< فهرست دروس

درس تفسیر استاد الهي زاده

91/02/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: تفسیر آیۀ 74؛ تشویق به توبه و استغفار
 «أَ فَلا يَتُوبُونَ إِلَى اللَّهِ وَ يَسْتَغْفِرُونَهُ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ»
 أَ فَلا: فاء چون حرف عطف است، در واقع باید مقدم بر همزه باشد اما همزه چون صدارت طلب است مقدم شده. انسان سه بُعد دارد: بینشی، گرایشی و کُنشی. برای عمل، صِرف بینش کافی نیست، بلکه بینش باید به انگیزش تبدیل شود و انگیزش به کنش(عمل). علت این که انسان با وجود علم به یک چیز به آن عمل نمی کند عدم وجود انگیزه است. در دو آیۀ قبل ابتدا تبیین و سپس انذار داشتیم. انذار انگیزه دادن است و تبیین، ارائۀ بینش می باشد در آن دو آیه استدلالهایی برای بطلان تفکر شرک آلود برخی از مسیحی ها آورده و بینش آنها را تصحیح می کند و در آخر آنان را انذار می نماید. انذار، هدایت انگیزشی است و تبیین هدایت بینشی. جملۀ «وَ إِنْ لَمْ يَنْتَهُوا عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذابٌ أَليم» مائده/73 در آیۀ قبل از نوع انذار و هدایت انگیزشی می باشد. اما بعد از این تبیین و انذار، در آیۀ 74 می فرماید: «أَ فَلا يَتُوبُونَ إِلَى اللَّهِ...» این فاء به خاطر ترتب جملۀ لا يَتُوبُونَ... بر هدایت بینشی و انگیزشی می باشد.
 سه وجه دربارۀ همزۀ أَ فَلا
 الف- همزه برای انکار یعنی استفهام به داعیۀ انکار است. در این صورت معنی آیه این است که اینها اهل توبه نیستند.
 ب- توبیخ که فراتر از انکار است بدین معنا که چرا توبه نمی کنند؟
 ج- تشویق ودعوت به توبه.
 از میان این سه وجه باید یکی را برگزید و در این گزینش سیاق نقش مهمی دارد. تفسیر«المیزان» این کار را کرده و در هر جا با استدلال یک وجه را انتخاب و وجوه دیگر را با دلیل رد می کند. اما تفسیر «مجمع البیان» بیشتر نقل اقوال است و «تفسیر نمونه» میان همۀ اقوال جمع نموده و در اغلب موارد می گوید همۀ وجوه می تواند صحیح باشد. بنابراین «تفسیر المیزان» توان تفسیری ما را افزایش می دهد. در تفسیر بایستی اعتبار سنجی دلالات را در نظر گرفت. آیات قرآن دو رویکرد دارد یکی مستقل و دیگری سیاقی. اول باید تکلیف عبارت را روشن کنیم که با توجه به سیاق به دست می آید. بعد سراغ اشارات و لطایف می رویم که مستقل است.
  در بارۀ همزۀ أفلا یتوبون، ازمیان وجوه سه گانۀ فوق وجه سوم مراد است. خدای مهربان پس از تبیین و هشدار می فرماید: أَ فَلا يَتُوبُونَ إِلَى اللَّهِ... دلیل ما بر این که آیه در مقام تشویق است ذیل آیه می باشد وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ که با تشویق تناسب دارد.
 يَتُوبُونَ: در قرآن یک «أوّاب» داریم و یک «توّاب». اوّاب یعنی کسی که زیاد با خدا راز و نیاز می کند بدین جهت در جایی بکار رفته که قبلش خلافی انجام نشده مانند «وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَيْمانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّاب» ص/30 خداوند دربارۀ داوود و سلیمان واژۀ «اوّاب» را بکار برده است. اما «توّاب» یعنی راه را اشتباه رفته و برگشته است. توب رجوع بعد از نقص است. در هر دو واژۀ تواب و أواب رجوع به خدا هست یکی رجوع با سابقۀ بد و دیگری رجوع بدون سوء سابقه.
 يَتُوبُونَ مضارع بوده و استمرار را می رساند یعنی همواره باید رجوع و گرایش به سوی خدا داشت. اما علت اینکه این فعل به صورت جمع آمده این است که این مشکل یک جریان و گروه بود که از مسیر توحید منحرف شده بودند. عمدۀ مشکلات و انحرافات اجتماعی در قالب جریانها وگروه ها شکل می گیرد. مانند دنیا گرایی که در بیشتر آیات به صورت جمع آمده از جمله: «كَلاَّ بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْيَتيمَ*وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى‌ طَعامِ الْمِسْكينِ *وَ تَأْكُلُونَ التُّراثَ أَكْلاً لَمًّا*وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا» فجر/20-17 که می خواهد بگوید منشأ این انحرافات اجتماع است. جامعه هم می تواند وسیلۀ اضمحلال و هم نردبان رشد افراد باشد. لذا نظام اسلامی بهترین نعمت است.
 إِلَى اللَّهِ: جهت خود را عوض کنید! توبه گاهی اعتقادی است و گاه عملی؛ بستگی به فضای بحث دارد. در اینجا مراد توبۀ اعتقادی می باشد یعنی دست از این شرک بردارید به دلیل بحث اعتقادی در دو آیۀ قبل.
 وَ يَسْتَغْفِرُونَهُ: توبه با استغفار فرق می کند اختلاف ماده و هیأت باعث اختلاف معناست. این تفسیر خیلی سطحی است که بگوییم يَسْتَغْفِرُونَهُ همان يَتُوبُونَ است و واو برای تفسیر و این دو فعل مترادف باشند. در حالی که ما می گوییم واو برای عطف متغایرین است و از طرفی ماده و هیأت استغفار و توبه نیز دو چیز است، پس در معنا متفاوتند. درسورۀ هود اول استغفار آمده بعد توبه «وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْه‌» هود/3و90 و بین آنها با «ثمّ» فاصله شده یعنی در این راستا گام بعدی توبه است و ترتّب و تأخّر را بیان می کند اما درآیۀ محل بحث نخست توبه را ذکر کرد یعنی بازگشت از شرک به توحید. توحید ریشۀ شجرۀ طیبه است اگرریشه نباشد شاخ و برگ خشک می شود. حساب توحید با نبوت و معاد فرق دارد اینها در عرض هم نیستند توحید اصل است اصل تنه است و فرعها فی السماء ثمر دهی درخت بستگی به ریشه دارد، توحید ریشۀ حیات طیبه است و فروع دین شاخه های آن پس توبه اساس است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo