« فهرست دروس
درس اصول استاد حمید درایتی

1404/09/18

بسم الله الرحمن الرحیم

مناهج حل اختلاف/علل اختلاف حدیث /تعادل و تراجیح

 

موضوع: تعادل و تراجیح/علل اختلاف حدیث /مناهج حل اختلاف

 

از مطالب فوق واضح شد که نه تنها اصحاب شناخته شده ائمه علیهم السلام با اختلاف حدیث بیگانه نبودند، بلکه روی این موضوع حساسیت فراوانی هم داشته‌اند و لذا در همان عصر صدور روایات هم توجه داشتند که از هرکسی تلقی حدیث نکنند و به نقل هر حدیثی نپردازند، مثلا بر اساس روایت ذیل جناب یونس بن عبدالرحمن در نقل حدیث بسیار سختگیرانه برخورد می‌کرده و مطابق با معیارهای برگرفته از معصومین علیهم‌السلام (مانند موافقت با قرآن) درصدد پالایش روایات و تصفیه آن‌ها برمیامده است:

     حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ قُولَوَيْهِ وَ اَلْحُسَيْنُ بْنُ اَلْحَسَنِ بْنِ بُنْدَارَ اَلْقُمِّيُّ ، قَالاَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ ، قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَی‌ بْنِ عُبَيْدٍ ، عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ : أَنَّ بَعْضَ أَصْحَابِنَا سَأَلَهُ وَ أَنَا حَاضِرٌ، فَقَالَ لَهُ: يَا أَبَا مُحَمَّدٍ مَا أَشَدَّكَ فِي اَلْحَدِيثِ وَ أَكْثَرَ إِنْكَارَكَ لِمَا يَرْوِيهِ أَصْحَابُنَا فَمَا اَلَّذِي يَحْمِلُكَ عَلَی‌ رَدِّ اَلْأَحَادِيثِ، فَقَالَ: حَدَّثَنِي هِشَامُ بْنُ اَلْحَكَمِ أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَقُولُ: لاَ تَقْبَلُوا عَلَيْنَا حَدِيثاً إِلاَّ مَا وَافَقَ اَلْقُرْآنَ وَ اَلسُّنَّةَ أَوْ تَجِدُونَ مَعَهُ شَاهِداً مِنْ أَحَادِيثِنَا اَلْمُتَقَدِّمَةِ، فَإِنَّ اَلْمُغِيرَةَ بْنَ سَعِيدٍ لَعَنَهُ اَللَّهُ دَسَّ فِي كُتُبِ أَصْحَابِ أَبِي أَحَادِيثَ لَمْ يُحَدِّثْ بِهَا أَبِي، فَاتَّقُوا اَللَّهَ وَ لاَ تَقْبَلُوا عَلَيْنَا مَا خَالَفَ قَوْلَ رَبِّنَا تَعَالَی‌ وَ سُنَّةَ نَبِيِّنَا صَلَّی‌ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَإِنَّا إِذَا حَدَّثْنَا قُلْنَا قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی‌ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ. قَالَ يُونُسُ: وَافَيْتُ اَلْعِرَاقَ فَوَجَدْتُ بِهَا قِطْعَةً مِنْ أَصْحَابِ أَبِي جَعْفَرٍ (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) وَ وَجَدْتُ أَصْحَابَ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) مُتَوَافِرِينَ فَسَمِعْتُ مِنْهُمْ وَ أَخَذْتُ كُتُبَهُمْ، فَعَرَضْتُهَا مِنْ بَعْدُ عَلَی‌ أَبِي اَلْحَسَنِ اَلرِّضَا (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) فَأَنْكَرَ مِنْهَا أَحَادِيثَ كَثِيرَةً أَنْ يَكُونَ مِنْ أَحَادِيثِ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) وَ قَالَ لِي: إِنَّ أَبَا اَلْخَطَّابِ كَذَبَ عَلَی‌ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) لَعَنَ اَللَّهُ أَبَا اَلْخَطَّابِ! وَ كَذَلِكَ أَصْحَابُ أَبِي اَلْخَطَّابِ يَدُسُّونَ هَذِهِ اَلْأَحَادِيثَ إِلَی‌ يَوْمِنَا هَذَا فِي كُتُبِ أَصْحَابِ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) ، فَلاَ تَقْبَلُوا عَلَيْنَا خِلاَفَ اَلْقُرْآنِ ، فَإِنَّا إِنْ تَحَدَّثْنَا حَدَّثْنَا بِمُوَافَقَةِ اَلْقُرْآنِ وَ مُوَافَقَةِ اَلسُّنَّةِ إِنَّا عَنِ اَللَّهِ وَ عَنْ رَسُولِهِ نُحَدِّثُ، وَ لاَ نَقُولُ قَالَ فُلاَنٌ وَ فُلاَنٌ فَيَتَنَاقَضَ كَلاَمُنَا إِنَّ كَلاَمَ آخِرِنَا مِثْلُ كَلاَمِ أَوَّلِنَا وَ كَلاَمَ أَوَّلِنَا مُصَادِقٌ لِكَلاَمِ آخِرِنَا، فَإِذَا أَتَاكُمْ مَنْ يُحَدِّثُكُمْ بِخِلاَفِ ذَلِكَ فَرُدُّوهُ عَلَيْهِ وَ قُولُوا أَنْتَ أَعْلَمُ وَ مَا جِئْتَ بِهِ! فَإِنَّ مَعَ كُلِّ قَوْلٍ مِنَّا حَقِيقَةً وَ عَلَيْهِ نُوراً، فَمَا لاَ حَقِيقَةَ مَعَهُ وَ لاَ نُورَ عَلَيْهِ فَذَلِكَ مِنْ قَوْلِ اَلشَّيْطَانِ. [1]

یونس بن عبدالرحمان نقل می‌کند که یکی از اصحاب به او اعتراض کرد که چرا در پذیرش احادیث سخت‌گیر است و بسیاری از روایات را رد می‌کند. یونس در پاسخ گفت که علت این سخت‌گیری آموزه‌ای است که از امام صادق علیه‌السلام به واسطه هشام بن حکم شنیده است. همانا امام فرموده‌اند: «هیچ حدیثی از ما را نپذیرید مگر آنکه با قرآن و سنت سازگار باشد، یا شاهدی از احادیث معتبر ما برای آن بیابید؛ زیرا برخی افراد منحرفدمانند مغیره بن سعید، احادیث جعلی را در کتاب‌های اصحاب پدرم وارد کرده‌اند». سپس یونس می‌گوید که خود او وقتی به عراق رفت، احادیثی از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما‌السلام شنید و کتاب‌های آنان را جمع‌آوری کرد، ولی بعد آن‌ها را بر امام رضا علیه‌السلام عرضه کرد و آن حضرت بسیاری از آن احادیث را رد کرده و فرمودند: «ابوالخطاب بر امام صادق علیه‌السلام دروغ بست و اصحاب او نیز تا امروز احادیث جعلی را در کتاب‌های اصحاب امام صادق علیه‌السلام وارد می‌کنند». در پایان امام رضا علیه‌السلام نیز تأکید کردند: «هیچ سخنی را که مخالف قرآن و سنت باشد از ما نپذیرید؛ زیرا سخن ما مطابق قرآن، نورانی و دارای حقیقت است و هرچه خلاف آن باشد از شیطان است».

شایان ذکر است که این حجم بالا از اختلاف حدیث و روایات متعارض و متفاوت گاهی موجب این شبهه هم می‌شده که چگونه ذوات مقدسه معصومین علیهم‌السلام این همه متناقض سخن گفته‌اند و چه تضمینی وجود دارد که علم آن‌ها لدنّی باشد و تبدل رأی برایشان حاصل نشود (گویا مرحوم ابن جنید اسکافی بر اساس همین اختلافات معتقد است که علم ائمه علیهم‌السلام لدنّی و افاضی نیست[2] ) ؛ کما اینکه به اعتراف مرحوم شیخ طوسی در مقدمه‌ی کتاب تهذیب الاحکام[3] ، این حجم از اخبار مختلف و متناقض موجب زیر سؤال رفتن حقانیت مذهب شیعه برای برخی از افراد شده و عده‌ای به همین جهت دست از تشیع برداشته‌اند[4] ، و امروزه نیز عموم کسانی که این حجم زیاد اختلاف فتوا را به سخره می‌گیرند، غافل از آن هستند که عمده‌ی این اختلاف فتاوی ناشی از اختلاف احادیث در ضمن هر باب فقهی است، تا جایی که کمتر باب فقهی‌ای پیدا می‌شود که مبتلا به اختلاف حدیث نباشد.

 

نکته چهارم : بدون تردید هر عالمی که با این حجم از احادیث مختلف مواجه می‌شود، باید راه‌حلی برای برون رفت از این مشکل برگزیند. اصولا بزرگان براساس نظام فکری و مبانی کلامی و مکاتب خود چند رویکرد نسبت به این معضله داشته‌اند که به شرح ذیل است [5] :

رویکرد اول — عموم متکلمین و قدماء از فقهاء معتقد هستند که در میان این همه اخبار متفاوت و متعارض فقط باید به روایتی اعتماد کرد که وثوق به صدور آن داشته باشیم و لذا سایر روایات را اساسا نمی‌توان حدیث و کلام معصوم دانست تا درصدد جمع بین آن‌ها برآمد. گویا مرحوم سید مرتضی که مدعی عدم حجیت خبر واحد (خبر ظنی) بوده همین اعتقاد را داشته که فقط روایاتی حجت است که اطمینان به صدور آن از معصوم داشته باشیم.

رویکرد دوم — برخی از بزرگان مانند مرحوم شیخ مفید[6] و شیخ صدوق[7] معتقد هستند که این اختلاف و تعارض اخبار یک امر کاملا موهوم و بدوی است و پس از آشنایی با اسلوب‌ کلامی اهل البیت علیهم‌السلام، و توجه به فقه الحدیث، و فضای حاکم بر عصر صدور، و در نظر گرفتن قرائن عصریه و مقامیه، و فهم درست کلام امام بخش زیادی از این اختلافات ازبین برطرف می‌شود.

رویکرد سوم — عموم محدثین و اخباریین مانند مرحوم کلینی[8] معتقد هستند که ما نباید به صرف مختلف بودن ظاهری روایات، خود را محروم از این میراث ارزشمند و گرانسنگ کنیم و با اکتفا به یکسری روایات محدود مدعی فهم دین شویم، بلکه براساس اینکه خود ائمه اطهار علیهم السلام فرموده‌اند در چنین شرایطی مجاز به اخذ هریک از روایات ما هستید[9] ، همه روایات یا حداقل روایات کتب اربعة برای ما معتبر است و ما می‌توانیم بر مفاد هریک از آن‌ها عمل کنیم. گفتنی است که چون حوزه مباحث کلامی و اعتقادات کمتر مبتلا به اختلاف حدیث است، مجاز بودن به اخذ هریک از روایات متعارض محذور جدی در این حوزه پدید نخواهد آورد.

رویکرد چهارم — عده‌ای از قدماء مانند مرحوم شیخ طوسی[10] معتقد هستند که چون از یک سو علم اهل البیت علیهم‌السلام لدنّی است و آن حضرات متناقض سخن نمی‌گفته‌اند و از سوی دیگر به صرف ضعف سند نمی‌توان یک روایت را کنار گذاشت، طبیعتا باید تا می‌توان میان مضامین روایات جمع کرد (الجمع مهما امکن أولی من الترک) و از هر طریقی که شده (جمع عرفی یا حتی تبرعی) این تناقضات را برطرف نمود.

 


[5] الهاشمی، السید هاشم، تقریرا لأبحاث آیة الله العظمی السید علی السیستانی، تعارض الأدلة و اختلاف الحدیث، ط اسماعیلیان (چاپ اول)، قم (۱۴۴۱ ق)، جلد ۱، صفحة ۲۰۵.
logo