1404/09/17
بسم الله الرحمن الرحیم
مرحله نشر/علل اختلاف حدیث /تعادل و تراجیح
موضوع: تعادل و تراجیح/علل اختلاف حدیث /مرحله نشر
خاطر نشان میشود که این اختلاف حدیث اگرچه در مرحله تلقی وجود داشت، اما گویا در مرحله نشر احادیث و عصر صادقین علیهماالسلام به اوج خود رسید و اصحاب ائمه علیهم السلام با سه نوع اختلاف در احادیث مواجه بودند:
1. مختلف بودن نقل معصومین علیهمالسلام از سنت نبوی با سنت نبوی منقول از اهل سنت؛
2. مختلف بودن فرمایشات یک امام با امامان قبل علیهمالسلام؛
3. مختلف بودن فرمایشات یک امام علیهالسلام پیرامون یک موضوع و حکم شرعی.
گویا حجم احادیث مختلف در آن دوران به اندازهای بوده که اصحاب نشاخته شده و فقهای از روات به این نتیجه رسیده بودند که برخی از این اختلافات احادیث ناشی از عمل امام علیهالسلام و فرمایشات متفاوت و گاهی متناقضی است که حضرات برای افراد مختلف پیرامون موضوع واحد بیان میفرمایند و گاهی هم اختلافات فراوان نقل صحابه با نقل أهل البیت علیهمالسلام از سنتهای نبوی برای آنها مورد اعتراض و استبعاد بوده است. در این زمینه به چند روایت اشاره میکنیم:
• وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَی عَنْ أَبِي أَيُّوبَ اَلْخَرَّازِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا بَالُ أَقْوَامٍ يَرْوُونَ عَنْ فُلاَنٍ وَ فُلاَنٍ عَنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لاَ يُتَّهَمُونَ بِالْكَذِبِ فَيَجِيءُ مِنْكُمْ خِلاَفُهُ، فَقَالَ: إِنَّ اَلْحَدِيثَ يُنْسَخُ كَمَا يُنْسَخُ اَلْقُرْآنُ. [1]
براساس این روایت اگرچه همهی صحابه پیامبر صلی الله علیه وآله کذاب یا جعل کننده حدیث نبودهاند اما عدم فهم صحیح حدیث ناسخ و منسوخ و عدم توانایی تفکیک بین آن دو، سبب متفاوت بودن سیره نبوی منقول از معصومین علیهمالسلام و سیره نبوی منقول از صحابه گردیده است.
• عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ اِبْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ مَا بَالِي أَسْأَلُكَ عَنِ اَلْمَسْأَلَةِ فَتُجِيبُنِي فِيهَا بِالْجَوَابِ ثُمَّ يَجِيئُكَ غَيْرِي فَتُجِيبُهُ فِيهَا بِجَوَابٍ آخَرَ، فَقَالَ: إِنَّا نُجِيبُ اَلنَّاسَ عَلَی اَلزِّيَادَةِ وَ اَلنُّقْصَانِ، قَالَ: قُلْتُ فَأَخْبِرْنِي عَنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ صَدَقُوا عَلَی مُحَمَّدٍ صَلَّی اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَمْ كَذَبُوا، قَالَ: بَلْ صَدَقُوا، قَالَ: قُلْتُ فَمَا بَالُهُمُ اِخْتَلَفُوا، فَقَالَ: أَ مَا تَعْلَمُ أَنَّ اَلرَّجُلَ كَانَ يَأْتِي رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَيَسْأَلُهُ عَنِ اَلْمَسْأَلَةِ فَيُجِيبُهُ فِيهَا بِالْجَوَابِ ثُمَّ يُجِيبُهُ بَعْدَ ذَلِكَ مَا يَنْسَخُ ذَلِكَ اَلْجَوَابَ فَنَسَخَتِ اَلْأَحَادِيثُ بَعْضُهَا بَعْضاً. [2]
مطابق با این روایت در عصر امام باقر علیهالسلام احادیث آن حضرت هم با نقل صحابه و روایات عامه و هم با سایر فرمایشات ایشان اختلاف داشته است.
• أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اَلْجَبَّارِ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ مَسْأَلَةٍ فَأَجَابَنِي ثُمَّ جَاءَهُ رَجُلٌ فَسَأَلَهُ عَنْهَا فَأَجَابَهُ بِخِلاَفِ مَا أَجَابَنِي ثُمَّ جَاءَ رَجُلٌ آخَرُ فَأَجَابَهُ بِخِلاَفِ مَا أَجَابَنِي وَ أَجَابَ صَاحِبِي، فَلَمَّا خَرَجَ اَلرَّجُلاَنِ قُلْتُ: يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ رَجُلاَنِ مِنْ أَهْلِ اَلْعِرَاقِ مِنْ شِيعَتِكُمْ قَدِمَا يَسْأَلاَنِ فَأَجَبْتَ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا بِغَيْرِ مَا أَجَبْتَ بِهِ صَاحِبَهُ، فَقَالَ: يَا زُرَارَةُ إِنَّ هَذَا خَيْرٌ لَنَا وَ أَبْقَی لَنَا وَ لَكُمْ وَ لَوِ اِجْتَمَعْتُمْ عَلَی أَمْرٍ وَاحِدٍ لَصَدَّقَكُمُ اَلنَّاسُ عَلَيْنَا وَ لَكَانَ أَقَلَّ لِبَقَائِنَا وَ بَقَائِكُمْ، قَالَ: ثُمَّ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ شِيعَتُكُمْ لَوْ حَمَلْتُمُوهُمْ عَلَی اَلْأَسِنَّةِ أَوْ عَلَی اَلنَّارِ لَمَضَوْا وَ هُمْ يَخْرُجُونَ مِنْ عِنْدِكُمْ مُخْتَلِفِينَ، قَالَ: فَأَجَابَنِي بِمِثْلِ جَوَابِ أَبِيهِ. [3]
این روایت دلالت دارد که برخی از اختلافات حدیث ناشی از اقدام عامدانه معصومین علیهمالسلام بوده است و گویا ایشان از این طریق درصدد حفظ شیعیان و شریعت بودهاند.
وجود این احادیث مختلف در مرحله تلقی و نشر سبب شد تا اصحاب درصدد سؤال از ائمه اطهار علیهم السلام برآیند و بپرسند که در فرض مواجه شدن با اخبار و روایات مختلف یا متعارض باید چه کنند و گویا اخبار علاجیه در این فضا از معصومین علیهمالسلام صادر شده است، کما اینکه همین اختلاف حدیث انگیزه مهمی شد تا برخی از اصحاب و روات طبقه ششم به بعد (دوران امامت امام کاظم علیه السلام) اقدام به جمعآوری احادیث و پالایش آن کنند و اولین کتب روایی و جوامع حدیثی در همان دوران تدوین گردید (تا قبل از آن فقط برخی اصحاب اصل داشتند و شنیدههای شخصی خود از امام علیهالسلام را مکتوب کرده بودند)، هرچند این کوشش خود کاشف از میزان فراوان اختلاف حدیث هم بود و لذا رفته رفته اصحاب و بزرگان به فکر تألیف کتابهایی تحت عنوان اختلاف الحدیث یا علل الحدیث[4] و یا معانی الأخبار افتادند (مانند کتاب اختلاف الحدیث ابن أبیعمیر یا احمد بن محمد بن خالد برقی یا عبدالله بن جعفر حمیری).
ناگفته نماید که بدون شک یکی از علل اختلاف حدیث هم خود روات و شخصیت فکری و اجتماعی، ذهنیت، سن و سال، سوابق و سطح معرفتی و درک مختلف آنها بوده است (مثلا مرحوم صدر معتقد است که جابر بن یزید جعفی به جهت شخصیت فکری خود یک روایت فقهی از ائمه علیهم السلام نقل ننموده است و صرفا درصدد نقل مفاهیم کلامی غلوآمیز بوده است). اساسا اصحاب ائمه علیهم السلام را میتوان به سه دسته تقسیم نمود:
• اصحابی که صرفا شیعه و متشرعه بودند و فقط به جهت شناخت وظایف شخصی و سؤال از مسائل شخصیشان محضر ائمه علیهم السلام شرفیاب میشدند و اساسا به عنوان راوی حدیث شناخته شده نبودند و قطعا معصومین علیهمالسلام هم متناسب با فهم آنها سخن میگفتند.
• اصحابی که علاوه بر سؤالات شخصی، از مباحث دینی (کلامی و فقهی) هم از اهل البیت علیهمالسلام سؤال میکردند و به عنوان راوی حدیث شناخته شده بودند و همت نشر حدیث داشتند، هرچند همسطح فقهای اصحاب هم نبودند.
• اصحابی که صرفا راوی نبودند بلکه به درجه فقاهت رسیده و به عنوان فقیه در جوامع شیعی شناخته شده و مرجع دیگری اصحاب بودند و معصومین علیهمالسلام به آنها اصول و قواعد عامی تعلیم میدانند تا خودشان بر فروع و مسائل جزئی منطبق نمایند. بر همین اساس بسیاری از سؤالات آنها فرضی بوده و روایاتشان جنبهی تعلیمی (نه استفتائی) داشته است و به حسب شواهد روایی عموما عین شنیدههای خود از امام علیهالسلام را مکتوب مینمودند[5] .