< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

87/08/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: جواب ملاصدرا به شبهه ابن کمونه

و أما على ما حققناه من أن هذا المفهوم الانتزاعي له أفراد حقيقية نسبته إليها نسبة العرض العام إلى الأفراد و الأنواع فليست قوية الورود بل يمكن دفعها بأدنى تأمل؛ و هو أن هذا المفهوم و إن كان منتزعا من الماهية بسبب عارض- لكنه منتزع من كل وجود خاص حقيقي بحسب ذاته بذاته فإذن نسبته إلى الوجودات الخاصة نسبة المعاني المصدرية الذاتية إلى الماهيات كالإنسانية من الإنسان و الحيوانية من الحيوان حيث ثبت أن اشتراكها معنى تابع لاشتراك ما (معنای مصدری) ينتزع هي (مای مصدریه) منه (مثل انسان و حیوان)-

و كذلك تعددها فيه تابع لتعدد ما ينتزع منه فإن الإنسانية مثلا مفهوم واحد ينتزع من ذات كل إنسان و لا يمكن انتزاعها من ماهية فرس أو بقر أو غير ذلك- فاتحادها في المعنى مستلزم لاتحاد جميع ما (معانی مصدریه ذاتیه؛ انسانیت) صدق هي عليها بحسب ذاتها معنى (أی: ماهیةً)- سواء كان ذلك المعنى جنسا أو نوعا فإذن لو كان في الوجود واجبان لذاتيهما- كان الوجود الانتزاعي مشتركا بينهما كما هو (اشتراک معنوی وجود) مسلم عند الخصم[1] و كان ما بإزائه من الوجود الحقيقي الذي هو مبدأ انتزاع الموجودية المصدرية مشتركا أيضا بوجه ما- فلابُدَّ من امتياز أحدهما عن الآخر بحسب أصل الذات إذ جهة الاتفاق بين الشيئين إذا كانت ذاتية لا بد و أن يكون جهة الامتياز و التعين أيضا ذاتيا فلم يكن ذات كل منهما بسيطة و التركيب ينافي الوجوب كما عُلم.‌

 

شبهه ابن کمونه این است که؛ چه ایرادی دارد دو واجب داشته باشیم که هر دو بسیط باشند وبه تمام ذات بسیط از هم امتیاز داشته باشند و مفهوم واجب الوجود هم به حمل عرضی بر آن دو حمل شود نه حمل ذاتی تا این دو واجب در حد ذات جهت اشتراک وجامعی بیابند تا بعد نیاز به مابه الامتیاز داشته باشند وترکیب بیابند که آن هم منافی با وجوب وجود است در پایان فصل توضیح تفصیلی در مورد این شبهه که اصلش از شیخ اشراق است وابن کمونه که شاگرد سهروردی آن را بیان داشته، را بحث می کند ملاصدرا می گوید: شبهه منسوب به ابن کمونهملاصدرا اذعان داشت: قایلین به اعتباریت وجود و اصالت ماهیت نمی توانند به راحتی از این شبهه خلاصی بیابند زیرا این شبهه در این جا این طور جاری می شود که؛ دو ماهیت باشد مانند ماهیت اجناس عالیه که بسیط اند و به تمام ذات بسیط هم از هم امتیاز داشته باشند ومفهوم وجوب وجود بر هر دو بالعرض حمل گردد در این صورت هیچ کدام از 3 محذور سابق در دلیل مشهور بر توحید لازم نمی آید یعنی؛

     ترکیب؛ زیرا ماهیت دو واجب بسیط است

     واحتیاج در تعین به غیر؛ زیرا تعین این دو واجب به ذاتشان است و به تمام ذات بسیط از هم امتیاز دارند وتمام ذات بسیط همان تعین آن ها است احتیاج در تعین هم مستلزم به احتیاج در وجود است

     وعارض بودن وجوب ووجود حقیقی

یعنی در عارض شدن آن چه در خارج است یعنی مفهوم وجوب وجود عارض شود ایرادی نیست زیرا در خارج محقق نیست ودر خارج چیزی عارض نمی شود مفهوم وجوب وجود که به حمل عرضی بر هر دو واجب حمل می گردد زیرا این واجب ماهیت بسیطی دارد وآن واجب هم ماهیت بسیطی دارد که تعین آنها به تمام ذات هر دو می باشد وچیزی در خارج بر آن ها عارض نمی شود تا این که «کل عرضیٍّ معلل» لازم بیاید عرضیت وجوب ووجود حقیقی که در خارج از این دو واجب وجود در عرضیت آن لازم نمی آید چنان چه حکیم سبزواری در حاشیه بیان داشته استملاصدرا می گوید: بنابر نظر ما که اصالت الوجودی در واجب و ممکن می باشیم جواب شبهه آسان می باشد

جواب ملاصدرا به شبهه ابن کمونه: مفهوم عام بدیهی مصدری انتزاعی وجود برای ماهیت عرضی محمول بالضمیمه است اما مفهوم وجود نسبت به وجودات چه وجود واجب یا ممکنات عرضی محمول من صمیمه است؛

اولا عرضی عبارت است از آنچه خارج از حریم ذات شیئ است وخود دو قسم است؛

    1. محمول بالضمیمه: آن عرضی است که انتزاعش از ذات معروض وحملش بر ذات معروض محتاج ضم ضمیمه ای در خارج به ذات معروض است یعنی انتزاع و حمل عرضی بر ذات معروض وقتی است که ضمیمه ای از خارج بر آن حمل شود مانند ابیض که برای جسم عرضی است اما عرضی محمول من ضمیمه است یعنی وقتی می توان آن را بر جسم حمل کرد که بیاض در خارج به جسم ضمیمه شود تا بتوان سفیدی را از آن جسم سفید انتزاع کرده و بر آن حمل کرد مفهوم وجود نسبت به ماهیت ممکن این گونه است وقتی می توان مفهوم وجود را از ماهیت ممکن مانند انسان انتزاع و بر آن حمل کرد که در خارج وجود بر ماهیت ضمیمه شود و در خارج ماهیت موجوده شود در این صورت مفهوم وجود برای ماهیت عرضی است نه ذاتی زیرا در صفحه ماهیت که مورد بررسی قرار گیرد وجود نیست و در محدوده ذات ماهیت خالی از وجود است لذا مفهوم وجود نسبت به ماهیت عرضی است عرضی محمول بالضمیمه یعنی اگر وجود در خارج به ماهیت ممکن ضمیمه شود و ماهیت ممکن در خارج موجود شود در این صورت می توان وجود را از آن انتزاع و بر آن حمل کرد

یک تبصره و تفاوت بین مفهوم وجود نسبت به ماهیت با مفهوم ابیض نسبت به جسم دارد این که؛ جسم بدون ابیض ممکن است در خارج تحقق بیابد اما ماهیت بدون وجود در خارج تحقق نمی یابد

    2. محمول من صمیمه: اما مفهوم وجود نسبت به وجودات اشیاء مطلقا چه وجود واجب یا وجود ممکنات از این نوع است که انتزعش از ذات معروض وحملش بر ذات معروض بدون احتیاج ضم ضمیمه صورت می گیرد مثل شیئیت و امکان که عرضی محمول من صمیمه است امکان از ذات ممکن انتزاع وبر آن حمل می شود وبدون نیاز به این که چیزی ضمیمه ماهیت ممکن شود ما امکان را از خود ماهیت مثل انسان انتزاع می کنیم و بر آن حمل می کینم که «الانسان ممکنٌ» بدون ضمیمه ی شیئی در خارج یا مانند مفهوم شیئیت برای اشیاء این گونه است و این مفهوم از ذات اشیاء مانند کتاب انتزاع شده وبر آن حمل می شود وگفته می شود: «هذا شیئٌ» بدون ضم ضمیمه ای در خارج یعنی لازم نیست که منتظر باشیم چیزی در خارج به کتاب ضمیمه شود تا بعد به آن شیئ گفته شود

محمول من صمیمه یعنی از ذات و اصل و حق ومتن ذات شیئ انتزاع وبر آن حمل می شود مفهوم وجود برای وجودات اشیاء عرضی محمول من صمیمه است اولا مفهوم وجود عرضی وجودات خارجی است و نمی تواند مفهوم وجود ذات موجودی را تشکیل دهد که در خارج است زیرا جای مفهوم در ذهن است نه در خارج اما عرضی محمول من صمیمه است یعنی از خود وجود در خارج وخارجی باشد یا ممکن از خودش انتزاع می شود بدون ضم ضمیمه در خارج این نوع عرضی ذاتی باب برهان و کتاب برهان است در بحث برهان منطق این گونه گفته می شود: مقدمات برهان وقیاس برهانی باید 4 شرط داشته باشد؛

    1. ذاتیت محمول نسبت به موضوع مقدمات برهان...

این ذاتیت از نوع ذاتی باب ایساغوجی واز باب کلیات خمس مانند انسان و حیوان ونوع و جنس نمی باشد

ذاتی باب ایساغوجی: عبارت است از؛ «ما لیس بخارجٍ عن ذات شیئٍ» مالیس بخارج اعم از این است که؛

     تمام ذات شیئ باشد ماند نوع

     یا جزء ذات شیئ باشد مانند جنس

این نوع ذاتی در مقابل عرضی است که دو قسم است؛

     عرضی محمول من ضمیمه

     عرضی محمول من صمیمه

زیرا عرضی آن است که خارج از ذات شیئ است والان داریم می گوییم: عرضی محمول من صمیمه تا ذاتی باب برهان باشد همین که عرضی است خارج از ذات شیئ است و از باب ایساغوجی نیست که داخل در ذات شیئ باشد مفهوم وجود نسبت به وجودات اشیاء عرضی محمول من صمیمه که ذاتی باب برهان است ولذا مفهوم وجود نسبت به وجودات اشیاء ذاتی باب برهان است یعنی از متن وجود خارجی وحقیقی چه واجب یا ممکن مفهوم وجود انتزاع و بر آن حمل می شوددر این صورت نسبت مفهوم وجود به وجودات اشیاء مانند نسبت معانی مصدریه ذاتیه به ماهیات می شود یعنی مانند نسبت انسانیت به انسان و حیوانیت به حیوان می شود انسان ماهیت نوعیه وحیوان ماهیت جنسیه است ماهیت «ما یقال فی جواب ما هو یا مای حقیقیه» می باشد که 3 جواب دارد؛

    1. حد تام: که تفصیل نوع می باشد

    2. نوع:

    3. جنس:

جواب ماهو یا کلی است یا جزئی و به 4 صورت جواب داده می شود که؛

     در دو تا جواب نوع است

    1. زیدٌ ما هو؟ مورد سوال امر واحد وجزئی است وجواب نوع است؛ هو انسانٌ

    2. زید و عمرو وبکر و... ما هم؟ مورد سوال امر جزئی و متعدد است وجواب نوع است؛ هم انسانٌ

     در یکی جواب جنس است: الانسان و البقر و الفرس و... ما هم؟ مورد سوال امر کلی و متعدد است وجواب جنس است؛ هم حیوانٌ

     در یکی هم جواب حد تام است؛ الانسان ما هو؟ مورد سوال امر کلی وواحد است وجواب حد تام می شود؛ هو حیوانٌ ناطقٌ

انسانیت وحیوانیت دو معنای مصدری اند که ذاتی این انسان و حیوان می باشند یعنی انسان چیزی غیر از انسانیت نمی باشد وکذا حیوان ... واین همان نسبت مفهوم وجود به وجودات اشیاء استحال نسبت انسانیت به انسان وحیوانیت به حیوان این ها یک مفهوم ومعنای واحدی هستند که به لحاظ اشتراک ذاتی که افراد انسان در ماهیت انسان دارد از افراد انسان انتزاع می شود انسانیت مشترک معنوی است یعنی مفهوم واحدی است که از افراد انسان که زید و عمرو وبکر است به لحاظ اشتراک ذاتی آنها در ماهیت ونوع انسان از آنها انتزاع می شود زیرا ذات هر کدام از افراد انسان را ماهیت نوعیه انسان تشکیل می دهد واز این روی مفهوم انسانی که مشترک معنوی است از این ها انتراع وبر آنها حمل می شود مفهوم حیوانیت هم واحد و مشترک معنوی است که از انواع حیوان مانند انسان و فرس و بقر انتزاع می شود به لحاظ اشتراک ذاتی که در جنس حیوان دارند از این ها انتزاع شده وبر آن حمل می شوددر این صورت وبا این نسبت در وجودات خارجی مفهوم وجود هم مانند حکم انسانیت و حیوانیت می شود یعنی مفهوم وجود مشترک معنوی و واحد می باشد که از وجودات اشیاء انتزاع شده وبه لحاظ اشتراک ذاتی که وجودات اشیاء در حقیقت وجود دارند به لحاظ اشتراک ذاتی از آنها انتزاع می شود این ذاتی به اعتبار وجود است که وجودات اشیاء در حقیقت وجود اشتراک دارند ودر حقیقت این مفهوم عام بدیهی مصدری انتزاعی وجود از آن جهت اشتراکی انتزاع می شود که وجودات در حقیقت وجود خارجی دارند وذات این وجودات را همین حقیقت وجودشان تشکیل می شود و این مفهوم از این جهت اشتراک انتزاع می شود بنابرین اگر قرار باشد دو واجب فرض کنیم این دو واجب در حقیقت وجود اشتراک ذاتی داشته باشند یعنی ذاتشان که همان وجودشان در خارج است وذات هر دو در خارج حقیقت وجود خواهد بود این دو واجب اشتراک ذاتی دارند لذا باید امتیاز ذاتی هم داشته باشند وچیزی باید باشد تا ذات این دو را از هم جدا کند در نتیجه، هر کدام از این دو واجب مرکب می شود از ؛

     ما به الاشتراک ذاتی: همان حقیقت وجود است

     ما به الامتیاز ذاتی:

در این صورت واجب مرکب شده ومرکب محتاج است واین با وجوب وجود نمی سازد

اشکال: واجب وممکن هم در حقیقت وجود اشتراک ذاتی دارند؟

جواب: بله اما امتیاز واجب وممکن به کمال و نقص است یعنی تفاوتشان به تشکیک خاصی است اما این نوع تفاوت بین ممکن وواجب را بین دو واجب مفروض نمی توان قایل شد زیرا آن که نقص دارد دیگر واجب نخواهد بود اما ممکن می تواند نقص داشته باشد.


[1] . خصم ابن کمونه یا درست تر شیخ اشراق سهروردی است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo