« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد مهدی گنجی

1403/10/03

بسم الله الرحمن الرحیم

كتاب الصلاة/واجبات الصلاة /القراءة /مسأله 22:الجهر فی موضع الاخفات وبالعکس/فرض مسأله در فرض جاهل قاصر ومقصر وجاهل متردد

 

موضوع: كتاب الصلاة/واجبات الصلاة /القراءة /مسأله 22:الجهر فی موضع الاخفات وبالعکس/فرض مسأله در فرض جاهل قاصر ومقصر وجاهل متردد

 

خلاصه بحث سابق

در مساله 22 گفتیم صحیحه زراره در باب 26 مدرک این مساله است. بحث در این است که اگر مکلف ناسی یا جاهل باشد، چه حکمی دارد؟ ظاهرا ناسی و ساهی تفاوتی ندارد و به هر حال نمازش محکوم به صحت است. بعضی گفتند نسیان یعنی در خزینه نفسش این مطلب وجود دارد که باید جهر بخواند ولی الان تذکر تفصیلی ندارد. اما در سهو گفتند گاهی می‌گوید حواسم نبود که مرتبه بدتر از نسیان است و گاهی می‌گوید یادم رفت. به هر حال این مهم نیست و مهم این است که تعمد در میان نیست.

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه‌السلام فِي رَجُلٍ جَهَرَ فِيمَا لَا يَنْبَغِي الْإِجْهَارُ فِيهِ وَ أَخْفَى فِيمَا لَا يَنْبَغِي الْإِخْفَاءُ فِيهِ فَقَالَ أَيَّ ذَلِكَ فَعَلَ مُتَعَمِّداً فَقَدْ نَقَضَ صَلَاتَهُ وَ عَلَيْهِ الْإِعَادَةُ فَإِنْ فَعَلَ ذَلِكَ نَاسِياً أَوْ سَاهِياً أَوْ لَا يَدْرِي فَلَا شَيْ‌ءَ عَلَيْهِ وَ قَدْ تَمَّتْ صَلَاتُهُ.[1]

مضافاً که مقتضی قاصر است که آیا ناسی و ساهی باید جهر بخوانند یا نه؟ بله در روایت فی الجمله فرمود یک مواردی در نماز جهر و اخفات دارد ولی شامل ناسی نیست. لاتعاد نیز میگوید جهر و اخفات سنت هستند و در غیر فرض عمد، باعث بطلان نماز نمی‌شود.

البته گاهی در نسیان، تقصیر رخ می‌دهد که عقلاء آن را عذر نمی‌دانند. در اینجا نیز نماز است و باید حواست جمع باشد. چنانچه در قرآن می‌فرماید گاهی نسیان دارای مؤاخذه است. ﴿رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسينا أَوْ أَخْطَأْنا﴾[2] .

مشکل در مورد جاهل است که بعضی گفتند متعمد شاملش می شود و بعضی گفتند لایدری شاملش نمی‌شود.

برای جاهل دو قسم بیان کردند، جاهل قاصر و جاهل مقصر. جاهل مقصر به کسی می‌گویند که منشا جهلش، ترک تعلم است و کثیری از مردم که نمازشان را نادرست می‌خوانند، جاهل مقصر هستند مثلا نپرسیده که ذکر باید در حال آرامش گفته شود. حتی کسی که حین عمل یقین دارد نیز مقصر است و یقین فقط وقتی عذر است که منشا بی‌مبالاتی نداشته باشد.

به هر حال آیا ادله شامل جاهل می‌شود یا نه؟ گفتیم «جاهل» غافل حین عمل را شامل می‌شود و باعث شد که نداند جهر و اخفات بخواند.

همچنین آیا جاهل متردد حین العمل شامل است یا نه؟ یعنی حین عمل شک دارد که قصر واجب است یا اخفات؟ بعضی گفتند در مقصر مشکل داریم چه ملتفت باشد یا نباشد. بعضی گفتند در ملتفت مشکل داریم چه قاصر باشد یا مقصر و تردد باعث ایجاد مشکل می‌شود.

ظاهرا مرحوم سید در مورد متردد یک مشکلی دارد؛ ایشان گفته سواء كان الجاهل بالحكم متنبها للسؤال و لم يسأل أم لا لكن الشرط حصول قصد القربة منه، و این قید اخیر به جاهلی که متردد است و غفلت ندارد، بازمی‌گردد.

اگر مکلف، جاهل به موضوع باشد، مشکلی نیست مثل اینکه در حال خواندن نماز قضا است و فکر می‌کرده نماز عشا است و بلند خواند و مشخص شد نیت ظهر و عصر داشته، که در این بخش، مشکل عقلی نداریم و نمازش صحیح است.

اما مشکل در مورد جاهل به حکم است که اگر بگوییم جاهل به حکم، نمازش صحیح است، دارای تالی فاسد است حتی اگر در وقت، ‌عالم به حکم شود و حتی اگر در اثنا نماز، عالم به حکم شود. لذا اگر کسی بگوید در جاهل به حکم، نماز صحیح است، لازم می‌آید که بگوییم وجوب جهر و اخفات به عالمان اختصاص داشته باشد در حالیکه در اصول گفته شده که اختصاص حکم به عالمان نادرست است و معقول نیست. مرحوم حائری به این بحث متذکر شده که ما مطرح نمی‌کنیم. به نظر ما این مطلب واضح الدفع است و می‌توان گفت عرفا صحیح است که شارع بفرماید هر کسی به این حکم به او رسید، ‌عمل کند.

به هر حال حدیث لاتعاد می‌گوید این نماز صحیح است ولو نتوانیم مشکل تخصیص احکام به عالمان را پاسخ دهیم، در این مساله مشکلی نداریم و مولی در مقام امتثال، این نماز ناقص را در حق جاهل پذیرفته است.

بحث در مورد جاهل مقصر و ملتفت است.

مرحوم خوئی[3] در مورد جاهل ملتفت متردد دچار مشکل شده و گفته روایت شامل او نمی‌شود.

عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه‌السلام فِي رَجُلٍ جَهَرَ فِيمَا لَا يَنْبَغِي الْإِجْهَارُ فِيهِ وَ أَخْفَى فِيمَا لَا يَنْبَغِي الْإِخْفَاءُ فِيهِ فَقَالَ أَيَّ ذَلِكَ فَعَلَ مُتَعَمِّداً فَقَدْ نَقَضَ صَلَاتَهُ وَ عَلَيْهِ الْإِعَادَةُ فَإِنْ فَعَلَ ذَلِكَ نَاسِياً أَوْ سَاهِياً أَوْ لَا يَدْرِي فَلَا شَيْ‌ءَ عَلَيْهِ وَ قَدْ تَمَّتْ صَلَاتُهُ.[4]

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ وَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه‌السلام قَالَ: قُلْتُ لَهُ رَجُلٌ جَهَرَ بِالْقِرَاءَةِ فِيمَا لَا يَنْبَغِي الْجَهْرُ فِيهِ وَ أَخْفَى فِيمَا لَا يَنْبَغِي الْإِخْفَاءُ فِيهِ وَ تَرَكَ الْقِرَاءَةَ فِيمَا يَنْبَغِي الْقِرَاءَةُ فِيهِ أَوْ قَرَأَ فِيمَا لَا يَنْبَغِي الْقِرَاءَةُ فِيهِ فَقَالَ أَيَّ ذَلِكَ فَعَلَ نَاسِياً أَوْ سَاهِياً فَلَا شَيْ‌ءَ عَلَيْهِ.[5]

روایت دوم قید لایدری را ندارد ولی در روایت نخست آمده است.

ظاهرا بلکه قویاً این دو روایت، یک روایت است و بعید است که زراره دوبار سوال کرده باشد و امام علیه‌السلام دو جواب متفاوت به حسب صورت بیان کرده باشند و زراره نیز هر دو روایت را به حریز گفته باشد. مضافاً که زراره خودش عالم بوده و چنین نبوده که نیاز به سوال دوباره باشد. البته ممکن است راویان پس از حریز، روایت را نقل به معنا کرده باشند.

اما کدام یک از این دو روایت را اصل قرار دهیم؟

مرحوم خوئی ادعا می‌کند که قید متعمدا از امام علیه‌السلام صادر شده است و بعد فرموده ان فعل ذلک ناسیا تمت صلاته. البته زراره یا راویان بعدی به جای متعمدا، قید ناسی و ساهی را اضافه کردند.

اما به نظر ما مساعد اعتبار بر عکس این ادعا است. ظاهرا نقل شیخ طوسی را باید اصل قرار دهیم چون یک قسمت اضافه دارد. بعید نیست که زراره دو سوال را از امام علیه‌السلام پرسیده و ایشان نیز به ساهیا و ناسیا اشاره کردند و راویان بعدی، قید متعمد را اضافه کردند.

مؤید این ادعا، اضافه شدن یک سوال دیگر است و بعید است که اصلش یک سوال باشد و بعد راویان بعدی، یک سوال دیگر اضافه کرده باشند ولی این بعید نیست که دو سوال باشد ولی راویان بعدی فقط یک سوال را نقل کنند. مقتضای امانت در نقل آن است که لایدری نیز در روایت وجود داشته و راویان بعدی شنیده که ای ذلک فعل ناسیا او ساهیا، ولی بخش بعدی را نقل نکردند. درست است که خیلی از فقهاء به قید لایدری اشاره نکردند ولی حجت بر آن نیز تمام است و این خلاف وثاقت نیست که حذف کنند ولی اینکه اضافه شده باشد، خلاف امانت است.

بنابراین ولو اینکه متوجه نشویم که روایت اصلی کدام است و حتی شاید دو روایت باشد، مهم آن است که حجت بر لایدری تمام است.

البته نقل مرحوم صدوق دارای یک اضافه است و بیشتر به نظر می‌رسد این روایت اصل بوده و شیخ طوسی آن را به صورت مختصر نقل کرده و در این صورت مؤید فرمایش مرحوم خوئی است.

اما آیا لایدری شامل این دو مورد یعنی جاهل مقصر از حیث تقصیر و جاهل ملتفت متردد از ناحیه‌ای که متردد است، می‌شود یا نه؟

مرحوم خوئی گفته شامل جاهل مقصر است و لایدری اطلاق دارد ولی جاهل متردد را شامل نمی‌شود. چون کسی که حرکت می‌کند تا نماز بخواند، می‌خواهد ذمه‌اش افراغ شود. حال اگر متردد باشد، افراغ ذمه حاصل نمی‌شود. مردد است که واجب است یا نه، پس مردد است که فراغ ذمه حاصل شده یا نه. ظاهر روایت در حق کسی است که مصلی است و در مقام افراغ ذمه برآمده و کسی که حین عمل متردد است که ذمه‌اش فارغ می‌شود یا نه، ‌مشمول این خطاب نیست.


logo