1403/08/08
بسم الله الرحمن الرحیم
كتاب الصلاة/واجبات الصلاة /القراءة /معنای حرمت قِران سورتین /مسأله 11 : تعیین بسمله برای هر سوره
موضوع: كتاب الصلاة/واجبات الصلاة /القراءة /معنای حرمت قِران سورتین /مسأله 11 : تعیین بسمله برای هر سوره
خلاصه بحث سابق
بحث در اینکه قُران بین سورتین جایز است یا حرام، تمام شد و گفتیم دلیل بر حرمت ناتمام است و قصور مقتضی وجود دارد. از اینکه روایات با عبارات مختلف نقل شده، ظاهر در این است که نهی روایات ناهیه، تحریمی نیست.
تکمیل میکنیم که در بعضی روایات، نهی از اتیان به قِران را تعلیل کرده اند به این که هر سورهای یک حق دارد و هر سورهای حق یک رکوع را دارد. مناسبت این تعلیل با استحباب است. هرچند هر سوره ممکن است این حق را داشته باشد اما ادای این حق الزامی نیست. اصلا همین روایات نشان میدهد که قِران در فرضی است که دو سوره کامل قرائت شود.
معنای حرمة وکراهة قران
حال اگر گفتیم قران حرام است، به چه معناست؟ همچنین اگر مکروه بود، چه معنایی دارد؟
در مورد حرمت سه احتمال بیان شده:
الف ــ حرمت تکلیفی، یعنی جمع بین سورتین دارای مفسده و مبغوضیت است و شارع مقدس به دلیل همین مفسده، از جمع بین سورتین نهی تحریمی کرده باشد.
به نظر میرسد این معنا فی نفسه بعید است. عرف از لاتجمع بین السورتین، مفسده و بغض عند المولی را متوجه نمیشوند. خصوصا که این نهی در اجزاء و شرایط است و مرحوم آخوند فرمود ظهور اوامر و نواهی متعلق به اجزاء و شرایط، از وجوب و حرمت تکلیفی زائل شده بلکه در حال بیان جزئیت و شرطیت است یعنی به اجزاء امر میکند به داعی جزئیت و از موانع نهی میکند به داعی مانعیت مثل لاتصل فیما لایوکل لحمه. همچنین انسان با توجه به مذاق شریعت، احساس میکند این مورد از مواردی است که ملاک لزومی ندارد.
ب ـــ حرمت تشریعیه، مثل اینکه به حائض گفته شده دعی الصلاة ایام اقرائک، این نهی یک نهی تشریعی است یعنی امر ندارد و اگر نماز را به قصد امر مولی اتیان کنی، تشریع است. البته این بحث مطرح است که نهی به حائض، نهی ذاتی است یا تشریعی؟ مشهور گفتند نهی ذاتی است و مرحوم خوئی گفته تشریعی است. در مثل صوم عیدین نیز گفتند حرام است، اما آیا امساک در عیدین مفسده دارد؟ یا اینکه حرام است یعنی اگر به خدا نسبت داده شود، تشریع شده؟
به هر حال در محل کلام، ممکن است کسی بگوید در روایات فرمودند قران بین سورتین نکنید، یعنی این تشریع نشده و اگر کسی به عنوان جزء نماز فریضه اتیان کند، تشریع کرده است.
اما این احتمال بعید است و به طور کلی بعید است که عرف از نهی، تشریع متوجه شود به خصوص در ما نحن فیه که در مورد اجزاء و شرایط و خصوصیت اجزاء است، که ظاهر در ارشاد به مانعیت است. اما مانعیت چه چیزی؟ مانعیت از خود صلاة یعنی در نماز قران نکن و قران مانع نماز است و نماز مشروط به عدم قران است، مثل اینکه بفرماید لاتصل فیما لایوکل لحمه، یا مانعیت و بطلان از خود جزء، یعنی قران نداشته باشد، ارشاد به این است که سوره، بشرط لا از یک سوره دیگر است.
ثمره بین حرمة تکلیفی وحرمة تشریعی
ثمره این دو معنا، در بحث النهی یقتضی الفساد مطرح شده، که اگر جزئی باطل شد، مستلزم بطلان کل نمیشود مگر اینکه یک عنوان مبطل مثل زیادة بر او صدق کند. در اینجا اگر گفتیم قران مبطل جزء است و روایات، جزء را بشرط لا از سوره دیگر قرار داده، یعنی این سوره که اتیان شده، جزئیت ندارد و ادله زیاده میگوید این نماز باطل است.
عمده قائلین به حرمت قران، این نماز را باطل میدانند به یکی از دو معنا.
حاصل الکلام، «لا» در روایات ناهیه، مثل «لا» در سایر اجزاء شرایط است و ارشاد به مانعیت است و نه ذاتی و نه تشریعی.
معنای کراهة قِران
اما اگر گفتیم قران کراهت دارند، ممکن است اشکال شود که عبادت یعنی مقرب است و مقرب یعنی رجحان دارد ولی کراهت دارد یعنی مرجوح است و این جمع بین ضدین است. با فعل مکروه نمیشود به خدا تقرب جست. مولی از این لباس ناراحت میشود ولی عبد بگوید قربة الی الله این را میآوردم.
پاسخ این است که کراهت در عبادات با کراهت در غیر عبادات تفاوت دارد، زیرا اجماع و تسالم داریم که عبادات مکروهه صحیح است. یقینا صوم یوم عاشور صحیح است ولو اینکه مکروه است. پس معنای کراهت در اینجا مرجوحیت نیست بلکه به معنای اقلیت ثواب است.
تحلیل اقل شدن ثواب در باب قران بین سوره به این است که ضمیمه کردن دو سوره باعث میشود که بر این عمل یک عنوان مرجوحی عارض شود که مولی از این عنوان خوشش نمیآید. شارع مقدس فرموده در نماز فریضه بیشتر از این خوشحال میشوم که یک سوره بیشتر نداشته باشد، اما اگر دو سوره بود، مشکلی ندارد و آن را دوست داریم ولی رضوان و حب کمتر است. تتمه کلام در علم اصول مطرح است.
حاصل الکلام، همانطور که مرحوم سید فرموده الاقوی جواز قرائة السورتین ولو اینکه کراهت داشته باشد.
(مسألة 11) الأقوى عدم وجوب تعيين السورة قبل الشروع فيها و إن كان هو الأحوط نعم لو عين البسملة لسورة لم تكف لغيرها فلو عدل عنها وجب إعادة البسملة. [1]
این مساله محل ابتلا است. گاهی پس از شروع نماز، مکلف در ذهنش نبوده که پس از بسم الله چه سورهای را میخواسته بخواند. واقعاً در صفحه ذهنش هیچ سورهای معین نبوده و بسم الله که تمام شد، میخواهد تصمیم بگیرد که چه سورهای بخواند. حتی گاهی مکلف بسم الله را برای یک سوره اخلاص میگوید ولی متوجه میشود که مثلا در رکعت اول است و بهتر است سوره قدر بخواند.
مرحوم سید میفرماید تعیین بسم الله برای سوره قبل از شروع سوره واجب نیست گرچه احتیاط مستحب آن است که تعیین بسم الله کند. اگر بسم الله برای یک سوره خاص معین شد، نمیتواند با آن، سوره دیگر شروع کند.
تعیین محل نزاع
محل نزاع در جایی است که بسم الله را جزء سوره بدانیم. لذا اگر در مباحث قبل به این نتیجه رسیدیم که بسم الله جزء سوره نیست، این مساله مجال ندارد. همچنین این بحث در جایی است که سوره کامل لازم است، لذا اگر بسم الله را جزء بدانیم ولی سوره کامل را شرط ندانیم، اگر مکلف بسم الله را تعیین نکرد و بخشی از سوره جمعه را خواند، در این صورت مجزی است. این مساله بر مبنای سوره کامله مطرح است. همچنین مساله مبتنی بر تعیین تفصیلی نیست بلکه تعیین اجمالی نیز کافی است، یعنی اگر مکلف خواست سوره را از روی قرآن بخواند، پایین صفحه بسم الله نوشته ولی نمیداند صفحه بعدی چه سورهای است، لذا همین بسم الله را میگوید به نیت همان سورهای که صفحه بعد شروع میشود و این تعیین اجمالی کافی است.
پس ممکن است مکلف تردید داشته باشد که کدام سوره را میخواهد بخواند ولی در مقام تعیین، به همان سورهای اشاره میکند که خواهد خواند. تعیین اجمالی کافی است و یکی از مصادیق تعیین اجمالی آن است که الان نمیدانم کدام سوره را بخوانم ولی اجازه بده بسم الله آن را بگویم و بعد سوره قدر را شروع میکند. این نیز یک نوع تعیین است. این فرض تفاوت دارد با فرضی که بسم الله را میگوید و نه سوره و نه اشاره مبهم در ذهنش نبود ولی سوره قدر را شروع میکند که در این صورت تعیین صدق نمیکند.
پس محل نزاع آن است که اگر قصد بسم الله نبود، سوره با تعیین است یا بدون تعیین؟
بعضی گفتند باید تعیین شود به این بیان:
مقدمه اولی: آنچه که در نماز واجب است، سوره به عنوان قرآن است. همانطور که حمد به عنوان فاتحة الکتاب واجب است، خواندن سورة القرآن نیز واجب است. اگر مکلف در حال نماز است و با گفتن آیه قل هو الله احد، میخواهد به مخاطبش بفهماند که یک جمله را بگوید، این آیه، جزء نماز قرار نمیگیرد چون به عنوان قرآن ادا نشد بلکه این الفاظ از قرآن برداشت و اقتباس شد و ادا شد.