1403/08/12
بسم الله الرحمن الرحیم
كتاب الصلاة/واجبات الصلاة /القراءة /مسأله 11 :...بیان جزئیة بسلمه برای هر سوره
موضوع: كتاب الصلاة/واجبات الصلاة /القراءة /مسأله 11 :...بیان جزئیة بسلمه برای هر سوره
خلاصه بحث سابق
بحث در این است که آیا تعیین بسم الله در سایر سور مثل فاتحة الکتاب واجب است یا نه؟ گفتیم دلیل قائلین به وجوب دو مقدمه دارد. مقدمه اولی این است که آنچه را که مصلی تلفظ میکند، حاکیات از قرآن هستند. مقدمه ثانیه در ناحیه محکی است که محکی کدام است؟ بالمناسبة وارد این بحث شدیم که محکی یعنی قرآن، آیا میتواند جامع باشد یا محکی، فرد و متخصص به خصوصیت است؟
میان مرحوم حکیم و مرحوم خوئی اختلاف است و مرحوم حکیم گفته جامع یک عنوان انتزاعی است و قرآن نیست و مرحوم خوئی گفته این سخن واضح البطلان است و جامع، قرآن است.
سخنی که باقی مانده آن است که بلااشکال گاهی جملهای از قرآن را بیان میکنیم و به یک خصوص و جزئی اشاره نمیکنیم مثلا میگوییم معوذتین ولی اشاره به دو سوره میکنیم که قل اعوذ، دارد و اگر یک قل اعوذ بگوید به یکی از آن دو سوره اشاره دارد. شاید همین در ذهن مرحوم خوئی بوده که معوذتین اشاره به دو سوره از قرآن دارد پس بدیهی است که جامع نیز قرآن است.
اما ما ادعا میکنیم فرمایش مرحوم حکیم صحیح است یعنی جامع یک عنوان انتزاعی است و این نیز درست است که یک قل اعوذ به قرآن اشاره دارد ولی به یکی از دو سوره قل اعوذ اشاره میکند نه جامع بین آن دو سوره. لذا فرمایش مرحوم خوئی صحیح نیست که الجامع قرآنٌ، گرچه احتمال انطباق بر بیش از یک مورد از قرآن وجود دارد مثل قل اعوذ یا بای آلاء ربکما تکذبان ولی این به معنای اراده جامع نیست.
ادامه مقدمه ثانیه آن است که مرحوم خوئی[1] گفته تعیین بسم الله لازم است، اصرار دارند که جامع قرآن است و وقتی مکلف میگوید بسم الله و آیه را میخواند، میتواند آن را برای جامع مرآة قرار دهد و مصداق قرآن خواندن قرار میگیرد ولی مجزی نیست.
مرحوم صاحب جواهر[2] که میگوید تعیین لازم نیست، گفته محکی جامع است. طبیعی سوره بر مکلف واجب است که یکی از آنها، طبیعی بسم الله و طبیعی قل هو الله الی آخر، بحیث که اگر فرض کنیم که دو سوره توحید در قرآن داشتیم، و مکلف شروع به خواندن میکرد، طبیعی سوره را اتیان کرده بود و بر هر فردی منطبق بود. اما در جایی که یک سوره بیشتر نیست، انطباقش بر یک فرد خاص، وقتی است که ادامه دهد یعنی بسم الله را که گفت، سوره را شروع کرد ولی هنوز انطباق بر سورهای ندارد اما از جایی که آیه اختصاصی سوره خوانده میشود، سوره اتیان میشود. درست است که سوره خاص لازم است ولی این خواندن سوره خاص به این نیست که سوره خاص را نیت کند بلکه با انطباق بر سوره خاص، تکلیف امتثال میشود.
قصد قرآنیت و قصد شعر حافظ و قصیده فرزدق با قصد دلالت تفاوت دارد. در دلالت، یک امر قصدی است مثل اینکه اگر گفت عین، چون مشترک است باید قصد کند که مرآة برای کدام معنا است. اما در مثل قصد قرآنیت ربطی به باب دلالت ندارد و امر قصدی نیست و تعین آن به انطباق است نه قصد. مثل مرکبات خارجیه که اگر مکلف شروع کند یک شیء را بسازد، اگر پایه را ایجاد کرد هنوز مشخص نیست که پایه برای میز است یا صندلی، اگر میز شد، پایه میز میشود و اگر صندلی شد، پایه صندلی است گرچه ممکن است از همان ابتدا قصد میز داشت ولی به صندلی منتهی شد. و گفته کسی نگوید در مثال شما، مرکب در خارج وجود دارد ولی قرآن در خارج نیست، پاسخ داده که در مورد مرکب، فرقی بین خارج و ذهن نیست که هر دو مجموعه هستند.
ایشان استشهاد کرده که در عرف وقتی یک نفر بسم الله میگوید و سوره را ادامه میدهد، میگویند سورهاش با بسم الله بوده و نمیگویند با بسم الله، چه چیزی را قصد کرد بلکه با گفتن بسم الله خواسته همین سوره را بخوانند.
مؤید مطلب در روایت معارج است که خطاب رسید که ای پیامبر، بسم الله بگو و در آن زمان هنوز هیچ آیهای نازل نشده بود و بعد امر آمد که قل هو الله بخوان و سپس آن بسم الله به سوره توحید اختصاص پیدا کرد. پس تعیین بسم الله لازم نیست. همچنین به روایات اشاره کرده و گفته سابقین به قصدیت در بسم الله اشاره نکردهاند.
اما به نظر میرسد فرمایش ایشان صحیح نیست. اینکه فرموده طبیعی سوره واجب است، به نظر ما صحیح است و همه قبول دارند که ان الاحکام متعلقة بالطبایع. اما اینکه ادعا کرده برای فلان سوره شدن، به قصد نیاز نیست و به تعقب آن است مثل خارجیات، شاهدی اقامه نکرده است. البته این از مطالب عویصه است که معیار امر قصدی بودن چیست لذا به ارتکاز بازگشت دارد. نماز ظهر و عصر یک امر قصدی است، با اینکه چهار رکعت مشترک هستند ولی تمایز آنها به قصد است ولی این نکته، برهان ندارد بلکه ارتکاز میگوید.
در اینکه بسم الله قرآن شود، قصد قرآنیت لازم است ولی ایشان میگوید قصد بسم الله جامع قرآن نیز کافی است اما جزئیت بسم الله برای این سوره، نیاز به قصد ندارد و قصد قرآنیت کفایت میکند، دلیلی اقامه نکرده و به نظر ما خلاف ارتکاز است. اگر بسم الله را گفت و قصد کرد که بسم الله برای سوره قدر است ولی سوره توحید را خواند، لااقل این تردید در ذهنش میآید که آیا با همین بسم الله میتوانم سوره توحید را بخوانم یا نه؟
به نظر ما جامع معنا ندارد و اگر بسم الله گفت، باید یک بسم الله خاصه را نیت کند، حال اگر تنزل کردیم و نیت بسم الله جامع کرد، برای اینکه به بسم الله خاص تبدیل شود، بدون قصد ممکن نیست و مرحوم صاحب جواهر بر این ادعا دلیل نیاورده است. اگر قبول کنیم که آنچه بر پیامبر معظم اسلام نازل شده، ﴿بسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ﴾ است و در تمام سورهها نیز هر آیه به صورت جزئی نازل شده و مکلف بخواهد این را بخواند تا همان سوره شود، باید قصد همان سوره را داشته باشد.
صاحب جواهر استشهاد کرده که در عرف اگر کسی بسم الله گفت و سوره را خواند میگویند این بسم الله جزء همان سوره است، میگوییم بله چنین است اما چون متعارف میان مردم آن است که هر سورهای را بخواهد بخواند، بسم الله همان سوره را میخواند. لذا حمل بر غالب منشا میشود که بگویند سوره را با بسم الله خودش خواند.
همچنین اینکه ایشان گفته حدیث معراج دلالت دارد که تعیین بسم الله لازم نیست، نادرست است. در ابتدا امر آمد که بسم الله را بگو و بعد فاتحة الکتاب را خواندند و بسم الله جزء همان سوره بود، و در ادامه دوباره امر آمد که بسم الله را بگو یعنی بسم الله را به نیت سوره بعدی را بگو. البته حدیث معراج، فعل است نه لفظ لذا ظهور در عدم لزوم تعیین سوره ندارد.
همچنین قیاس ایشان با مرکب خارجی، مع الفارق است چون جزء شدن در مرکب خارجی، نیاز به قصد ندارد و هر راهی که طی شود، تکوینا جزء همان واقع میشود و پایه بالاخره یا برای میز است یا صندلی و ربطی به قصد ندارد. اما اینکه بسم الله جزء سوره شود یا نه، به نظر میرسد امر قصدی است و جزء قرار دادن برای امور اعتباریه، نیاز به قصد دارد. همانطور که قرآنیت، یک امر قصدی است و صاحب جواهر این را قبول دارد، کذلک اینکه جزء کدام سوره باشد، یک امر قصدی است. ایشان به کتابت استشهاد کرده و اگر گفتند سوره قل اعوذ بنویس، میگوید مینویسم تا ببینیم چه مینویسم، ابتدا قل اعوذ به نیت سوره فلق مینویسد و بعد مردد میشود و نیت میکند که به نیت سوره ناس بنویسد، اینجا ولو اینکه مبهم باشد جزء سوره ناس نوشته میشود، اما اینکه از ابتدا یک جامع باشد تا آن را قصد کند، نادرست است.
اینکه گفته جزءسوره شدن نیاز به قصد ندارد و به شواهد استشهاد میکند، میگوییم نه شواهد و نه اصل ادعا صحیح نیست. ارتکاز بر این است که اگر واقعاً بسم الله با قل هو الله به عنوان یک سوره نازل شده، و مکلف بخواهد همان سوره را بخواند، باید قصد کند که بسم اللهای را بخواند که بعدش قل هو الله است.
اما معذلک ما در لزوم تعیین بسم الله مشکل داریم.