« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

1404/07/20

بسم الله الرحمن الرحیم

كتاب الصلاة/واجبات الصلاة /فصل 28:فصل فی السجود:واجبات السجود/مسأله 2:عدم مانع بین جبهة ومحل سجده

 

موضوع: كتاب الصلاة/واجبات الصلاة /فصل 28:فصل فی السجود:واجبات السجود/مسأله 2:عدم مانع بین جبهة ومحل سجده

 

خلاصه بحث سابق

در مسأله دوم[1] گفته شد که نباید حاجبی میان جبهه و ارض باشد. وگفتیم اصل مساله مما لاکلام فیه است. انما الکلام در بعضی از صغریات است. مهر یا گلی به پیشانی چسبیده و از سجده اول برخواسته، آیا برای صحت سجده ثانیه باید آن را بردارد یا نه؟ مساله محل اختلاف است و اجماع و شهرتی در میان نیست و بعضی مثل علامه که بحث کرده اند گفته اند مشکلی ندارد. معلقین عروة نیز اختلاف دارند.

اما از نظر مقتضای قاعده، وجه اول برای منع، قضیه تعدد بود، مستدل گفت اگر گل‌ها پاک نشود، دو سجده نیست بلکه ادامه سجده قبل است. که پاسخ داده شدکه این سجده دوّم محسوب می‌شود بلاریب. مرحوم همدانی در اینجا گفته حقیقت سجده، وضع علی التراب است و ابتدا که علی التراب وضع کرد، سجده اول ایجاد شد، ولی ادامه وضع علی التراب نیست بلکه به مکلف، حامل التراب صدق می‌کند.

وجه دوم و سوم از مرحوم حکیم و مرحوم خوئی این مساله آن است که گفته اند مقتضای قاعده آن است که باید رفع کند. بیان هر دو ظاهرا شبیه است با تفاوت صیاغت.

بیان مرحوم حکیم[2] آن است که مقتضای ادله و روایات آن است که باید جبهه را علی الارض وضع کند و بعضی روایات اصابت و مس بود. در جایی که طین یا تراب به جبهه چسبیده، صدق نمی‌کند که جبهه را علی الارض وضع کرده.

اینکه می‌گویید مکلف وضع کرده، با این وضع، به چه چیزی اشاره می‌شود؟ آیا بر همان گل وضع کرده، که می‌گوییم عکس مساله ثابت می‌شود یعنی طین را علی الجبهه وضع کرده نه جبهه علی الطین و الارض. آیا منظور از وضع، وضع جبهه علی الارض است، می‌گوییم گرچه صدق می‌کند که وضع علی الارض، ولی وضع جبهه علی الارض نیست بلکه وضع جبهه مع الطین علی الارض است.

لذا ایشان در تتمه کلام مرحوم سید که فرمود اقوی بطلان است اگر سجده علی الارض صدق نکند، فرموده نیاز به «اگر» نیست، چون قطعا صدق نمی‌کند.

اما به نظر می‌رسد این فرمایشات دقی و غیر عرفی است. نسبت به مهر می‌گوییم اگر مهر به پیشانی چسبید، درست است که بعد از برخواستن، مهر علی الجبهه است، ولی وقتی دوباره به زمین می‌گذارد، صدق می‌کند که جبهه را علی الارض گذاشته.

مرحوم خوئی[3] کلمه وضع را از بحث خارج کرده گو اینکه کارایی ندارد. ایشان فرموده قوام سجده به دو امر است. یکی وضع، دیگری مباشرت. عنوان مباشرت از عناوینی مثل مس و سقط و اصاب به دست می‌آید. پس برای تحقق سجده به این دو چیز نیاز است.

مقدمه ثانیه: همه افعال در احداث ظهور دارند. اگر فرمود غسل کن یعنی احداث غسل، ولی اینکه مکلف زیر آب است و حالت ارتماس دارد و نیت غسل کند، کافی نیست بلکه لااقل باید یک دست را بیرون آب بیاورد و نیت کند و دوباره به نیت غسل ارتماسی، غسل را احداث کند.

در اینجا هرچند نسبت به قید اول یعنی وضع، محقق است و دوباره که به سجده می‌رود، احداث وضع صدق می‌کند ولی نسبت به شرط دوم، اگر مهر یا خاک به پیشانی چسبیده باشد، این تماس الان بقائی است نه احداثی. مسی که الان وجود دارد ادامه مس سابق است و مباشرت بقائی کفایت نمی‌کند. پس احداث مس به این است که مهر را جدا کند و سر را دوباره بگذارد.

مرحوم خوئی این مبنای احداث را در چند جا از فقه تطبیق کرده است از جمله همین بحث.

اما بیان مرحوم خوئی در اینجا بر خلاف بیان ایشان در مساله [4] 24 مکان مصلی است. در آنجا ادعا کرده که احداث وجود دارد و گفته اگر دو چیز روی هم را با هم روی یک مکانی قرار دهند، وضع بالایی بر روی دومی صدق می‌کند و احداث صدق می‌کند. استکان و نعلبکی را روی میز می‌گذارد و غیر از وضع نعلبکی که صدق می‌کند روی میز قرار داده، صدق می‌کند که استکان نیز روی میز وضع شده. بنابراین اگر به پیشانی چسبیده باشد، صدق می‌کند که پیشانی بر زمین وضع شده.

البته مرحوم خوئی در اینجا ملتفت بیان قبلی خود است و مانعیت در کلام مرحوم سید را قبول دارد و گفته احداث مباشرت صدق نمی‌کند.

اما به نظر می‌رسد مسلک احداث قابل پذیرش نیست. أوّلاً: اینکه ایشان وضع را از مس و سقوط و اصابت جدا می‌کند، نادرست است. همه عناوین در روایات در حال بیان یک چیز است. اما اینکه یک جزء سجده، وضع باشد و یک جزء، مباشرت باشد و مس مباشرت را بگوید و وضع از عنوان دیگر باشد، خلاف ارتکاز و متفاهم عرفی است.

ثانیاً: حتی اگر قبول کردیم که مقید است یعنی مس و وضع علی الارض، همچنان اینکه ایشان گفته اگر مهر چسبیده باشد و با همان حالت جبهه را روی زمین بگذارد، احداث مس علی الارض و اصابت علی الارض صدق نمی‌کند، قبول نداریم. تا وقتی مهر به پیشانی نرسیده، احداث صدق نمی‌کند ولی اگر با همین مهر چسبیده به سوی زمین آمد، عرفا صدق می‌کند که سجد علی الارض.

حاصل الکلام، آنچه در روایات نقل شده، این است که سجده بر ما یصح السجود علیه واجب است و کسی که مهر به پیشانی‌اش چسبیده باشد و سجده کند، عرفا صدق می‌کند که علی الارض سجده کرده. شاید به این دلیل باشد که تا الان نمی‌گویند سجده علی الارض است چون حالت انحناء نداشت ولی بعد که منحنی می‌شود و دوباره بر مهر فشار می‌آورد، عرف می‌گوید سجده کرده.

مرحوم بروجردی[5] در مورد الاقوی، بر عکس مرحوم حکیم گفته اصلا معنا ندارد که سجده علی الارض صدق نکند و شکی نیست که در این حالت، صدق می‌کند. چنین نیست که حتما باید مهر یا خاک یا حصی را ابتدا روی زمین بگذارد و بعد پیشانی را به آن بگذارد بلکه مهم آن است که پیشانی به زمین برسد چه قبلا مماس بوده یا مماس نبوده.

پس مقتضای قواعد آن است که مباشرت شرط است ولی نه به معنای اشکال در تراب و گل لاصق. مباشرت شرط است یعنی بین جبهه و ارض، غیر از ما یصح السجود فاصله نشده باشد.

مرحوم خوئی[6] به صحیحه حلبی استشهاد کرده و گفته بر وجوب ازاله دلالت دارد:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ أَ يَمْسَحُ الرَّجُلُ جَبْهَتَهُ فِي الصَّلَاةِ إِذَا لَصِقَ بِهَا تُرَابٌ فَقَالَ نَعَمْ قَدْ كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه‌السلام يَمْسَحُ جَبْهَتَهُ فِي الصَّلَاةِ إِذَا لَصِقَ بِهَا التُّرَابُ.[7]

مرحوم خوئی فرموده این روایت نیز شاهد بر مدعای ما است که باید رفع کند، چون راوی که سوال می‌کند، از جواز سوال نمی‌کند که آیا جایز است جبهه‌اش را در نماز پاک کند یا نه، که اگر منظور این بود می‌پرسید مکلف در نماز جبهه‌اش را پاک می‌کند آیا جایز است یا نه و امام علیه‌السلام می‌فرمود لابأس. اما سوال کرده که أ یمسح یعنی آیا واجب است که مرد پیشانی‌اش را در نماز پاک کند، که فرمود بله، واجب است.

اما این استدلال مفهوم نمی‌شود چون سوال از لصوق تراب است و تراب مانع از سجده نیست که سوال کند آیا واجب است آن را ازاله کند یا نه. به طور طبیعی تراب به صورت زیاد به جبهه نمی‌چسبد بلکه کم بوده و لذا سوال می‌کند که آیا می‌توان میان نماز آنها را پاک کرد، چون شاید فعل کثیر باشد، امام علیه‌السلام فرمود اشکال ندارد.

شاهد بر مطلب روایت دیگری است که:

مُحَمَّدُ بْنُ إِدْرِيسَ فِي آخِرِ السَّرَائِرِ نَقْلًا مِنْ كِتَابِ جَامِعِ الْبَزَنْطِيِّ صَاحِبِ الرِّضَا علیه‌السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَمْسَحُ جَبْهَتَهُ مِنَ التُّرَابِ وَ هُوَ فِي صَلَاتِهِ قَبْلَ أَنْ يُسَلِّمَ قَالَ لَا بَأْسَ.[8]

هذا تمام الکلام در موضع الجهبة.


logo