1403/11/21
بسم الله الرحمن الرحیم
كتاب الصلاة/واجبات الصلاة /القراءة//مسأله 50: قراءات هفتگانه/بررسی سندی ودلالی روائی
موضوع: كتاب الصلاة/واجبات الصلاة /القراءة//مسأله 50: قراءات هفتگانه/بررسی سندی ودلالی روائی
مرحوم سید فرمود احتیاط مستحب آن است که قرائت به یکی از شیوههای قرائتهای هفتگانه باشد. بعضی ادعای اجماع کردند و بعضی ادعای تواتر کردند مثل شهید در الفیه. لذا احتمال اینکه یکی از این قرائتها مجزی باشد، منشا برای احتیاط مستحب شده ولی به نظر ما اینکه قرائت باید طبق قرائت یکی از قراء سبع باشد، وجهی ندارد.
گفته شده مستفاد از روایات و سیره متشرعه آن است که قرائت باید متعارف باشد خواه طبق قراء سبع باشد یا نباشد. حال اگر نتوانستیم با روایات و نه با سیره، موضوع را مشخص کنیم، مقتضای اصل عملی چیست؟
بحث در مرحله أوّل
آیا از روایات استفاده میشود که همان قرائت متعارف کافی است؟
صاحب وسائل در باب 74 بَابُ وُجُوبِ الْقِرَاءَةِ فِي الصَّلَاةِ وَ غَيْرِهَا بِالْقِرَاءَاتِ السَّبْعَةِ الْمُتَوَاتِرَةِ دُونَ الشَّوَاذِّ وَ الْمَرْوِيَّة چند روایة نقل کرده است.
ولی عنوانی که صاحب وسائل برای باب انتخاب کرده خوب نیست.
الف ـــ مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي هَاشِمٍ عَنْ سَالِمٍ أَبِي سَلَمَةَ قَالَ: قَرَأَ رَجُل عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام وَ أَنَا أَسْتَمِعُ حُرُوفاً مِنَ الْقُرْآنِ لَيْسَ عَلَى مَا يَقْرَؤُهَا النَّاسُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام كُفَّ عَنْ هَذِهِ الْقِرَاءَةِ اقْرَأْ كَمَا يَقْرَأُ النَّاسُ حَتَّى يَقُومَ الْقَائِمُ- فَإِذَا قَامَ الْقَائِمُ قَرَأَ كِتَابَ اللَّهِ عَلَى حَدِّهِ وَ أَخْرَجَ الْمُصْحَفَ الَّذِي كَتَبَهُ عَلِيٌّ علیهالسلام .[1]
این روایت دلالت دارد که هر جا که مردم قرآن میخوانند، به شیوه همان مردم قرآن بخوانید و این کافی است و این ربطی به سبعه ندارد.
بررسی سندی
مرحوم خوئی[2] اشکال کرده و گفته سالم ابی سلمة دارای سه ضبط است. سالم ابی سلمة که در این صورت همان ابوخدیجة سالم بن مکرم است که ظاهرا ثقه است و قول به ضعف، نادرست است. سالمبنسلمة و سالمبنابیسلمة که هر کدام از اینها که باشد، توثیق ندارد پس چون نمیدانیم که کدام است، سند ضعف دارد.
اما ایشان پس از نگارش کتاب رجال[3] فرموده سند مرحوم صاحب وسائل صحیح است که سالم ابی سلمة که همان سالم بن مکرم است و ثقه است. به دو دلیل، نخست آنکه صاحب وسائل به کافی سند دارد بر خلاف ما که به کافی سند نداریم.
اما به نظر ما این سندهایی که صاحب وسائل نقل میکند، تشرفی است نه اینکه سند واقعی باشد.
دلیل دیگر، به قرینه راوی است یعنی عبدالرحمن بن ابی هاشم که سالم ابی سلمة را ثابت میکند.
بررسی دلالت
مرحوم آقای خوئی دلالت را پذیرفته و سند را نپذیرفته اما ظاهرا بر عکس است و باید گفت سند صحیح است و دلالت ناتمام. راوی میگوید حروفی از قرآن را میخواند که ما تا به حال نشنیده بودیم. مورد این روایت مربوط به بعضی مصاحف بوده که قدیم الایام دارای زیادات بوده که در مجمع البیان به برخی از این زیادات اشاره شده است. در این روایت نیز میگوید قاری حروف را اضافه میکرد و ربطی به اختلاف لهجه نداشته، و قاری با اضافه میخوانده.
به شاهد اینکه در ذیل روایت امام علیهالسلام میفرماید این قرائت را رها کنید و این قرآن که زیاده دارد، همان است که امیرالمؤمنین علیهالسلام نگاشته و نزد امام زمان علیهالسلام است تا اینکه ظهور کرده و به ما عرضه کند. مثل آیه بلاغ که فرمود ﴿يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّك﴾ فی علیّ.
پس استماع در این روایت مشتمل بر زیاده بوده و ذیل روایت نیز میفرماید زیاده مربوط به زمان ظهور است، پس اقرؤا کما یقرأ الناس یعنی قرآن را با مطالب زیاده نخوانید که ممکن است ابن مسعود یا ابن عباس یا ابان بن تغلب بیان کنند، نه اینکه مردم با مد میخوانند پس شما مد بخوانید یا مردم با کسر میخوانند شما هم با کسر بخوانید.
ب ـــ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ علیهالسلام قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّا نَسْمَعُ الْآيَاتِ مِنَ الْقُرْآنِ لَيْسَ هِيَ عِنْدَنَا كَمَا نَسْمَعُهَا وَ لَا نُحْسِنُ أَنْ نَقْرَأَهَا كَمَا بَلَغَنَا عَنْكُمْ فَهَلْ نَأْثَمُ فَقَالَ لَا اقْرَءُوا كَمَا تَعَلَّمْتُمْ فَسَيَجِيئُكُمْ مَنْ يُعَلِّمُكُمْ.[4]
راوی میگوید زیاداتی از قرآن از شما به ما میرسد، اگر نخوانیم گناه کردیم؟ فرمود خیر اما همانطور که یاد گرفتید بخوانید تا کسی که به شما میآموزد، تشریف بیاورد. پس قراءة متعارف را بخوانید.
اما به نظر میرسد مضافاً که سندش ناتمام است، دلالت بر متعارف نیز ندارد. این روایت یک معنای عوام الناسی دارد یعنی هرطور که یاد گرفتی، بخوان. خواه اینکه استاد به قرائت شاذ گفته باشد یا قرائت دیگر.
ج ـــ عَنْهُمْ عَنْ سَهْلٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جُنْدَبٍ عَنْ سُفْيَانَ بْنِ السِّمْطِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام عَنْ تَنْزِيلِ الْقُرْآنِ قَالَ اقْرَءُوا كَمَا عُلِّمْتُمْ.[5]
از نظر سندی سفیان بن سمط قابل تصحیح نیست. واز نظر دلالی ظاهرا این روایت توسعه در قرائت است تا اختلاف نشود نه ارشاد به یک قرائت خاص.
د ـــ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ وَ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ جَمِيعاً قَالا كُنَّا عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام فَقَالَ:إِنْ كَانَ ابْنُ مَسْعُودٍ لَا يَقْرَأُ عَلَى قِرَاءَتِنَا فَهُوَ ضَالٌّ ثُمَّ قَالَ أَمَّا نَحْنُ فَنَقْرَؤُهُ عَلَى قِرَاءَةِ أُبَيٍّ.[6]
این روایت دلالت ندارد که قرائت مشهور معتبر است. دلالتش به این اندازه است که میفرماید قرائت ابنمسعود ضلالت است. بنابراین اضافات را به طور کلی رد نمیکنیم بلکه اضافات اگر از سوی امیرالمؤمنین علیه السلام باشد، مقبول است.
مرحوم همدانی[7] گفته احتمال این است که منظور امام علیهالسلام، أبی بوده نه اُبیّ.
گرچه این احتمال وجود دارد، اما چون بحث احتمال قرائت قرآن در میان است و میفرماید طبق ابن مسعود نمیخوانم چون ضال است، پس در مقابل، قاری دیگر را میخواند که اُبی باشد.
هـ ـــ الْفَضْلُ بْنُ الْحَسَنِ الطَّبْرِسِيُّ فِي مَجْمَعِ الْبَيَانِ نَقْلًا عَنِ الشَّيْخ الطُّوسِيِّ قَالَ رُوِيَ عَنْهُمْ علیهمالسلام جَوَازُ الْقِرَاءَةِ بِمَا اخْتَلَفَ الْقُرَّاءُ فِيهِ.[8]
اما ظاهرا این روایت در منابع حدیثی نقل نشده است.