1404/02/01
بسم الله الرحمن الرحیم
مسوغات/ولایت از سوی جائر /المكاسب المحرمة
موضوع: المكاسب المحرمة/ولایت از سوی جائر /مسوغات
خلاصه جلسه گذشته: موضوع بحث فقهی، یکی از فروعات قبول ولایت من الجائر بود، بهویژه در مورد قضاوت که در گذشته حاکمان ظالم (جائر) علما را مجبور به پذیرش آن میکردند. سؤال این است که اگر سلطان جائر فردی را مجبور کند که قاضی شود، وظیفه شرعی او چیست؟
قبول قضاوت از سوی جائر در شرایط اکراه:
1. مرحوم محقق حلی: در کتاب شرایع الإسلام میگوید: اگر فرد در شرایط اکراه قرار گیرد (یعنی تهدید به ضرر جانی، مالی یا آبرویی شود)، باید قضاوت را بپذیرد. اما پس از پذیرش، وظیفه او این است که تا جایی که در توان دارد، حق را اجرا کند. اگر در مواردی قدرت اجرای حق را نداشته باشد، از او سلب مسئولیت میشود.
«لو نصب الجائر قاضياً مكرهاً له، جاز الدخول معه دفعاً لضرره؛ لكن عليه اعتماد الحقّ و العمل به ما استطاع».[1]
2. شهید ثانی: در شرح این مسئله، تأکید میکنند که قاضی در دستگاه جائر باید امر به معروف و نهی از منکر کند و تا حد امکان احکام الهی و حق را اجرا نماید. ایشان همچنین اشاره میکنند که اکراه تنها به تهدید جانی یا مالی محدود نمیشود، بلکه اهانت و آبروریزی نیز مصداق اکراه است. مثلاً اگر حاکم تهدید کند که در روزنامه یا رسانهای علیه فرد دروغ منتشر میکند و آبروی او را میبرد، این تهدید نیز اکراه محسوب میشود و پذیرش قضاوت در این حالت جایز است.
«إنّما يتوقّف الجواز على الإكراه مع عدم اتّصاف الحاكم بشرائط الفتوى و تمكّنه من إجراء الأحكام على وجهها الشرعيّ و الأمر بالمعروف و النهي عن المنكر و إلّا جاز قبول الولاية، بل قد يجب. و بدون ذلك لا يجوز إلّا مع الإكراه. و يتحقّق بالخوف من المخالفة على نفسه أو ماله أو عرضه. و يختلف ذلك بحسب اختلاف أحوال الناس في احتمال الإهانة و عدمها».[2]
3. صاحب جواهر: در جواهر الکلام میگوید اگر اکراه به ضرر جانی، مالی یا آبرویی وجود داشته باشد، فرد باید قضاوت را بپذیرد، اما وظیفه او اجرای حق تا حد توان است. اگر در مواردی امکان اجرای حق نباشد، تکلیف از او ساقط میشود.
«لو نصب الجائر مؤمناً قاضياً لم يكن له رتبة الاجتهاد مكرهاً له على ذلك بما يتحقّق معه مسمّى الإكراه،… جاز له الدخول معه، بل قد يجب، دفعاً لضرره؛ لكن عليه اعتماد الحقّ و العمل به ما استطاع، بلا خلاف أجده في شيء من ذلك».[3]
توضیح اکراه:
اکراه لزوماً به معنای تهدید مستقیم به قتل یا مصادره اموال نیست. تهدید به اهانت، جعل دروغ، یا آبروریزی نیز مصداق اکراه است. مثلاً اگر حاکم جائر تهدید کند که علیه فرد شایعات نادرست منتشر میکند و آبروی او را در جامعه میبرد، این تهدید برای عالم یا فرد متدین کافی است تا اکراه محقق شود، زیرا قدرت دفاع در برابر دستگاه ظالم را ندارد. در این حالت، پذیرش قضاوت جایز است.
وظایف فرد پس از ورود به دستگاه جائر
این حکم در شرایطی است که فرد مجبور به پذیرش قضاوت شود. پس از پذیرش، باید تمام تلاش خود را برای اجرای عدالت و احکام الهی به کار گیرد و از ظلم یا اجرای احکام برخلاف شرع پرهیز کند.
مرحوم امام خمینی (رحمهالله) در این بحث نکته مهمی را مطرح کردهاند که از مجموع ادله مربوط به ولایت جائر استخراج میشود:
«إنّ مقتضى إطلاق الأدلّة جواز الدخول في أعمالهم للمقصد الراجح بما تقدّم و لو لزم من التصدّي جمع الزكوات و الخراج من غير الشيعة و إيصالها إلى السلطان الجائر؛ فإنّ التولّي لأمورهم في مثل ولاية النواحي لا ينفكّ عن مثله، فالسكوت عنه في تلك الروايات الكثيرة دليل على جوازه بالنسبة إلى من كان على مذهبهم و كان معتقداً بلزوم إيصال الخراج و الزكوات و الغنائم إليهم. ففي الحقيقة هو إلزامهم بما التزموا به، مع أنّه قد يكون التولّي لخصوص ذلك و مقتضى الإطلاق جوازه. و حمل الروايات على ما لا يلزم من التولّي سوى إعزاز المؤمن و نحوه في قوّة طرحها؛ لعدم إمكان العمل بها أو ندرة ذلك جدّاً، مع أنّه لا دليل لحملها على ذلك سوى الحصر في بعضها و قد عرفت حاله».[4]
اگر فردی به دلیل اکراه وارد دستگاه حکومتی جائر شد (چه در قضاوت و چه در سایر مناصب)، باید به چند نکته توجه کند:
1. جمعآوری اموال از غیرشیعه: اگر وظیفه او جمعآوری مالیات، زکات یا اموال برای سلطان جائر است، باید تا حد امکان این اموال را از غیرشیعه جمعآوری کند و از گرفتن اموال شیعیان خودداری نماید.
2. بازگرداندن اموال شیعیان: اگر به ناچار از شیعیان مالیات یا زکات گرفت، باید آن را بهصورت مخفیانه به آنها بازگرداند.
3. اجرای حق: در هر منصبی که قرار میگیرد، باید تا حد توان احکام الهی و حق را اجرا کند و از همکاری در ظلم و کارهای خلاف شرع پرهیز نماید.
نظر آیتالله سبحانی:
آیتالله سبحانی نیز این نظر را تأیید کرده و به داستان علی بن یقطین استناد میکند. وی میگوید: فرد در دستگاه جائر باید تا حد امکان از گرفتن اموال شیعیان اجتناب کند و اگر ناچار شد، آن را به آنها بازگرداند.
«إنّ مقتضى إطلاق الأدلّة جواز الدخول في أعمالهم و لو لزم من التصدّي جمع الزكوات و الخراج من غير الشيعة و إيصالها إلى السلطان الجائر، فإنّ التولّي لأمورهم في مثل المقام لا ينفكّ عنه، فالسكوت في تلك الروايات دليل على جوازه و كأنّه من باب قاعدة الإلزام، أعني: «ألزموهم بما ألزموا به أنفسهم». و يدلّ على ذلك ما رواه عليّ بن يقطين قال: قلت لأبي الحسن (علیهالسلام): ما تقول في أعمال هؤلاء؟ قال: «إن كنت لا بدّ فاعلاً فاتّق أموال الشيعة». قال: فأخبرني عليّ أنّه كان يجبيها من الشيعة علانيةً و يردّها عليهم في السر[5] ».[6]
فرض خاص: منطقه بدون شیعه
اگر فرد در منطقهای کار کند که اصلاً شیعهای وجود ندارد (مثلاً در سرزمین غیرمسلمانان یا جایی که همه سنی یا غیرمسلمان هستند)، دیگر مسئله بازگرداندن اموال شیعیان مطرح نیست. در این حالت، پذیرش شغل در دستگاه جائر به دلیل اکراه اشکالی ندارد، مشروط بر اینکه فرد تا حد امکان حق را اجرا کند و از ظلم پرهیز نماید.
اضطرار در پذیرش ولایت جائر
علاوه بر اکراه، یکی دیگر از مجوزهای پذیرش ولایت جائر، اضطرار است. اضطرار زمانی است که فرد تهدید یا اجباری از سوی حاکم جائر ندارد، اما به دلیل نیاز شدید (مثلاً تأمین معاش خانواده، فقدان شغل دیگر، یا حفظ جان و آبروی خود) مجبور میشود شغلی در دستگاه جائر بپذیرد.
ادله:
1. روایت رفع: «حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ[7] قَالَ: حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ[8] عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ[9] عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى[10] عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ[11] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: «رُفِعَ عَنْ أُمَّتِي تِسْعَةٌ الْخَطَأُ وَ النِّسْيَانُ وَ مَا أُكْرِهُوا عَلَيْه وَ مَا لَا يُطِيقُونَ وَ مَا لَا يَعْلَمُونَ وَ مَا اضْطُرُّوا إِلَيْه ...»[12] این روایت صحیح دلالت دارد که در شرایط اضطرار، تکلیف از فرد برداشته میشود. اگر فرد به دلیل نیاز مالی، خانوادگی یا حفظ آبروی خود مجبور شود شغلی در دستگاه جائر بپذیرد، این عمل جایز است.
2. روایت دیگر: عَنْهُ[13] عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ[14] عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ[15] عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ[16] عَنْ عَمَّارٍ[17] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ؟ع؟ سُئِلَ عَنْ عَمَلِ السُّلْطَانِ يَخْرُجُ فِيهِ الرَّجُلُ قَالَ: «لَا إِلَّا أَنْ لَا يَقْدِرَ عَلَى شَيْءٍ وَ لَا يَأْكُلَ وَ لَا يَشْرَبَ وَ لَا يَقْدِرَ عَلَى حِيلَةٍ فَإِنْ فَعَلَ فَصَارَ فِي يَدِهِ شَيْءٌ فَلْيَبْعَثْ بِخُمُسِهِ إِلَى أَهْلِ الْبَيْتِ».[18]
امام معصوم (ع) فرمودهاند: تا میتوانی در دستگاه جائر کار نکن، مگر اینکه چارهای نداشته باشی. در این حالت، باید:
3. از ارتکاب خلاف شرع پرهیز کند.
4. تا حد امکان حق و حقیقت را اجرا کند.
5. خمس درآمد خود را به اهل بیت (ع) یا فقرای شیعه بپردازد.
6. روایت دیگر: «عَنْهُ[19] عَنِ الْحَسَنِ[20] عَنْ زُرْعَةَ[21] عَنْ سَمَاعَةَ[22] قَالَ: «سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُل … وَ لَيْسَ شَيْءٌ مِمَّا حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا وَ قَدْ أَحَلَّهُ لِمَنِ اضْطُرَّ إِلَيْهِ».[23]
شرایط اضطرار:
• فرد به دلیل نیاز شدید (مثلاً تأمین معاش، نداشتن شغل دیگر، یا حفظ آبروی خانواده) مجبور به پذیرش شغل باشد.
• در شغل خود، از ارتکاب ظلم یا کارهای حرام پرهیز کند.
• خمس درآمد خود را پرداخت کند. اگر در کشوری مانند ایران یا عراق باشد، خمس را به نایب امام (مراجع تقلید) برساند. در غیر این صورت، میتواند آن را به فقرای شیعه بدهد. اگر فقرای شیعه در دسترس نباشند، به فقرای دیگر میدهد.
خمس درآمدی که از شغل در دستگاه جائر به دست میآید، باید پرداخت شود. اگر فرد حساب سال مالی داشته باشد، میتواند خمس را در پایان سال پرداخت کند. اگر درآمد روزانه یا ماهانه است، باید خمس آن را بهتدریج جدا کند و به اهل بیت (علیهمالسلام) یا فقرا برساند. این خمس برای پاک کردن مال از هرگونه شبهه حرام است.
هجو مؤمنین و حرمت آن
مرحوم شیخ انصاری در مکاسب به یکی از محرمات زبانی، یعنی هجو مؤمنین، اشاره کردهاند. بزرگترین گناهان مانند کفر، شرک، غیبت، تهمت، دروغ و… با زبان انسان انجام میشود. انسان باید زبان خود را از گناهان حفظ کند. هجو به معنای بیان معایب فرد (چه جلوی روی او و چه به صورت شعر، نثر یا هر شکل دیگر) و آبروریزی او در جامعه است. این عمل از گناهان کبیره است و حرمت آن مورد اتفاق علما است.
گستره هجو:
• نظر شیخ انصاری: هجو مؤمنین (یعنی شیعیان) حرام است.
نظر پیشنهادی ما: هجو هر انسانی (چه شیعه، سنی، یهودی، مسیحی یا غیره) که محارب، ناصبی یا خوارج نباشد، حرام است. زیرا آبروی انسان بماهو انسان محترم است، مگر اینکه فرد محارب یا ظالم باشد یا علناً به اهل بیت (علیهمالسلام) اهانت کند. آزار هر انسانی به هر طریقی که باشد، جایز نیست. ما در بحث غیبت نیز گفتیم که برخی روایات، حرمت غیبت هر انسانی را بیان میکند نه تنها مؤمن یا مسلم.
•
تعریف هجو:
الف) تعریف لغوی:
«الهجاء خلاف المدح».[24]
«الهجو في اللغة عدّ معائب الشخص و الوقيعة فيه و شتمه».[25] بیان عیوب شخص و کوچککردن او.
ب) تعریف اصطلاحی:
فقها در تعریف هجاء اختلاف دارند و چیزهایی را ملاک قرار دادهاند:
• هجو یعنی ذکر معایب فرد به قصد تحقیر و آبروریزی، چه در حضور او و چه پشت سر او.
• اگر معایب واقعی باشد، مصداق غیبت است. اگر معایب غیرواقعی باشد، مصداق تهمت است.
• هجو میتواند بهصورت مستقیم (گفتار یا نوشتار) یا غیرمستقیم (مثلاً انتشار تصاویر تحقیرآمیز یا ساختگی با هوش مصنوعی در فضای مجازی) باشد.