درس خارج فقه استاد محسن فقیهی
99/08/27
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مکاسب محرمه/کذب / توریه و مبالغه
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث فقه درباره کذب بود که مصادیق کذب چیست و چه عناوینی از مصادیق آن نیست؟
سوم:کنایات
کنایات آن است که انسان، تشبیه یا لوازمی برای چیزی بیان میکند که مقصودش آن لوازم است و محتوای کلام مقصودش نیست. میخواهد لوازم را بار کند اما از لازم حرفی نمیزند بلکه از ملزوم اسم میبرد؛ انتقال از لازم به ملزوم است. مثلاً میخواهد بگوید که زید سخاوتمند است و تعبیر میکند «زید کثیر الرماد» خاکستر منزل زید زیاد است. در زمان قدیم کسانی که میهمان زیاد داشتند چون غذا زیاد میپختند، خاکستر منزلشان زیاد بود. زیاد بودن خاکستر نشانه سخاوتمندی است؛ پس لازمه کثیرالرماد بودن، سخاوتمندی است. گاهی تعبیر میکردند: «زید جبان الکلب» سگِ خانه زید ترسو است؛ خانهای که رفتوآمد آن زیاد باشد، سگ نگهبان خانه دیگر پارس نمیکند که نشانه سخاوتمندی صاحبخانه بوده است.
در این دو تعبیر لازمه آن سخاوتمندی مراد است و محتوای خودش، ممکن است صادق باشد یا نه؛ ممکن است سخاوتمند باشد و خاکستر خانهاش هم زیاد باشد، در این صورت، صددرصد صادق است؛ زیرا هم محتوا و هم لازمه آن صادق است. ممکن است کثیرالرماد نباشدچون خانهاش گازکشی دارد و هیزمی نیست که خاکستر داشته باشد اما لازمه که سخاوتمندی باشد را دارد.
اقوال
قول اول: اگر کنایات، مطابقت با واقع باشد، کذب نیست.[1] [2]
توضیح: به نظر ما مقصود این است که لوازم عرفی تحقق داشته باشد. لوازم عرفی غیر از ظاهر کلام است. وقتی گفته میشود «زید کثیر الرماد» ظاهرش مراد نیست بلکه مراد، سخاوتمند بودن است. اگر زید واقعاً سخاوتمند است، «زید کثیر الرماد» صادق است. کسی که خاکستر خانهاش زیاد است اما سخاوتمند نیست، کثیرالرماد بهعنوان کنایه، کذب است. برداشت مردم از کثیرالرماد، سخاوتمند بودن است و ظاهر کلام را برداشت نمیکنند.
به نظر ما هم این قول صحیح است.
قول دوم: کنایات کذب نیستند یا کذب حلال هستند.
آیتالله اراکی میفرماید: «الكنايات، فإنّ من قال: زيد كثير الرماد، يتصوّر عند تكلّمه معاني هذه الألفاظ و لكن ليس غرضه الانتقال إلى نفسها، بل إلى لازمها و هو الجود. و لذا لو لم يكن له رماد و كان جواداً، لم يكن كذباً أصلاً أو هو كذب محلّل».[3]
یا کذب نیست یا اگر کذب است، کذب حرام نیست. زیدی که با گاز برای میهمانهایش غذا تهیه میکند و خاکستری ندارد، کثیرالرماد درباره او دروغ است اما این دروغ حلال است.
اشکال: تعبیر به کذب محلل درست نیست؛ زیرا معیار در صدق و کذب، عرف است. اگر زید، سخاوتمندی را دارد، عرف آن را کذب نمیداند.
چهارم: مجازات
مجاز مانند «زید اسد» یا «رأیت اسد یرمی». از این تعابیر معنای مجازی که رجل شجاع باشد، اراده شده است. مجازات هم مانند کنایات اگر مطابق با واقع باشد، کذب نیست. اگر زید واقعاً شجاع باشد و عرف مجاز را متوجه میشود، کذب نیست. متفاهم عرفی و اراده استعمالی، مطابق هستند و دلالت بر رجل شجاع دارند. [4] [5]
پنجم: شعر
گاهی در اشعار، تخیلات، تشبیهاتی یا مبالغاتی وجود دارد، آیا اینها کذب است؟
قول اول: کذب در شعر و در نثر فرقی ندارد. مثلاً در شعرش بگوید شخصی باتقوا است درحالیکه نیست، کذب است اما اگر مطابق با واقع باشد اشکالی ندارد؛ پس شعر بودن باعث نمیشود که بگوییم دروغها را میتوان در شعر گفت.[6] [7]
به نظر ما شعر استثنائی برای کذب نیست و در صدق و کذب، تفاوتی میان شعر و غیر شعر نیست و ملاک، تطابق یا عدم تطابق با واقعیت است.
محقق حلی (رحمهالله) میفرماید: «يحرم من الشعر ما تضمّن كذباً».[8]
سید عاملی (رحمهالله) در توضیح کلام محقق حلی میفرماید: «لعلّه أراد ما لا يمكن حمله على المبالغة».[9] جایی که نمیتوان گفت مبالغه است، کذب صدق میکند.
اشکال: به نظر ما امکان حمل بر مبالغه کفایت نمیکند و باید مبالغه متفاهم عرفی باشد.
صاحب جواهر نیز میفرماید: «لا فرق في المحرّم منه بين الشعر و النثر».[10]
قول دوم: کذب در شعر جایز است.
سید عاملی می فرماید: «لا بأس بالشعر المتضمّن الكذب».[11]
دلیل: شاعر در مقام شعر، معمولاً به دنبال واقعیات نیست بلکه در پی تخیلات، تشبیهات و مبالغات است و نمیخواهد اخبار از واقع کند.
اشکال: به نظر ما دلیل معتبری از آیات، روایات یا عقل بر این مدعا وجود ندارد. ما دلیلی نداریم که شاعر با غیرشاعر فرق کند. مثلاً اگر از شخصی تعاریفی کنند که واقعیت ندارد چه در شعر و چه در غیر شعر تفاوتی ندارد. اگر اخبار میکند باید مطابق با واقع باشد و اگر انشاء میکند صدق و کذب وجود ندارد.
قول سوم: دروغ در شعر حرام است اگر قرینهای وجود نداشته باشد.
مرحوم کاشف الغطاء (رحمهالله) میفرماید: «يحرم من الشعر ما تضمّن كذباً ما لم تكن عليه قرائن المبالغة أو قرائن المدح كذباً».[12]
اگر قرینهای وجود دارد که مبالغه میکند، تخیلاتش را بیان میکند یا تشبیهاتی میکند، اخبار از واقع نیست و کذب هم نیست اما اگر قرینهای وجود ندارد و عرف برداشتش این است که واقعیت را بیان میکند، باید با واقعیت مطابقت داشته باشد.
این قول، جمع بین سایر اقوال است.
محقق سبزواری (رحمهالله) میفرماید: «الشعر المشتمل على المدح و الإطراء إن أمكن حمله على ضرب من المبالغة فهو جائز و إن لم يمكن حمله على المبالغة، فيحتمل أن يكون كسائر أنواع الكذب. و ربّما قيل بعدم إلحاقه بالكذب، فإنّ الكاذب غرضه أن يرى الصدق كذباً و أن يخبر بما يقول و أن يصدّق به و ليس غرض الشاعر ذلك».[13]
اشعاری که مشتمل بر مدح هستند اگر بتوان عنوان مبالغه بر آنها حمل نمود، جایز است.
اشکال
اشکال ما این است که «إن أمكن» یعنی چه؟ اگر متفاهم عرفی مبالغه است اشکالی ندارد اما اگر منظور از «إن أمكن» این است که احتمال مبالغه داده شود (شاید مبالغه باشد) جایز نمیشود. در گذشته سلاطین جور، شاعرانی داشتهاند که در مدحشان، اشعاری سرودهاند؛ اینها کذب است حال شما بگویید که ممکن است مبالغه کند، درحالیکه مردم را فریب میدهد. بسیاری از جنایاتی که بر بشر صورت گرفته از همین مدحهایی نشأت گرفته که شخص، مستحق مدح نبوده است. ما نمیتوانیم بگوییم که این مدحها در شعر یا غیر آن، جایز است. امکان مبالغه کفایت نمیکند بلکه مبالغه باید متفاهم عرفی باشد.