1403/10/23
بسم الله الرحمن الرحیم
أنواع مقدّمة خارجيه/اوامر/مباحث الفاظ
موضوع: مباحث الفاظ/اوامر/أنواع مقدّمة خارجيه
خلاصه جلسه گذشته: جلسه گذشته بحث ما در اینجا در مورد مقدّمه واجب در رابطه با مقدّمه داخلیه و خارجیه بود.
نکتهای را در اینجا تذکر میدهیم که حائز اهمیّت است.
بحث مقدّمه واجب دارای ثمرات فراوانی است. گاهی این سؤال مطرح میشود که آیا مقدّمات یک امر واجب، واجب هستند یا خیر؟ برای مثال، وقتی خداوند امری میکند، آیا مقدّمات آن واجب است؟ یا وقتی پدر و مادر امری میکنند، آیا مقدّمات آن واجب است؟ همچنین، وقتی ولی فقیه دستوری صادر میکند، یا رئیس ادارهای به مرئوس خود دستور میدهد، آیا مقدّمات آن واجب است؟ حتی در وزارتخانهها نیز دستوراتی صادر میشود که مقدّمات آنها باید مورد بررسی قرار گیرد.
بنابراین، در حکومت اسلامی، مصادیق فراوانی برای این مسئله وجود دارد و نباید آن را فقط به نماز و وضو محدود کرد، بلکه باید آن را در تمام احکامی که انسان موظف به انجام آنهاست، گسترش داد. چه دستور از سوی پدر و مادر باشد، چه از سوی ولی فقیه و چه از سوی رئیس اداره، همه این دستورات نیازمند مقدّماتی هستند که باید بررسی شوند. هر کاری مقدّماتی دارد، بنابراین باید ذهن را گسترش داد و به این نکته توجه کرد. برخی از علما که در این مباحث وارد شدهاند، گفتهاند که این بحث ثمرهای ندارد، امّا به نظر میرسد که ثمرات فراوانی در آن نهفته است.
الأمر الخامس: في أنواع المقدّمة الخارجية
مقدّمه خارجیه دارای اقسامی است. گاهی مقدّمه به عنوان سبب مطرح میشود، گاهی به عنوان شرط، گاهی به عنوان معدّ، گاهی به عنوان عدم المانع، و گاهی به عنوان مقتضی.
آیتالله مشكینی (رحمة الله علیه) میفرماید:«هي على أقسام خمسة: السبب، و الشرط، و عدم المانع، و المعدّ، و العلّة التامّة المركّبة من الجميع.»[1]
«و امّا المقدمات الخارجية فهي منحصرة في المقتضي و الشرط و المعدّ، فان المقدّمة اما ان يترشح من مقام ذاتها فهو المقتضي، و اما لا يكون كذلك بل يكون متمماً لفاعلية الفاعل أو لقابلية القابل فهو الشرط، و اما لا يكون كذلك بل شأنه تقريب المؤثر إلى اثره كالحركات الأينية إلى مقصد خاص فهو المعدّ.
إلا انّه ليس في الأفعال الاختيارية التي يعرضها التكليف ما يترشح من مقام ذاته فعل آخر، و ما يسمى بالافعال التوليدية فليس ما يتولد منه مقتضياً و مفيضاً لوجوده، كالإلقاء في النار بالنسبة إلى الإحراق، بل الإلقاء إيجاد شرط الإحراق، حيث انه لا تأثير و لا تأثر بين النار و الجسم المحترق إلا بالمماسة و الوضع و المحاذاة، فليكن المراد من المقتضي و السبب في هذا الباب هذا المعنى، و هو كلّ فعل يتولد منه فعل آخر.»[2]
توضیح این اقسام به شرح زیر است:
سبب: در اصطلاح فقها، «اذا وجد السبب وجد المسبب و اذا لم یوجد السبب لم یوجد المسبب» سبب به چیزی گفته میشود که وقتی ایجاد شود، مسبب نیز ایجاد میشود و اگر سبب ایجاد نشود، مسبب نیز ایجاد نمیشود. برای مثال، ایجاب و قبول در عقد نکاح، سبب ایجاد زوجیت است. اگر ایجاب و قبول نباشد، زوجیت محقق نمیشود. این را سبب مینامند.
شرط: «اذا انتفی الشرط انتفی المشروط و اما اذا وجد الشرط یمکن أو لم یمکن وجود المشروط» شرط چیزی است که اگر موجود نباشد، مشروط نیز موجود نمیشود، اما اگر شرط موجود باشد، لزوماً مشروط موجود نمیشود. برای مثال، وضو برای نماز شرط است، یعنی اگر وضو نباشد، نماز صحیح نیست. اما ممکن است شخص وضو بگیرد و نماز نخواند. بنابراین، وضو شرط نماز است.
المعدّ: معدّ به مقدّماتی گفته میشود که بین آنها و ذیالمقدّمه فاصله وجود دارد. برای مثال، اگر به شما گفته شود «کُن علی السطح» روی پشت بام بروید، باید از نردبان استفاده کنید. پلههای نردبان مقدّمات رسیدن به پشت بام هستند. پله (مقدّمه) آخر که مستقیماً به پشت بام منتهی میشود شرط گفته میشود، اما پلههای قبلی (مقدّمات قبلی) معدّ هستند.
عدم المانع: عدم المانع به معنای نبود مانع است. برای مثال، در نماز، قهقهه مانع صحت نماز است. بنابراین، عدم قهقهه جزء مقدّمات نماز محسوب میشود.
مقتضی: مقتضی به معنای چیزی است که وجود آن برای تحقق امری لازم است، اما به تنهایی کافی نیست. برای مثال، اگر شما قصد انجام کاری را دارید، مقتضی آن کار در شما وجود دارد، اما باید موانع را برطرف کنید و شرایط را فراهم آورید تا آن کار محقق شود.
بنابراین، تمام این مقدّمات، یعنی سبب، شرط، معدّ، عدم المانع و مقتضی، باید فراهم شوند تا ذیالمقدّمه محقّق شود. برای مثال، در نماز، باید عدم مانع وجود داشته باشد، شرط (مانند وضو) فراهم شود، و مقتضی (مانند قصد قربت) موجود باشد تا نماز صحیح باشد.
این قاعده در تمام امور جاریه، از جمله دستورات پدر و مادر، دستورات حکومتی، و روابط بین مرئوس و رئیس، نیز صدق میکند. در همه این موارد، باید موانع برطرف شوند، شرایط فراهم آیند، و مقتضیات موجود باشند تا آن امر محقق شود.
در پایان، ذکر این نکته ضروری است که تعاریف مختلفی از «سبب، شرط، معدّ، عدم المانع و مقتضی» در کلمات علما وجود دارد که برای تفصیل بیشتر میتوان به کتب فقهی و اصولی مراجعه کرد. امّا آنچه در اینجا بیان شد، کلیّاتی است که برای فهم بحث کافی است.