« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

1403/11/23

بسم الله الرحمن الرحیم

كتاب الصلاة/واجبات الصلاة /القراءة/مسأله 50: قراءات هفتگانه/نتیجه بررسی سندی ودلالی روائی/سیره متشرعه/صورت شک در قراءات

 

موضوع: كتاب الصلاة/واجبات الصلاة /القراءة/مسأله 50: قراءات هفتگانه/نتیجه بررسی سندی ودلالی روائی/سیره متشرعه/صورت شک در قراءات

 

خلاصه بحث سابق

مرحوم سید در مساله 50 احتیاط مستحب کرد که قرائت به یکی از قرائت‌های هفتگانه باشد. حول قرائات سبعه بحث کردیم و گفتیم ادعای تواتر اساسی ندارد. پس از اینکه قرائات سبعة از کار افتاد باید در سه مرحله بحث کرد.

مرحله اولی علی مستوی الروایات

بعضی ادعا کردند که از روایات لزوم قرائت مشهوره استفاده می‌شود خواه سبعه باشد یا نباشد. قرائت الناس باشد ولو اینکه از قرائت سبعه نباشد. روایات بررسی شد و مشخص شد که چنین استفاده‌ای مشکل است. مرحوم حکیم[1] نیز همین نکته را بیان کرده و فرموده این روایات دلالت بر منع از قرائت با زیاده است. البته همین منع نیز معلوم نیست که خیلی جدی و شدید باشد بلکه شاید مصلحتی باشد چون بعید است که قرآن با اضافات در زمان امام زمان علیه‌السلام جایز باشد ولی هم اکنون قرائت آن حرام شرعی باشد.

مرحله ثانیه

از روایات نکته‌ای به دست نیامد، اما آیا دلیل دیگری وجود دارد که حدود قرائت را برای ما مشخص کند؟ بعضی گفته اند دلیل دیگر عبارت است از سیره متشرعه به ضمیمه عدم ردع ائمه علیهم‌السلام. سیره متشرعه بر این بوده که قرائت‌های مختلفه‌ای را مرتکب می‌شدند. در زمان پیامبر معظم اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم قرائت‌ها مختلفه بود و در زمان عثمان نیز که مصحف واحد شد، این نکته وجود داشت. در تفاسیر نیز قرائات مختلفه نقل شده مثل قرائت ابان بن تغلب و حمران بن اعین و ابن مسعود، ‌لذا به طور اطمینان می‌گوییم در زمان ائمه علیهم‌السلام قرائات مختلفه بوده و بعید است که یک نوع قرائت بوده باشد.

اما ائمه علیهم‌السلام از این اختلاف به مقداری که قرائت باعث زیاده می‌شده، ردع فرمودند اما سائر قرائات به حال خود باقی مانده است. پس مکلف به هر قرائتی قرآن بخواند و نماز بخواند، ‌اگر عربی و صحیح باشد، مجزی است ولو اینکه طبق یکی از قراء سبع نباشد.

بلکه می‌توان ادعا کرد و شاید مرحوم همدانی منظورش همین باشد و مرحوم حکیم می‌فرماید که اختلاف در قرائت، یا به اداء و یا به مؤدا بازگشت دارد. اختلاف در اداء یک امر شایع بوده ولی اختلاف در مؤدا همان زیاده است. اختلاف در اداء مثل وصل کردن یا وقف کردن. هر دو قاری در حال قرائت یک متن هستند که به تواتر نسل به نسل میان مسلمانان رواج داشته، ولی کیفیت قرائت تفاوت دارد. پس اگر اختلاف به قاری بازگشت دارد، مشکلی نیست ولی اگر اختلاف به مقروء باشد، داخل در زیادات است که ممنوع است. حتی کسی که آیه را اداء می‌کند، به‌گونه‌ای اداء می‌کند که قاری دیگر او را تخطئه می‌کند با اینکه هر دو مدعی هستند که ما انزل الله علی قلب النبی همین است. لذا به نظر می‌رسد این مقدار اختلاف در قرائت، از زمان قدیم متعارف بوده است. پس مهم آن است که با این الفاظ، ما نزل علی النبی را حکایت کنیم و برای آنچه که علی قلب النبی است، مرآة بیاوریم. لذا در مثال «ضالین»‌ درست است که باید با ضاد اداء شود ولی اگر با زاء ادا شود، این حکایت برای همان لفظی است که با ضاد نازل شده گرچه به تنها و فارغ از قرآن، این کلمه با زاء، معنایی غیر از معنایی دارد که ضالین دارد. لذا در روایت که فرموده عجمی که عجمی می‌خواند ولی عربی برایش نوشته می‌شود، به همین معنا اشاره دارد که ادای او مرآة برای کلمه اصلی است.

بنابراین اگر هیئت کلمه تغییر کند نه اعراب و بناء، ولی عرفاً مرآة‌ به آن کلمه اصلی و ذو المرآة باشد، مشکلی ندارد.

مرحله ثالثه

اگر کسی گفت اقرؤا کما یقرأ الناس از سایر قرائات ردع می‌کند مگر از قرائت معروف. و الان نیز قرائت معروف نزد ما نیست و مشخص نیست که «مالک یوم الدین» بوده یا «ملک یوم الدین» لذا شک می‌کنیم، در این صورت از زمخشری نقل شده که باید احتیاط کرد، یا به این صورت که هر لفظ را به دو شیوه اداء کرد به شرطی که هر دو شیوه، صحیح ادبی باشد مثل «ملک یوم الدین» و «مالک یوم الدین» و یا اینکه اگر ادای یک شیوه، صحیح نیست در این صورت دو بار نماز بخواند.

مرحوم خوئی و مرحوم حکیم این نکته را پذیرفتند. مرحوم حکیم گفته اینجا احتیاط است و دوران امر بین تعیین و تخییر است ولی مشخص نیست که چرا مرحوم خوئی چنین نکته‌ای را قبول کرده با اینکه احتمال تخییر وجود دارد و می‌توان با وجود احتمال کلفت در مورد تعیین، برائت از تعیین جاری کرد. البته مرحوم خوئی دلیل سیره را پذیرفته است.

تمییز بین کلمات

(مسألة 55): ينبغي أن يُميز بين الكلمات ‌و لا يقرأ بحيث يتولد بين الكلمتين كلمة مهملة كما إذا قرأ الحمد لله بحيث يتولد لفظ دلل أو تولد من لله رب لفظ هرب و هكذا في مالك يوم الدين تولد كيو و هكذا في بقية الكلمات و هذا ما يقولون إن في الحمد سبع كلمات مهملات و هي دلل و هرب و كيو و كنع و كنس و تع و بع‌.[2]

مرحوم سید فرموده ینبغی یعنی بهتر است که تمییز داشته باشد. البته ینبغی در لسان روایات ممکن است به معنای لزوم باشد ولی در لسان فقهاء به معنای استحباب مؤکد است.


logo