< فهرست دروس

درس اصول استاد حمید درایتی

97/12/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ثمره بحث ضد (6)

اشکال استاد به مرحوم نایینی:

کلام اقای نایینی درست نیست چون وجوب نماز و مصلحت داشتن نماز در طول هم است ثبوتا پس در مقام اثبات هم در طول هم اند. پس طریق ایشان برای احراز ملاک درست نیست.

نظریه استاد: از این چهار مسیر گذشته برای احراز ملاک بهتر از همه میسر اخوند است که کمترین اشکال را داشت که عدم حکم در مورد نماز مستند به وجود مانع است یعنی مقتضی وجوب نماز وجود دارد پس ملاک احراز می شود در نتیجه اگر کبری، کفایت قصد ملاک برای صحت عبادت را قبول کنیم بحث از مساله ضد خاص داراری ثمره می شود که اگر ضد خاص را قبول نکنیم که واضح است که نماز در فرض مزاحمت با انقاذ درست است چون نهی ای نیست و نماز به قصد ملاک خوانده می شود اما اگر ضد خاص را قبول کنیم صحت نماز بستگی به این دارد که احراز ملاک با وجود نهی غیری بشود یا نه؟

که اگر نهی غیری که از ضد خاص ایجاد می شود مانع ایجاد ملاک در نماز شود پس ثمره بحث ضد ثابت می شود که در فرض قبول ضد خاص نماز باطل است و در فرض عدم قبول ضد خاص نماز صحیح است.

کلام اقای خویی و تبریزی هم که در مورد مانع فرمودند: گاهی مانع، صرفا مانع از وجود است و گاهی مانع به قدری قدرت دارد که مقتضی را هم از بین می برد درست است کبرویا درست است اما در صغری اشکال داریم که در تقریب اخوند گفتیم که وقتی خروج تخصیصی نیست پس مانع، مانع از وجود مقتضی نیست و صرفا مانع از وجود می شود. پس استدلال اخوند بر مطلب درست است چون اگر تخصیصا نماز در فرض عدم قدرت از تحت صل خارج شده بود مقتضی برای نماز غیر مقدور وجود نداشت یعنی مانع مقتضی را هم از بین می برد اما اگر خروج یک مورد تخصیصا نبود تنها مانع از تاثیر مقتضی است پس مقتضی وجود دارد و نماز به قصد ملاک صحیح است.

کلام نایینی به تنهایی درست نبود اما با ترکیب با کلام اخوند خوب است که در ذیل طریق دوم گفتیم که در این صورت استدلال اخوند قوی تر می شود.

 

اشکال2 به ثمره ضد خاص:

ضد خاص ثمره ای ندارد چون در هر دو صورت نماز صحیح است چه ضد خاص را قبول کنیم و چه نکنیم.

دلیل صحت نماز: چون اگر ضد خاص را قبول نکنیم که واضح است نماز صحیح است چون دلیلی بر بطلان نیست و نماز منهی عنه نیست پس نماز به قصد ملاک اتیان می شود.

و در صورت قبول ضد خاص باز هم نماز صحیح است چون نهی ای که ضد خاص ایجاد می کند نهی غیری است و نهی غیری موجب بطلان نیست چون ناشی از مفسده در متعلق نیست.

پس ضد خاص بدون ثمره شد.

 

بررسی این اشکال:

قسمت اول استدلال این بود که قصد ملاک برای صحت نماز کافی است و می توان کشف ملاک کرد که در کلام مرحوم نایینی برسی شد پس الکلام الکلام.

قسمت دوم: نهی غیری موجب فساد نیست.

برای روشن شدن این مساله باید مساله نهی از عبادت موجب فساد می شود یا نه؟ بحث کرد که مراد تنها نهی نفسی است نه غیری یا شامل هر دو می شود؟

ایا نهی غیری موجب فساد است؟قول اول: نهی غیری موجب فساد نیست

مراد از نهی غیری: حرامی است که در متعلق مفسده ندارد بلکه برای این که ذی مقدمه ان تحقق پیدا نکند حرام شده است.

پس نماز در فرض انقاذ با قبول ضد خاص نهی ان غیری است. پس نماز مفسده ندارد و فقط مصلحت دارد لذا صحیح است.

0.0.0.0.0.0.1اشکال 1

این استدلال بنا به این است که ضد خاص را از باب مقدمیت قبول کنیم که در این صورت نهی غیری است.

اما بنا به مسلک تلازم نهی ان غیری نیست چون این مسلک می گفت متلازمین در وجود متلازم در حکم اند پس نهی ان نفسی است.

پس کلام شما بنا به یک مسلک درست است.

0.0.0.0.0.0.2اشکال 2: از شهید صدر:

اگر منظور از ملاک مبغوضیت باشد: عمل منهی عنه چه نفسی و چه غیری باشد در هر صورت صالح برای عبادت نیست چون اگر عملی منهی عنه است به نهی غیری، مبغوض شارع است و معنی ندارد در عین حال که مبغوض است محبوب هم باشد هر چند که نهی ان غیری است اما بلاخره مبغوضیت هست ولو غیری باشد.

پس در عین این که نهی ان غیری است و مبغوض مولی است نمی تواند واجب باشد.

اما اگر منظور از ملاک مفسده در متعلق است: درست است که نماز مفسده ندارد الا این که مصلحتی که استیفا ان مبغوض است صلاحیت برای تقرب ندارد چون حرام غیری است پس انچه که مولی ان را حرام کرده است ولو به صورت غیری، صلاحیت تقرب ندارد پس در بطلان عبادت تفاوتی بین نهی نفسی و غیری نیست.

پس مساله ضد ثمره دارد و بحث از ان بی فایده نیست که اگر ضد خاص ار قبول کردیم نهی غیری وجود دارد و نماز باطل است اما اگر ضد خاص را قبول نکنیم نهی غیری وجود ندارد و نماز صحیح است.

استاد: گرچه کلام شهید صدر درست نیست اما در محل خودش خواهد که ایا مبغوضیت غیری با وجوب نفسی قابل جمع هست یا نه؟ که ظاهرا باید قابل جمع باشد چون وجوب نفسی محبوبیت اولا و بالذات ایجاد می کند ولی نهی غیری مبغوضیت ثانیا و بالعرض ایجاد می کند پس نهی مجازی است. که به صورت دقیق در محل خودش خواهد امد.

و ثانیا ممکن است نهی نفسی باشد بنا به مسلک تلازم پس مساله ضد ثمره دارد.

0.1ترتب:

سیر بحث:

عده ای گفته بودند بحث ضد ثمره ندارد که اگر ضد خاص را قبول کنیم پس ضد عبادی چون منهی عنه است باطل است و اگر ضد خاص را قبول نکنیم باز هم نماز درست نیست چون ضد عبادی (نماز) امر ندارد چون مولی نمی تواند به دو ضد امر کند پس در هر صورت نماز باطل است.

که در تربت می خواهد امر درست کند البته نه دو امر عرض هم، بلکه در طول هم نحو ترتب. پس با ترتب ایجاد امر می کنیم لذا مساله ضد خاص دارای ثمره می شود. که اگر ضد خاص را قبول کنیم نهی ایجاد می شود و با امر قابل جمع نیست اما اگر ضد خاص را قبول نکنیم چون امر ترتبی وجود دارد نماز صحیح است. و اخوند هم همین طریق را در مساله طی کرد.

و شهید صدر هم نکته ای دارد که: اگر بخواهیم ثمره مساله ضد را مطرح کنیم می گوییم: اگر امر به شی مقتضی نهی از ضد خاص است تعارض می شود اما اگر ضد خاص را قبول نکنیم تزاحم می شود به این بیان که:

تعارض می شود: چون اگر ضد خاص را قبول کنیم نماز در ضیق وقت واجب است و از طرفی وقتی انقاذ واجب باشد پس ضد خاص ان که نماز است حرام می شود پس در نماز تعارض بین دلیل انقذ و صل وجود دارد چون هم نماز واجب و هم حرام شد.

تزاحم: اگر ضد خاص را قبول نکنیم بین صل و انقذ الغریق تعارض وجود ندارد بلکه صرفا تزاحم است که در مقام عمل مکلف به مشکل برخورد کرده است که قدرت به هر دو تکلیف ندارد.

پس ثمره مساله ضد این است که تزاحم یا تعارض درست می کند.

اقای خویی میگوید: ثمره بحث تربت این است که اگر ترتب را اثبات کنیم ضد عبادی ما تصحیح می شد و اگر ترتب را اثبات نکنیم ضد عبادی تصحیح نمی شود بنا بر این که قصد امر در عبادت لازم باشد.

اما اگر قصد امر لازم نباشد ممکن است طوری دیگری نماز را تصحیح کنیم که فعلا محل بحث نیست. (در ذیل کلام نایینی مطرح شد که قصد ملاک کافی است؟)

اشکال به اقای خویی:

این کلام شما به درد کسانی می خورد که قدرت را شرط تکلیف بدانند اما اقای خویی که قدرت را شرط تکلیف نمی دانست بحث ترتب برای اقای خویی ثمره ای ندارد. چون امر در هر صورت وجود دارد چون تکلیف به غیر مقدور ممکن است و بدون ترتب هم امر درست شده است.

پس ترتب اثبات طولی امر می کند اما طبق مبنای اقای خویی امر عرضی به نماز است در عرض امر به انقاذ. پس در یک لحظه هم نماز و هم انقاذ امر دارد چون امر به غیر مقدور ممکن است پس چون امر عرضی وجود دارد دیگر نیازی نیست که امر طولی با ترتب درست کرد پس اقای خویی بحث ترتب برای او اثری ندارد.

در ادامه از اقای خویی دفاع می کنیم که درست است که این بحث از این جهت برای اقای خویی ثمره ندارد اما از جهت دیگر ثمره دارد. مثل این که اگر ترتب را قبول کردیم مسئولیت را می توان پذیرفت که اگر ترتب را قبول کردیم شخص را هم بر ترک اهم و هم بر ترک مهم عقاب می شود کرد اما اگر گفتیم که ترتب نیست مهم امر ندارد پس نمی توان بر ترک مهم عقاب کرد. پس اشکال در این صورت این است که چرا اقای خویی بحث را روی تصحیح ضد عبادی برد پس این ثمره نیست.

برای شکل گیری بحث ترتب باید دو نکته روشن شود که مفروض ترتب است که:

1: امر به شی مقتضی نهی از ضد نباشد چون اگر ضد خاص را قبول کنیم ضد عبادی که مهم است نهی دارد و با وجود نهی نمی تواند امر به ان کند

2: سیاتی..

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo