« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد محسن فقیهی

1403/11/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 في مقدمة الوجود و مقدمة الصحة و مقدمة الوجوب و مقدمة العلم/اوامر/مباحث الفاظ

 

موضوع: مباحث الفاظ/اوامر/ في مقدمة الوجود و مقدمة الصحة و مقدمة الوجوب و مقدمة العلم

 

خلاصه جلسه گذشته: جلسه گذشته بحث ما در مبحث "مقدّمه واجب" در تقسیم مقدمه واجب به مقدمه وجود، مقدمه وجوب، مقدمه صحت و مقدمه علم بود.

در اینجا دو پرسش مطرح است:

پرسش اول: آیا مقدمات وجودی، واجب شرعی هستند یا فقط واجب عقلی؟

در مسئله مقدمه واجب، یکی از محل‌های نزاع این است که آیا مقدمات وجودی واجب شرعی هستند یا صرفاً واجب عقلی دارند؟ آیا علاوه بر آنکه عقل بر لزوم آن‌ها حکم می‌کند، شرع نیز به آن‌ها وجوب داده است؟ این یک محل اختلاف در میان اصولیان است، که برخی بر این باورند که مقدمه واجب، واجب است، و برخی دیگر در این مسئله تشکیک دارند، به‌ویژه در مورد مقدمات وجودی که آیا دارای وجوب شرعی نیز هستند یا نه.

الأمر السادس: في رجوع مقدمة الصحة إلى غيرها

پرسش دوم: آیا مقدمه صحت همان مقدمه وجود است؟

اقوالی در اینجا وجود دارد:

القول الأول: رجوع مقدمة الصحة إلى مقدمة الوجود[1] [2] [3] [4] [5] [6] [7]

نماز دارای ارکان و غیر ارکان است. اگر ارکان نماز محقق نشود، نماز، نماز نخواهد بود. اما برخی از واجبات نماز (غیر ارکان)، در صورت جهل یا نسیان، بر صحت نماز تأثیر نمی‌گذارند. برای مثال:

- اگر کسی در نماز ظهر و عصر به‌جای اخفات، جهر بخواند و یا نماز مغرب و عشا را به‌جای جهر، اخفات بخواند و جاهل به حکم باشد یا فراموش کرده باشد، نمازش صحیح است.

- اگر کسی لباس نجس بپوشد و پس از نماز متوجه نجاست شود، نماز صحیح است.

- اگر کسی در قرائت، سهواً اعرابی را اشتباه بخواند، نماز صحیح خواهد بود.

این موارد را «شرایط صحت» می‌نامیم، نه «شرایط وجود». یعنی وجود نماز وابسته به این شرایط نیست، اما صحت نماز به آن‌ها بستگی دارد.

سؤال: آیا شرائط صحت، همان شرائط وجود است؟

دیدگاه‌های اصولییون:

- گروهی از اصولیان، مانند مرحوم آخوند و بسیاری دیگر، معتقدند که شرایط صحت همان شرایط وجود است، زیرا «وجود» یعنی «وجود صحیح»، و وجود صحیح باید همه شرایط را دارا باشد.

- بنابراین، ارکان و غیر ارکان از این جهت تفاوتی ندارند؛ چون نماز صحیح باید تمام واجبات، اعم از ارکان و غیر ارکان را شامل شود.

مرحوم آخوند می‌فرماید: «لا يخفى رجوع مقدّمة الصحة إلى مقدّمة الوجود ، ولو على القول بكون الاسامي موضوعة للأعم ، ضرورة أن الكلام في مقدّمة الواجب ، لا في مقدّمة المسمى بأحدها [8]

آیت الله بروجردی (رحمة الله علیه) می‌فرماید:«مقدّمة الصحّة ترجع إلى‌ مقدّمة الوجود و لو على القول بالأعمّ؛ لتعلّق الوجوب بالصحيح لا الأعمّ[9]

محقق داماد (رحمة الله علیه) می‌فرماید:«لا يخفى رجوع الثانى إلى الاول لان الكلام في مقدمة الواجب و اسامى العبادات و ان كانت اسامى للاعم لكن الواجب ليس إلّا الصحيح فما كان مقدمة لصحة الواجب كان مقدمة لوجوده.»[10]

استدلال این دیدگاه:

- وقتی می‌گوییم "وجود"، یعنی "وجود صحیح".

- وجود فاسد، وجود محسوب نمی‌شود؛ پس نماز بدون قرائت صحیح، نماز نیست.

- همان‌گونه که گفته شده: «لَا صَلَاةَ إِلَّا بِفَاتِحَةِ الْكِتَابِ»، پس قرائت، هرچند رکن نباشد، برای صحت نماز لازم است.

به نظرما در اینجا همان بحث «صحیح و اعم» که در اصول فقه مطرح است، در اینجا نیز جریان دارد. در اصول خوانیده‌ایم که:

- آیا اسامی عبادات بر صحیح وضع شده‌اند یا اعم از صحیح و فاسد؟

- آیا وقتی می‌گوییم «نماز»، مراد، نماز تام الاجزاء و الشرائط است، یا هر چیزی که عرفاً «نماز» نامیده می‌شود؟

بنا بر نظریه اعم، نماز حتی اگر فاقد برخی شرایط باشد، نماز نامیده می‌شود، هرچند ممکن است مجزی نباشد. اما بنا بر نظریه صحیح، تنها نمازی که دارای تمام شرایط است، نماز محسوب می‌شود.

 

توضیح آنکه اگر به خاطر داشته باشید، در اصول این مسئله مورد بررسی قرار گرفته است که آیا اسامی عبادات بر «صحیح» حمل می‌شوند یا بر «اعم از صحیح و فاسد»؛ بدین معنا که وقتی از «نماز» سخن می‌گوییم، آیا مقصود، نمازِ صحیحِ تامّ الاجزاء و الشرائط است یا این‌که هر آنچه به آن «نماز» اطلاق می‌شود، مشمول این عنوان خواهد بود، هرچند که برخی شرایط آن رعایت نشده باشد.

حال، کسی که قرائت صحیح ندارد یا برخی از شرایط را یا فراموش کرده یا بلد نیست، او نیز نماز می‌خواند. بسیاری از مردم نماز می‌خوانند، اما ممکن است شرایط دقیق آن را رعایت نکنند و برخی نمازهایشان حتی باطل باشد، ولی همچنان عنوان «نماز» بر آن صدق می‌کند. این مسئله همانند قاعده «تارک الصلوة» است؛ یعنی کسی که اساساً نماز نمی‌خواند و به کلی تارکِ صلات است، اما در اینجا بحث در مورد افرادی است که نماز می‌خوانند، هرچند ممکن است شرایط لازم را به‌درستی رعایت نکنند. بنابراین، بر اساس مبنای اعمی، عنوان «نماز» بر آن صدق می‌کند، اما بر مبنای صحیحی، نماز آن‌ها فاقد تمام اجزاء و شرایط بوده و از این جهت نمی‌توان آن را نمازِ شرعی و صحیح دانست.

از این رو، نماز عالمی که تمامی اجزاء و شرایط را رعایت می‌کند، با نماز عوامی که طمأنینه را رعایت نکرده یا برخی از اجزاء را ترک می‌کند، تفاوت دارد. برخی اصولیان بر مبنای اعمی می‌گویند که این نیز «صلاة» محسوب می‌شود، هرچند که ممکن است مجزی نباشد یا اشکالاتی در آن وجود داشته باشد، اما عنوان «نماز» بر آن صدق می‌کند.

نتیجه این بحث در احکام فقهی نیز مؤثر است؛ مثلاً اگر کسی نذر کند که مبلغی را به یک نمازگزار بدهد، در این صورت آیا به کسی که نماز می‌خواند اما برخی شرایط را رعایت نکرده است، می‌توان این مبلغ را داد یا خیر؟ بر اساس نظریه اعمی، بله، چراکه او نیز نمازگزار است، اما بر اساس نظریه صحیحی، تنها به کسی که نماز صحیح و تامّ الاجزاء و الشرائط می‌خواند، می‌توان مبلغ را پرداخت.

بنابراین، در تحلیل عرفی سه حالت متصور است:

    1. کسی که یقین دارد نماز او صحیح است و تمام اجزاء و شرایط را رعایت کرده است.

    2. کسی که به نظر خودش، ولو از روی عمد، نقصی در نماز دارد و احتمال فساد در آن وجود دارد.

    3. کسی که عرفاً نماز می‌خواند، اما صحت آن مورد بررسی دقیق قرار نگرفته است.

در نتیجه، طبق مبنای اعمی، عنوان «نماز» برای فردی که در ظاهر نماز می‌خواند، صادق است، اما بر مبنای صحیحی، تنها نماز تامّ الاجزاء و الشرائط معتبر است. بحث دیگر این است که آیا مقدمات صحت، همانند مقدمات وجود، واجب عقلی و شرعی دارند یا نه؟ یعنی آیا می‌توان مقدمات صحت را مانند مقدمات وجودی در بحث مقدمه واجب داخل دانست؟ به بیان دیگر، اگر مقدمات صحت، همچون قصد قربت، طهارت بدن و لباس، و رعایت قرائت صحیح را در نظر بگیریم، آیا همانند مقدمات وجودی، واجب عقلی و شرعی دارند؟

بنابر مبنای اعمی، عنوان «نماز» بر هر نمازگزار صادق است و لذا مقدمات صحت داخل در مقدمات واجب نخواهد بود، ولی بر مبنای صحیحی، چون تنها نماز صحیح، مشمول عنوان «صلاة» است، بنابراین مقدمات صحت نیز همچون مقدمات وجودی خواهند بود و لزوم عقلی و شرعی خواهند داشت.

با این توضیح روشن شد که نزاع در بحث «صحیح و اعم» نه‌تنها در اطلاق الفاظ عبادات تأثیر دارد، بلکه در مباحث مقدمات صحت و واجب نیز تأثیرگذار است و نتایج آن در برخی احکام فقهی نیز قابل مشاهده خواهد بود.

 

نتیجه‌گیری:

اگر نظریه صحیح را بپذیریم: مقدمات صحت، همانند مقدمات وجودی، واجب خواهند بود.

اگر نظریه اعم را بپذیریم: مقدمات صحت در شمار مقدمات واجب قرار نمی‌گیرند، هرچند واجب شرعی باشند.

بنا بر مبنای صحیح، مقدمات صحت نیز همانند مقدمات وجودی، وجوب خواهند داشت، زیرا مطلوب شارع، تحقق نماز صحیح است. اما برخی اصولیان که قائل به اعم هستند، مقدمات صحت را داخل در بحث مقدمات وجودی نمی‌دانند.


logo