1404/07/01
بسم الله الرحمن الرحیم
فصل 28:فصل فی السجود: وحقیقته وضع الجبهة علی الارض بقصد التعظیم/واجبات الصلاة /كتاب الصلاة
موضوع: كتاب الصلاة/واجبات الصلاة /فصل 28:فصل فی السجود: وحقیقته وضع الجبهة علی الارض بقصد التعظیم
فصل 28 في السجود
و حقيقته وضع الجبهة على الأرض بقصد التعظيم.[1]
حقیقة شرعیة
پیش از ورود در بحث مشخص است که حقیقت شرعیه نداریم و این کار شارع نیست که برای معانی، لفظ وضع کند حتی مِن استعمالٍ. کسانی که گفته اند حقیقت شرعیه داریم، بعید است مرادشان به نحو وضع لغویین باشد و این معنا قطعی الانتفاء است. چنین نیست که شارع فرموده باشد من نام این افعال را صلاة گذاشتم. حتی چنین نبود که بفرماید نماز بخوانید و نام این افعال نماز است. مثل اینکه کسی صاحب فرزند شده و میگوید فرزندم محمد را بیاورید و مقصودش همین تازه متولد شده است.
حق نکتهای است که متأخرین گفته اند یعنی شارع مقدس، الفاظ را در همان معانی عرفی استعمال کرده، مثلا بیع در همان که عرف بیع میگوید و نماز در همان معنایی که عرف میگوید استعمال کرده ولی یک شرایط و جزئیاتی را اضافه کرده و این تصرفات شارع در الفاظ و معانی عرفیه، برای بیان خصوصیات حکم و به غرض تحدید حکم است. لذا حقیقت شرعیه یک نظریه منسوخ است.
بناءاً علی هذا، بحث در مورد سجود، بحث در این نیست که شارع عنوان سجود را برای چه چیزی وضع کرده، بلکه بحث در سجود همان معنای عرفی است. قول لغوی حجت نیست و اگر سخن از لغت به میان آمد، به خاطر آن است که از معانی عرفی خبر میدهد.
معنای عرفی سجدة
معنای عرفی سجده چیست؟ اهل لغت برای آن چند معنا بیان کردند؛ تذلل، تخشع، انحناء رأس و طأطأ.
اما به نظر میرسد معانی بیان شده از سوی غالب اهل لغت، تفسیر به اعم است و قطعا معنای سجده، خشوع کردن نیست و اگر خشوع باشد، خشوع خاص است و گرنه رکوع نیز خشوع دارد ولی به آن سجده نمیگویند.
مرحوم سید میگوید حقیقت سجده و مشخص نیست که منظورش معنای لغوی است یا واقعیت، ولی به هر حال میفرماید وضع الجبهة علی الارض و ظاهرا در حال بیان معنای عرفی آن است.
مرحوم خوئی[2] این معنا را پذیرفته و سپس با اشکال مواجه میشود که ممکن است مکلف چانه یا بینیاش را روی زمین بگذارد، و بر این نیز سجده صدق میکند. ایشان پاسخ داده گرچه چنین است ولی وضع چانه یا بینی در طول وضع جبهه و مرتب بر آن است و گرنه سیأتی که اگر وضع جبهه متعذر بود، وضع بینی یا چانه مجاز است.
اما اینکه ایشان صدق را منوط به ترتب کرده، قابل تصدیق نیست. چنین نیست که عرف برای تصدیق اینکه یک نفر که بینی را روی زمین گذاشته، سجده کرده یا نه، منتظر بماند که آیا از وضع جبهه معذور بوده یا نه. بیشتر به نظر میرسد وضع جبهه در سجود شرط نیست و حتی وضع بینی یا چانه نیز کافی است.
همچنین مرحوم خوئی[3] کلام مرحوم سید را پذیرفته که در سجده، قید علی الارض ولو مع الواسطه مثل سجده بر هواپیما، وجود دارد. لذا اگر کسی هنگام سجده دستش را روی هوا نگه دارد و جبهه را روی دست گذاشت، سجده صدق نمیکند.
این نکته نیز بعید است و قوام سجده به حالت انحنائی زیاد است در برابر قیام و رکوع که نیمه انحناء است. لذا اگر دست مکلف نزدیک زمین گذاشت و سر را روی دست گذاشت، سجده صدق میکند مثل هواپیما. البته شرط صحت سجده، وضع علی الارض است ولی در صدق سجده دخالت ندارد.
مرحوم خوئی[4] افزون بر کلام مرحوم سید فرموده وضع کافی نیست بلکه باید اعتماد علی الارض نیز باشد. اگر مکلف سرش را مماس با زمین گذاشت ولی اعتماد نبود، سجده صدق نمیکند.
اما در بحث مکان مصلی بحث کردیم که اعتماد علی الارض، مقوم سجده نیست و مردم که میگویند فلانی سجده کرده، به انحناء شدیده مکلف نگاه میکنند نه اعتماد علی الارض.
مرحوم سید در ادامه فرموده حقیقت سجده آن است که باید به قصد تعظیم باشد و اگر این نباشد، سجد صدق نمیکند.
البته این بعید نیست که از سجده یک نوع تعظیم فهمیده میشود، ولی چنین نیست که در حقیقت سجده نهفته باشد. چه بسا برای انجام یک درمان خاص یا ورزش خاص به حالت سجده برود و سجده صدق میکند. گرچه غالب استعمال معنای سجده همان خشوع و تعظیم است تا جایی که سجده را به خشوع معنا کردند ولی در حقیقت سجده چنین چیزی نیست.
در مورد سجد البعیر نیز از باب مجاز است چون به معنای خمیدگی زیاد است و گرنه ربطی به قید تعظیم و خشوع ندارد.
حاصل الکلام، سجده یک انحناء خاصی است که انسان به قدری خم شود که صورتش به زمین نزدیک و مماس با آن شود. البته سیأتی که این مباحث ثمره خاصی ندارد.
و هو أقسام السجود للصلاة و منه قضاء السجدة المنسية و للسهو و للشكر و للتذلل و التعظيم أما سجود الصلاة فيجب في كل ركعة من الفريضة و النافلة سجدتان و هما معا من الأركان فتبطل بالإخلال بهما معا و كذا بزيادتها معا في الفريضة عمدا كان أو سهوا أو جهلا كما أنها تبطل بالإخلال بإحداهما عمدا و كذا بزيادتها و لا تبطل على الأقوى بنقصان واحدة و لا بزيادتها سهوا. [5]
یکی از اقسام سجده، سجده صلاتی است و قضای سجده فراموش شده نیز سجده صلاتی حساب میشود و هر شرطی برای سجده صلاتی گفتند، شامل این سجده نیز میشود. اقسام دیگر سجده، سجده سهو و شکر و تذلل و تعظیم.
در هر نماز در هر رکعت، دو سجده واجب است. این نکته از ضرورات است و قابل بحث نیست و در روایات نیز تصریح شده. همچنین دو سجده با هم رکن است. پس اگر در نماز فریضه هر دو را با هم نیاورد، یا هر دو را زیاد کند، چه سهوی چه عمدی، نماز را باطل میکند.
مرحوم صاحب جواهر[6] در اینجا تطویل کرده و فقهاء گفته اند که سجدتان رکن است. اما عنوان رکن برای اجزاء وشرایط واجبات در روایات نیست بلکه انتزاعی از علماء است و علماء دیده اند که یک مواردی است که ترک عمدی و سهوی آنها مساوی است. ولی بعضی موارد چنین است که ترک عمدی باعث بطلان میشود. لذا عنوان رکن را انتخاب کرده اند.
سپس فقهاء رکن را تعریف کرده و گفته اند رکن آن است نقصانش یا زیادهاش مبطل عمل میشود. نقصان و زیاده رکوع در فریضه مبطل است چه عمدا چه سهوا. بر همین اساس در باب یک اشکالی پدید آمده. اگر سجده رکن باشد، ماهیت سجده رکن است یا دو سجده رکن است؟ معروف آن است که گفته اند هر دو سجده رکن است. اشکال آن است که اگر گفته شود ذات سجده رکن است، پس با آن تعریف سازگار نیست چون باید زیاده ذات نیز مبطل باشد در حالی که زیاده سهوی یک سجده مبطل نیست. البته در جانب نقص این تعریف مشکلی ندارد یعنی نقص یک ذات، مبطل است چه سهوا چه عمدا.
همچنین اگر گفته شود رکن دو سجده است، مشکل وجود دارد. دو سجده رکن است یعنی اگر کم شود چه عمدا چه سهوا مبطل است در حالی که اگر دو سجده کم شود و سهوا فقط یک سجده اتیان کند، نماز صحیح است. بله اگر دو سجده اضافه شود، مبطل است.
حاصل الکلام، این تعریف شما علی تقدیر یعنی ذات سجده، در جانب نقص صحیح است و در جانب زیاده نادرست است و علی تقدیر یعنی جانب دو سجده، از نظر زیاده صحیح است ولی از نظر نقیصه نادرست است. پس مصداقی برای این دو عنوان پیدا نمیشود.
مرحوم صاحب جواهر برای این اشکال پاسخهای متعددی بیان کرده. لذا مرحوم خوئی فرموده: و قد وقعوا في الجواب عن هذا الاشكال المشهور في حيص و بيص، و ذكروا أجوبة مختلفة مذكورة في الكتب المطوّلة.[7]
مرحوم خوئی[8] پاسخ داده که قید زیاده را در تعریف رکن، حذف میکنیم و لذا رکن آن است که نقصش عمدا و سهوا مبطل است. پس سجده رکن است چون نقصش سهوا و عمدا مبطل است. پس اینکه گفته اند رکن، سجدتین است نادرست است ولی تعریف رکن آن است که نقصش سهوا و عمدا مضر است. فرموده این نکته به معنای لغوی نیز نزدیکتر است چون رکن، یعنی آنچه که قوام عمل به آن است و ربطی به جهت زیادی ندارد. رکن یعنی لولاه آن عمل نیست نه اینکه اگر زیاده شد، عمل نیست. بله طبق تعبد خاص قبول میکنیم که زیاده باعث مبطلیت میشود.