« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

1404/07/09

بسم الله الرحمن الرحیم

كتاب الصلاة/واجبات الصلاة /فصل 28:فصل فی السجود:واجبات السجود/مساوات موضع الجبهة للموقف/عدم انخفاض/عدم فرق بین انحدار وتسنیم

 

موضوع: كتاب الصلاة/واجبات الصلاة /فصل 28:فصل فی السجود:واجبات السجود/مساوات موضع الجبهة للموقف/عدم انخفاض/عدم فرق بین انحدار وتسنیم

 

تتمه بحث در: مساوات موضع الجبهة للموقف

عمده دلیل در محل کلام یعنی عدم علو موضع سجده، مصححه عبدالله بن سنان[1] بود که مطرح شد. در این روایت، نسخه بین «بدنک» و «یدیک» مردّد است. مرحوم صاحب جواهر[2] تلاش کرده که فتوای علماء را به «بدنک» و موقف تطبیق دهد پس این نسخه صحیح است و «یدیک» صحیح نیست. اگر کسی این نکات را قبول کرد فبها، خصوصا که مرحوم کلینی این روایت عبدالله بن سنان را به عنوان خبر آخر چنین نقل کرده:

وَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ فِي السُّجُودِ عَلَى الْأَرْضِ الْمُرْتَفِعَةِ قَالَ قَالَ إِذَا كَانَ مَوْضِعُ جَبْهَتِكَ مُرْتَفِعاً عَنْ رِجْلَيْكَ قَدْرَ لَبِنَةٍ فَلَا بَأْسَ.[3]

که ظاهر در موقف است که در خبر عبدالله بن سنان نقل شده و نقل به معنا شده.

اما اگر کسی این نکات را قبول نکرد، می‌گوییم این روایت حجت است و مردد بین «بدن» و «یدین» است. چون «یدین» و «بدن» اقل و اکثر نیستند لذا مقتضای حجت اجمالیه آن است که باید مقتضای «یدین» و«بدن» و موقف را رعایت کند چه احتیاطاً چه فتواءاً. پس موقف باید با محل سجده بیش از مقدار مزبور مرتفع نشود.

مرحوم صاحب جواهر[4] به روایات دیگری نیز اشاره می‌کند. روایات جرّ [5] می‌فرماید اگر موضع سجده مناسب نبود، می‌تواند رأس را جر دهد.

اما به نظر می‌رسد دلیل این مطلب، مرتفع بودن نیست بلکه مساوی بودن فرض گرفته شده و مکلف مجاز است کمی جابجا کند.

مهم در مساله، روایت عبدالله بن سنان است. دو روایت عبدالله بن سنان یعنی او دو بار سوال کرده و بعید است که یک سوال باشد و دو نوع پاسخ، چون اختلاف الفاظ زیاد است. یک بار سوال کرده از الارض المرتفع، و امام علیه‌السلام فرمود به اندازه لبنه مشکلی ندارد. این سوال پیش می‌آید که چرا عبدالله دوباره سوال می‌کند؟ گو اینکه سوال نخست برای او واضح نشد و پرسید علی الارض المرتفع، و لذا دوباره پرسید وقتی که سجده می‌کند، آیا جبهه می‌تواند در جای بلند باشد؟ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام عَنْ مَوْضِعِ جَبْهَةِ السَّاجِدِ أَ يَكُونُ أَرْفَعَ مِنْ مَقَامِهِ فَقَالَ لَا وَ لَكِنْ لِيَكُنْ مُسْتَوِياً [6] . بنابراین این پاسخ «لا» تخصیص می‌خورد به جایی که بیشتر از لبنه باشد. البته شاید تخصیص را نیز نگوییم بلکه بگوییم پاسخ «لا» از باب این است که این مقدار از لبنه و چهار انگشت، با ارتفاع تنافی ندارد. لذا خود عبدالله بن سنان دوباره برایش سوال نشد که چرا یک بار فرمودید «لا» و یک بار فرمودید «لبنة» پس منظور دقت عقلی در مستوی نیست. لذا فرمایش مرحوم صاحب مدارک صحیح است که باید مستوی باشد، اما حدود آن در روایت دوم عبدالله بن سنان مشخص شده. مشکلی ندارد که گاهی ائمه علیهم‌السلام، معانی عرفی را برای مکلف توضیح دهند مثل مساله استواء در موقف.

در ادامه مرحوم سید فرموده: مساواة موضع الجبهة للموقف بمعنى عدم علوه أو انخفاضه أزيد من مقدار لبنة موضوعة على أكبر سطوحها أو أربع أصابع مضمومات.

در مورد دلیل چهار انگشت مضموم، مرحوم صاحب حدائق گفته:

إلا ان يكون العلو يسيرا بقدر لبنة ــ بفتح اللام و كسر الباء و بكسر اللام و سكون الباء ـــ و المراد بها ما كانت معتادة في زمن الأئمة (عليهم السلام) و قدرها الأصحاب بأربع أصابع تقريبا، و يؤيده اللبن الموجود الآن في ابنية بني العباس في سر من رأى فان الآجر الذي في أبنيتها بهذا المقدار تقريبا.[7]

 

قید عدم انخفاض

مرحوم سید فرمود مساوی بودن به معنای عدم انخفاضه، نیز هست. نسبت به عدم علوه، ادعای اجماع شده و ظاهرا مخالفی وجود ندارد. اما نسبت به انخفاض، علی ما نقل گفته اند این قید از کلام مرحوم شهید اضافه شده. اما در کلام اهل‌بیت علیهم‌السلام چنین قیدی نیامده است. لذا شک می‌کنیم.

اما مرحوم خوئی فرموده تابع ادله هستیم و موثقه عمار در این زمینه، ظاهر در قید عدم انخفاض است:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقٍ عَنْ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرِيضِ أَ يَحِلُّ لَهُ أَنْ يَقُومَ عَلَى فِرَاشِهِ وَ يَسْجُدَ عَلَى الْأَرْضِ قَالَ فَقَالَ إِذَا كَانَ الْفِرَاش‌ غَلِيظاً قَدْرَ آجُرَّةٍ أَوْ أَقَلَّ اسْتَقَامَ لَهُ أَنْ يَقُومَ عَلَيْهِ وَ يَسْجُدَ عَلَى الْأَرْضِ وَ إِنْ كَانَ أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ فَلَا.[8]

لذا خیلی از محشین عروة، این قید را پذیرفته‌اند چون «فلا» یعنی فلایستقام و عدم جواز. با توجه به اینکه تفاوتی میان مریض و غیر مریض نیست و سوال فقط از حیث فراش بوده، پس در غیر مریض نیز همین قید می‌آید که نباید جایی که می‌ایستد، بالاتر از موضع سجده‌اش باشد.

به همین دلیل شاید در روایت عبدالله بن سنان که فرمود: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام عَنْ مَوْضِعِ جَبْهَةِ السَّاجِدِ أَ يَكُونُ أَرْفَعَ مِنْ مَقَامِهِ فَقَالَ لَا وَ لَكِنْ لِيَكُنْ مُسْتَوِياً [9] مساوی بودن یک معنای دو طرفه دارد و عدم انخفاض را نیز شامل است و همین روایت نیز می‌تواند دلیل بر قید باشد.

اما صحیحه عبدالله بن سنان دارای شبهه استحباب است چون فرمود لِيَكُنْ مُسْتَوِياً با توجه به اینکه در یک روایت دیگر فرمود:

عَنْهُ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ يَعْنِي الْمُرَادِيَّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام عَنِ الرَّجُلِ يَرْفَعُ مَوْضِعَ جَبْهَتِهِ فِي الْمَسْجِدِ فَقَالَ إِنِّي أُحِبُّ أَنْ أَضَعَ وَجْهِي فِي مَوْضِعِ قَدَمِي وَ كَرِهَهُ.[10]

یعنی سخن از احب و کراهت است و در نتیجه باید مستوی را به معنای مساوی و هم سطح کامل معنا کنیم.

اما نسبت به روایت عمار، اصل دلالتش مشکل است چون فرمود اسْتَقَامَ لَهُ أَنْ يَقُومَ عَلَيْهِ وَ يَسْجُدَ عَلَى الْأَرْضِ وَ إِنْ كَانَ أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ فَلَا و در ذیل که فرمود «لا» یعنی لایستقام، از عناوینی است که باید در اصول بحث شود. در اصول فقط از اوامر و نواهی بحث شده است اما کلماتی مثل لعن یا یصلح نیز باید بررسی شود که دلالت بر چه دارند. کلمه «استقام» نیز باشد بررسی شود که آیا «استقام» به معنای جواز و لایستقام، به معنای عدم جواز است؟

به نظر می‌رسد ظهور در منع نداشته باشد و صرفا به معنای این است که یک کار درست و حسابی انجام نداده نه صحت و بطلان در عمل. با توجه به این سوال در مورد مریض است وهمچنین روایات عمار به طور کلی دچار اضطراب بوده وروایت در مرأی و مسمع علمای سابق بوده ولی به این قید عدم انخفاض در مساله مهمی در نماز فتوا ندادند. لذا حجت بر عدم انخفاض تمام نیست.

ادعا شده که این روایت دارای معارض است:

بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الرِّضَا علیه‌السلام فِي حَدِيثٍ أَنَّهُ سَأَلَهُ عَمَّنْ يُصَلِّي وَحْدَهُ فَيَكُونُ مَوْضِعُ سُجُودِهِ أَسْفَلَ مِنْ مَقَامِهِ فَقَالَ إِذَا كَانَ وَحْدَهُ فَلَا بَأْسَ.[11]

به ضم اینکه تنها و غیر تنها تفاوت ندارد پس نتیجه می‌گیریم که پایین بودن محل سجده، مانعیت ندارد.

ولکن این روایت از دو جهت مشکل دارد:

از جهت سند، وثاقت محمد بن عبدالله در این سند، ثابت نیست. مرحوم خوئی[12] فرموده او مشترک است بین جماعة کلّهم مجاهیل، اما منظور ایشان آن است که محمد بن عبدالله در این طبقه هر چه هست، مجاهیل هستند نه دیگر طبقات.

از جهت دلالت نیز مشکل دارد. ظاهرا مرحوم حکیم صدر روایت را نظر نکرده. مرحوم خوئی[13] اشاره کرده که قید وحدة در ذیل روایت، چه ربطی به مساله دارد؟ صدر روایت مربوط به نماز جماعت و موقف امام و ماموم سوال شده، و در پایان از نماز فرادی و تنها سوال می‌شود:

عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الرِّضَا علیه‌السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْإِمَامِ يُصَلِّي فِي مَوْضِعٍ وَ الَّذِينَ خَلْفَهُ يُصَلُّونَ فِي مَوْضِعٍ أَسْفَلَ مِنْهُ أَوْ يُصَلِّي فِي مَوْضِعٍ وَ الَّذِينَ خَلْفَهُ فِي مَوْضِعٍ أَرْفَعَ مِنْهُ فَقَالَ يَكُونُ مَكَانُهُمْ مُسْتَوِياً قَالَ قُلْتُ فَيُصَلِّي وَحْدَهُ فَيَكُونُ مَوْضِعُ سُجُودِهِ أَسْفَلَ مِنْ مَقَامِهِ فَقَالَ إِذَا كَانَ وَحْدَهُ فَلَا بَأْسَ.

لذا می‌گوییم در اصول بحث شده که بعضی از شرط‌ها وقتی که تکرار مورد سوال باشد، مفهوم ندارد. اینجا نیز امام فرمودند اگر تنها بود، که مفهوم ندارد و فقط چون در سوال سائل بود، تکرار شد.

به هر حال این روایت اگر دلالت دارد که ممنوع است ولی مطلق است و امام علیه‌السلام فرمودند لاباس به، و این مطلق است، و آن را بر مقدار لبنه حمل می‌کنیم.

انحدار و تسنیم

و لا فرق في ذلك بين الانحدار و التسنيم نعم الانحدار اليسير لا اعتبار به فلا يضر معه الزيادة على المقدار المذكور و الأقوى عدم اعتبار ذلك في باقي المساجد لا بعضها مع بعض و لا بالنسبة إلى الجبهة فلا يقدح ارتفاع مكانها أو انخفاضه ما لم يخرج به السجود عن مسماه.[14]

مرحوم سید فرموده باید شرایط استواء رعایت شود، بنابراین اگر به نحو سراشیب یا به نحو سنام باشد یعنی برجستگی مانند کوهان شتر، جایز نیست. چون روایت که فرمود ارض مرتفع باشد، اطلاق دارد و هر دو را شامل است.

البته در سراشیب مختصر، اشکال ندارد چون مردم در شیب ملایم، این ارتفاع را احساس نمی‌کنند،‌ لذا نیازی به تعلیقه مرحوم خوئی در اینجا نیست.


logo