« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد محسن فقیهی

1404/08/03

بسم الله الرحمن الرحیم

مباحث الفاظ/اوأمر/مقدّمه واجب/واجب مطلق و واجب مشروط/آیا تعلّم احکام شرعی واجب است یا نه؟

 

موضوع: مباحث الفاظ/اوأمر/مقدّمه واجب/واجب مطلق و واجب مشروط/آیا تعلّم احکام شرعی واجب است یا نه؟

 

خلاصه جلسه گذشته: جلسه گذشته بحث در وجوب تعلّم احکام شرعی بود و اقوال علما در این خصوص چنین بود: محقّق بجنوردی: تعلّم در صورت علم یا اطمینان به ابتلاء و در امور عامّ‌البلوی واجب است. شیخ حسین حلّی: اگر احتیاط ممکن نباشد، تعلّم واجب است. محقّق خویی: در صورت علم یا احتمال عقلایی ابتلاء، تعلّم واجب است؛ امّا با علم به عدم ابتلاء، واجب نیست. برخی نیز آن را در غیر مبتلابه واجب کفایی دانسته‌اند برای حفظ معارف دین.

 

بحث در این است که آیا «تعلّم احکام شرعی» از مقدّمات واجب محسوب می‌شود و در نتیجه، خود نیز واجب است یا خیر؟ روشن است که بدون دانستن احکام، انجام صحیح واجبات ممکن نیست؛ پس به ظاهر، یادگیری احکام، مقدّمه انجام واجب است و از این جهت، عقل حکم به وجوب آن می‌کند.

مثال فقهی (نماز آیات)

یک سؤال اینجا مطرح است: اگر کسی نماز آیات را بلد نباشد و در هنگام وقوع کسوف یا خسوف بخواهد آن را یاد بگیرد، تا بخواهد یادگیری تمام شود، زمان نماز از بین می‌رود، وظیفه‌اش چیست؟
روشن است که در چنین حالتی نمی‌تواند نماز آیات را در وقت بخواند؛ پس باید پیش از وقوع این حوادث یاد گرفته باشد، زیرا این مورد از «مقدمات مفوّته» است؛ یعنی اگر یادگیری پیش از وقت انجام نشود، انجام واجب در وقت ممکن نخواهد بود.

خدای متعال می‌فرماید: ﴿لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا﴾[1] ؛ یعنی خداوند هیچ‌کس را جز به اندازه توانش تکلیف نمی‌کند. اکنون اگر کسوف یا خسوف رخ دهد و شخص نماز آیات را بلد نباشد، تکلیف فعلی از او ساقط است، ولی باید بعداً قضای نماز آیات را به‌جا آورد.
مرحوم محقّق خویی در این‌باره می‌فرمایند: در چنین مواردی باید گفت تعلّم نماز آیات بر همه مردم واجب است، زیرا وقوع حوادثی مانند کسوف، خسوف و زلزله امری محتمل و گاه شایع است، پس مکلّف باید از پیش برای انجام وظیفه آماده باشد.

 

بیان دیدگاه مرحوم محقّق خویی (اعلی الله مقامه الشریف)

مرحوم محقّق خویی در مباحث اصولی خود چنین بیان می‌کند که وجوب تعلّم، در صورتی تحقّق دارد که وجوب ذی‌المقدّمه فعلیّت یافته باشد؛ زیرا مقدّمه تنها به تبع واجب، واجب می‌شود. مثلاً نماز ظهر وقتی واجب می‌شود که وقت آن داخل گردد، و تا پیش از آن، تکلیف به نماز فعلی نیست؛ بنابراین، مقدّمات آن نیز از قبیل وضو یا تعلّم احکام آن، در آن زمان واجب نخواهد بود.

بر این اساس، اگر کسی بداند آب وضویش ساعت ۱۲ قطع خواهد شد، طبق مبنای اصولی مرحوم خویی (و نیز آخوند خراسانی)، لازم نیست آب را قبل از وقت نماز نگه دارد، چون هنوز نماز واجب نشده است. هرگاه وقت داخل شود، اگر آب در اختیار دارد وضو می‌گیرد، و اگر نداشت، تیمم می‌کند، زیرا «يَكْفِيكَ‌ الصَّعِيدُ عَشْرَ سِنِين‌[2]

عدول از مبنای اصولی در مقام فقهی

امّا مرحوم خویی در آثار فقهی خود، خصوصاً در تنقیح العروة الوثقى، از این مبنای اصولی عدول کرده است. در آنجا، ذیل بحث اجتهاد و تقلید، به روایت معتبر «مسعدة بن صدقة» استناد می‌کند که ذیل آیه‌ی شریفه‌ی ﴿فَلِلّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ﴾[3] نقل شده است: «ابْنِ زِيَادٍ قَالَ: سَمِعْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع وَ قَدْ سُئِلَ عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى‌ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ لِلْعَبْدِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَ كُنْتَ عَالِماً فَإِنْ قَالَ نَعَمْ قَالَ لَهُ أَ فَلَا عَمِلْتَ بِمَا عَلِمْتَ وَ إِنْ قَالَ كُنْتُ جَاهِلًا قَالَ لَهُ أَ فَلَا تَعَلَّمْتَ‌ حَتَّى تَعْمَلَ فَيَخْصِمُهُ وَ ذَلِكَ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ.»[4]

یعنی در روز قیامت به بنده گفته می‌شود: چرا عمل نکردی؟ و اگر پاسخ دهد که من نمی‌دانستم، گفته می‌شود: چرا یاد نگرفتی؟ از این روایت، مرحوم خویی نتیجه می‌گیرد که «تعلّم» در امور مورد ابتلا واجب است؛ زیرا ترک تعلّم نیز مورد بازخواست قرار می‌گیرد. بنابراین، وجوب تعلّم در اینجا نه از باب ملازمه عقلی بین وجوب شیء و وجوب مقدّمه، بلکه به‌صورت مستقل و به دلالت دلیل خاص شرعی ثابت می‌شود.[5]

بنابراین، اگرچه مرحوم خویی در اصول قائل بود که وجوب مقدّمه تابع وجوب ذی‌المقدّمه است و پیش از فعلیّت واجب، مقدّمه نیز واجب نیست، امّا در مقام فقهی، با وجود دلیل خاص، حکم به وجوب تعلّم کرده است. این یک نمونه از مواردی است که یک فقیه ممکن است در مقام اصولی به مقتضای قاعده حکمی بدهد، ولی در مقام استنباط فقهی با ورود دلیل خاص، از آن عدول نماید.

تحلیل روایت و نکته‌ی اصولی

در روایت یادشده دو پرسش مطرح است: نخست «أَ فَلَا عَمِلْتَ؟» و سپس «أَ فَلَا تَعَلَّمْتَ؟». علما گفته‌اند این دو پرسش، دو عقاب مستقل ندارند، بلکه هر دو ناظر به یک عقاب‌اند؛ یعنی عقاب بر ترک عمل است، و چون عذر جاهل در صورت امکان تعلّم پذیرفته نیست، از او سؤال می‌شود که چرا یاد نگرفتی. پس تعلّم در اینجا واجب طریقی است نه واجب موضوعی؛ بدین معنا که خودِ یادگیری به عنوان طریق امتثال واجب است، نه اینکه ذاتاً موضوع تکلیف مستقل باشد.

 

خلاصه بحث

     تعلّم احکام شرعی از مقدّمات انجام واجبات است.

     محقّق خویی در اصول، وجوب تعلّم را تابع فعلیّت واجب می‌داند و قبل از وقت، آن را واجب نمی‌شمارد.

     ولی در فقه، به استناد روایت «مسعدة بن صدقة» قائل به وجوب تعلّم در امور مورد ابتلا شده است.

     این وجوب، طریقی است نه موضوعی؛ یعنی برای انجام عمل واجب لازم است، نه به خودی خود.

     تعلّم احکام در موارد مورد ابتلاء بر هر مکلّفی واجب است تا بتواند در هنگام عمل، تکلیف خود را صحیح انجام دهد.

 


logo