« فهرست دروس
درس اصول استاد حمید درایتی

1403/12/05

بسم الله الرحمن الرحیم

اقوال/استصحاب /اصول عملیه

 

موضوع: اصول عملیه/استصحاب /اقوال

 

     اگر حُسن و قُبح را یک واکنش عقلائی و اجتماعی بدانیم و معتقد باشیم که حُسن و قُبح چیزی جز استحقاق مدح و ذم از سوی عقلاء نیست (کما ادعی السید الخوئی) — در این صورت باتوجه به اینکه تحسین و تقبیح عقلاء منوط به علم مرتکب به خوبی و بدی ارتکاب خویش است، تردید عقل در حُسن و قُبح معنا نخواهد داشت، چرا که صرف تردید داشتن عقل به معنای عدم علم مرتکب می‌باشد و با فقدان علم طبعا عقلاء اقدام او را مستحق مدح و ذم نمی‌دانند و اتّصاف حُسن و قُبح از آن منتفی خواهد بود (ظاهرا عدم حکم عقل به استحقاق مدح و ذم غیر عالم، برآمده از حکم عقل به قُبح عقاب بلابیان می‌باشد). اللهم إلا أن یقال که براساس این دیدگاه قاعده‌ی ملازمه حاکی از وجود تلازم بین حکم شرع و منشأ استحقاق مدح و ذم است و به جهت اینکه منشأ استحقاق مدح و ذم عقلاء یک امر واقعی است، تردید و شک نسبت به آن برای عقل امکان خواهد داشت، کما اینکه عقل نسبت به سایر امور واقعی هم شک می‌کند. [1]

     اگر حُسن و قُبح را یک امر فطری و وجدانی (نه امر واقعی یا اعتباری یا نفسانی و یا عقلائی) بدانیم و معتقد باشیم که پرودگار متعال در فطرت هر انسانی قوانینی را نهفته است که حُسن و قُبح از این قوانین انتزاع می‌شود و انسان به پشتیبانی آن قوانین زشتی و زیبایی تمام افعال را درک می‌کند[2] (کما ادعی السید السیستانی[3] ) — در این صورت اگرچه اصل نهفتن چنین قوانینی در ذات انسانی براساس مصلحت واقعی بوده و اصل حُسن و قُبح صرفا یک امر جعلی می‌باشد، اما تشکیک نمودن عاقل نسبت به این امر مرتکز و تحت حجاب قرار گرفتن فطرت انسانی امر کاملا ممکنی است و لذا بعث رسل و تنزیل کتب و تذکیر حجج الهی در همین راستا و برای برطرف نمودن حجب و منبّه نمودن انسان‌ها (نه تعلیم) صورت گرفته است (فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ وَ يَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبْلِيغِ وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ اَلْعُقُولِ[4] ).

     اگر حُسن و قُبح را حکم عقل (نه مجرد مدرک عقل) بدانیم و معتقد باشیم که عقل علاوه بر درک، فرمان هم می‌دهد و بعث یا زجر داشته و بسان احکام شارع، باید و نباید صادر می‌نماید (بُعدی ندارد که علاوه بر عقل، نفس انسانی هم فرمان‌هایی داشته باشد) — در این صورت تشکیک در حُسن و قُبح معنا ندارد، چرا که تردید در وجود باعثیت و زاجریت عقل معنایی جز عدم وجود فرمان عقل به اقدام یا اجتناب نخواهد داشت.

 


[2] مفاد این بیان این است که در فطرت انسان قوانینی نهفته است که حسن عدل و قبح ظلم از این قوانین انتزاع می‌شود لذا حسن عدل و قبح ظلم یک امر ثابت در عالم واقع و نفس الامر نیستند که با قطع نظر از ذهنیت انسان‌ها در عالم واقع وجود داشته باشند و همچنین صرف حکم عقلاء و اشمئزاز نفس در قبح ظلم و تمایل نفس در حسن عدل نیز نیستند بلکه یک حکم و قانون مودع در نفس انسان است که «عدل باید انجام شود» و «ظلم نباید انجام شود» و موطن این حکم و قانون نیز نفس انسان است.
[3] ...الحسن و القبح العقلیان قوانین فطریة‌ اودعها الله تعالی فی باطن الانسان یدرکها من خلال قوة تسمی بالوجدان فهی امور جعلیة مقننة جهّز بها الانسان فی ضمیره و لیست میولا نفسانیة محضة علی حد سائر المیولات النفسانیة و من ذلک تکتسب قیمتها و اعتباره......انه تعالی عند ما خلق الانسان اودع فیه تلک الاحکام الفطریة علی نحو الاجمال فتکون الشرائع الالهیة تفصیلا لذلک الاجمال.
logo