و مرحوم آخوند[1] فرمود ضعف خبر به ظن به صدور یا ظن به مضمون، ‌منجبر و موثوق به می‌شود. ظاهرا بعضی مثل مرحوم حکیم نیز اینطور معنا کردند که خبر موثوق به شود نه اینکه فقط وثوق به صدور باشد.

بعید است که این فتوا از نزد خودشان بوده و ظاهرش این است که صدرا عن صدر به ما رسیده و همین باعث موثوق به شدن خبر می‌شود.

نکته دوم

سه احتمال در معنای وثوق وجود دارد، یک احتمال در کلام مرحوم آخوند است و شاهد از کلام مرحوم شیخ داشت، که وثوق به معنای اطمینان و علم عرفی نیست. اگر اطمینان به معنای علم عرفی باشد، ‌مثل قطع و یقین است و جای شبهه ندارد. ظاهر فرمایش مرحوم آخوند از وثوق، اطمینان نیست نه اطمینان شخصی و نه اطمینان نوعی. بلکه منظور، نکته‌ای است که ظن قوی ایجاد کرده که باعث رکون نزد عقلاء می‌شود ولو اینکه ظن باشد.

اما در مقابل، مرحوم خوئی[2] وثوق را اطمینان معنا می‌کند، فرموده با اینکه اطمینان شخصی حجت است ولی صغری ممنوع است و ضم ظن به ظن دیگر باعث اطمینان شخصی نمی‌شود. همچنین اطمینان نوعی حجیت ندارد.

قبلا گفتیم که منظور قائلین به وثوق از وثوق، وثوق شخصی است و وثوق نوعی نیاز به قرینه دارد. پس موثوق به، یعنی وثوق شخصی، اما از بعض عبارات مرحوم شیخ به دست می‌آید که ایشان قائل به وثوق نوعی است نه شخصی.

اگر یک خبر برای عموم مردم اطمینان آور است ولی برای فلان شخص اطمینان نیاورد، طبق مبنای ثقه مخبر، مرحوم شیخ گفت ادله حجیت خبر ثقه، می‌گوید این خبر به دلیل وثوق نوعی حجت است، که ما این را قبول نکردیم و گفتیم بلکه وثوق شخصی مراد است. اما بر مبنای وثوق، ظاهر کلمات مرحوم اصفهانی این است خبری که وثوق نوعی به معنای اطمینان آور باشد، حجت است ولو اینکه وثوق شخصی نباشد، اما مرحوم خوئی فرموده اگر برای این شخص اطمینان نیاورد، حجت نیست.

اما به نظر می‌رسد فرمایش مرحوم اصفهانی و مرحوم شیخ انصاری بعید نیست. اگر یک خبر باعث اطمینان نوعی یا علم نوعی شد، قابل احتجاج است. اگر برای این شخص اطمینان نیاورد، همان شخص را متهم می‌کنند که مریض یا غیر عادی است اما می‌توان احتجاج است. از ادله حجیت خبر ثقه، به این نکته نمی‌رسیم بلکه از سیره عقلاء استفاده می‌کنیم. همانطور که اطمینان شخصی قابل احتجاج است، کذلک اطمینان نوعی و یقین نوعی نیز قابل احتجاج است. اگر یک خبر باشد که مخبرین ثقه ندارد ولی بما له من القرائن نزد نوع مردم، اطمینان آور باشد، بعید نیست که سیره عقلاء بر حجیت چنین خبری باشد. حال اگر کسی اطمینان پیدا نکرد، قدحش می‌کنند. اصل مطلب و فی الجملة آن است که اگر خبری باعث وثوق نوعی شود، بعید نیست که نزد عقلاء قابل احتجاج باشد حتی علیه کسی که نزدش وثوق آور نشده باشد، مگر اینکه نزد آن شخص، اطمینان و علم به خلاف داشته باشد که در این صورت او را معذور می‌دانند.

مرحوم اصفهانی[3] می‌گوید اگر عمل مشهور از قرینه نوعیه کاشف باشد که برای نوع باعث وثوق می‌شود، در این صورت جبر سند رخ می‌دهد، البته ایشان اشکال کرد این عمل مشهور، تقلیدی است لذا کاشفیت ندارد.

به نظر ما همیشه و همه جا بحث تقلید نیست گرچه در برهه‌ای از زمان چنین بوده و در بیشتر موارد می‌توان اقوال علماء سابق را کشف کرد.

شهید صدر به همین روش عمل کرده و کثیری از اخبار را داریم که مشتمل بر امر و نهی بلاقرینه هستند و ظاهرشان وجوب و حرمت است ولی مشهور قائل به استحباب و کراهت شدند. مثل اینکه آب خوردن در شب قائما نهی دارد ولی گفتند مکروه است با اینکه هیچ قرینه‌ای احساس نمی‌شود. شهید صدر نیز ادعای مرحوم اصفهانی را قبول کرده که اگر اوامر و نواهی داریم ولی مشهور بر کراهت و استحباب حمل کردند، از یک قرینه عرفیه در این موارد کشف می‌کند که آن قرینه به آنها رسیده و به ما نرسیده است.

البته این نکته با وثاقت و امانت راوی، منافات ندارد چون همه قرائن لفظی نیست بلکه گاهی قرینه لبی است و حتی چنین نیست که همه قرائن لفظی برای همگان قابل فهم باشد بلکه راوی متوجه قرینیت لفظ نشده و لذا آن را نقل نمی‌کند. حتی بعضی از قرائن در زمان خودش واضح بوده و نیاز به بیان نداشته و بعدها شبهه ایجاد شده.

شهید صدر می‌گوید این همه اوامر و نواهی که مقدارش زیاد است، توسط مشهور بر استحباب و کراهت حمل شده ولی چون در تقوای آنها شک نداریم، کشف می‌کنیم که همراه با این اوامر و نواهی، قرائنی وجود داشته که اگر ما نیز در همان زمان بودیم، مثل آنها فهم می‌کردیم.

به نظر ما بعید است که این همه روایات آمره و ناهیه که وجوبی و تحریمی نیستند، محتف به قرائنی بوده که آنها درک کردند ولی ما درک نکنیم گرچه ممکن است احیانی چنین باشد ولی همه‌جا نیست. لذا ادعا داریم گرچه قرینه وجود داشته و بدون قرینه بر استحباب و کراهت حمل نشده ولی این قرینه، وصلت الیهم و لم تصل الینا نیست بلکه قرینه به ما واصل شده. قرائن مثل مناسبت حکم و موضوع یا یقین به عدم ملاک لزومی در ایستاده آب خوردن در شب. مواردی که امر داریم مثل اینکه روز جمعه ناخن بگیر، بعید است که ملاک لزومی داشته باشد. اگر ملاک لزومی داشتند، قطعا مشهور می‌شد و لو کان لبان.

پس یک تقریب آخر برای جابریت مطرح می‌کنیم که مرحوم اصفهانی بیان کرد. اگر علماء فتوا دادند و به خبر استناد کردند با توجه به اینکه مبنای عمل به خبر ثقه متفاوت است و شاید به خبر صحیح عمل نکنند، ولی عمل به خبر ضعیف نشان می‌دهد که قرائن در میان بوده که صدرا عن صدر منتقل شده و به دلیل وضوح مطلب، به آن عمل کردند. اگر استناد در میان طبقه علمای صدر اول باشد، مثل اجماع تشرفی است و استناد بعد از وقوع است. صدر اول به مثابه شاگردان حلقه اول یک استاد می‌باشند که متوجه قرائن می‌شدند.

فرمایش مرحوم اصفهانی در مورد انجبار ضعف سند، صحیح است که فرمود مشهور عمل کردند و بر طبق فتوا دادند پس کاشف از حکم شریعت می‌شود و این نشان می‌دهد که نزدشان واضح بوده مثل شاگردان حلقه اول هر استاد که نکات استاد را بهتر متوجه می‌شوند. بنابراین ضم عده‌ای از قرائن به اخبار دیگر، ‌باعث ایجاد ظن قوی‌تر می‌شود. پس انجبار ضعف سند به عمل مشهور خصوصا اگر استناد کرده باشند، به همین بیان مرحوم اصفهانی نه به بیان مرحوم آخوند صحیح است.

حاصل الکلام، شهرت قدمائی بسیار مهم است و باید بگوییم خودش فی نفسها حجت است و نمی‌توانیم فقه را بدون شهرت قدمائی حل و فصل کنیم. مرحوم صاحب جواهر گفته اگر فقط به روایات نظر کنیم و اقوال علماء را رها کنیم، باعث خروج از ربقة الاسلام می‌شود و قائل است استنباط احکام بر مبنای مقابل، دارای خلل است.اما نظر ما به این گستردگی و افراط نیست، ولی چنین نیست که اقوال علماء را رها کنیم مثل مشی مرحوم خوئی در فقه که هیچ کاری به اقوال علماء ندارند. قید استناد که مرحوم اصفهانی و مرحوم خوئی گفتند، به نظر ما اعتباری ندارد با این تفاوت که مرحوم اصفهانی صغری را منکر نیست و می‌گوید استناد کردند ولی تقلیدی است ولی مرحوم خوئی اصل صغری را منکر شد. در نهایت، این فقه جواهری است که مورد نظر ماست که ضعف سند، به عمل اصحاب منجبر می‌شود. البته مرحوم خوئی چنین نیست که همه جا خبر ضعیف را کنار بگذارد ولی گاهی تلاش می‌کند که فتوا را علی القاعده کند که مستند به خبر ضعیف نشود یا اینکه یک اطلاق و دلیل دیگری پیدا کند و یا اینکه خوفا از مخالفت با مشهور قائل به احتیاط شده مثل وجوب سوره که فرموده احوط وجوب سوره کامله است ولی بالاخره گاهی ایشان چند فتوای خلاف مشهور صادر کرده.

بحث بعدی در مورد جابریت ضعف دلالت توسط فتوای مشهور.


logo