1404/08/26
بسم الله الرحمن الرحیم
قرعه/مسائل /کتاب الصلح
موضوع: کتاب الصلح/مسائل /قرعه
• مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ اَلْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ وَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ اَلْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اَلْجَبَّارِ جَمِيعاً عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَی عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ إِسْحَاقَ اَلْعَرْزَمِيِّ قَالَ: سُئِلَ وَ أَنَا عِنْدَهُ يَعْنِي أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ، عَنْ مَوْلُودٍ وُلِدَ وَ لَيْسَ بِذَكَرٍ وَ لاَ أُنْثَی وَ لَيْسَ لَهُ إِلاَّ دُبُرٌ كَيْفَ يُوَرَّثُ، قَالَ: يَجْلِسُ اَلْإِمَامُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ يَجْلِسُ مَعَهُ نَاسٌ فَيَدْعُو اَللَّهَ وَ يُجِيلُ اَلسِّهَامَ عَلَی أَيِّ مِيرَاثٍ يُوَرِّثُهُ مِيرَاثِ اَلذَّكَرِ أَوْ مِيرَاثِ اَلْأُنْثَی فَأَيُّ ذَلِكَ خَرَجَ وَرَّثَهُ عَلَيْهِ، ثُمَّ قَالَ: وَ أَيُّ قَضِيَّةٍ أَعْدَلُ مِنْ قَضِيَّةٍ يُجَالُ عَلَيْهَا بِالسِّهَامِ إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَی يَقُولُ ﴿فَسٰاهَمَ فَكٰانَ مِنَ اَلْمُدْحَضِينَ﴾. [1]
مطابق با این روایت برای تعیین سهمالارث خنثی مشکله میتوان بعد از دعای جمعی از مؤمنین و توسل آنان قرعه زد و هیچ راهی عادلانهتر از قرعه نیست، همچنان که حضرت یونس علی نبینا و آله و علیهالسلام نیز مطابق با قرعه به شکم نهنگ افتاد و این یک امر اتفاقی نبود بلکه در واقع هم قضاء و قدر حتمی الهی همین بود. همچنین این روایت بیانگر آن هستند که آیه ۱۴۱سوره صافات به تنهایی دلالت بر مشروعیت قرعه دارد.
گفتنی است که این روایت در کتاب تهذیب یکبار توسط «عبدالله بن مسکان» مستقیم از امام صادق علیهالسلام[2] و یکبار به واسطهی «اسحاق المرادی» نقل شده[3] ، کما اینکه واسطهی بین «عبدالله بن مسکان» در کتاب وسائل «اسحاق العرزمی» و در کتاب کافی «اسحاق الفرازی» است[4] و عدهای (مانند حضرت آیت الله سیستانی[5] ) به جهت مجهول بودن تمام این اسحاقها (معلوم نیست چند نفرند یا یکنفر) این روایت را غیر معتبر میدانند. همچنین معتقدند که حسب فرمایش مرحوم نجاشی و کشی جناب عبدالله بن مسکان اگرچه هم طبقه با امام صادق علیهالسلام بوده اما به سبب حجب و حیا هیچگاه مستقیما از آن حضرت روایت نقل نکرده است و سند تمام روایاتی که مرحوم محدث نوری جمعآوری کرده و مدعی است که در این روایات بین او و امام صادق علیهالسلام واسطهای وجود ندارد، همه مبتلا به سقط میباشد ؛ لکن به ذهن میرسد اینکه خجالتی بودن شخصی مانع از پرسش مستقیمش از امام علیهالسلام باشد، دلالت ندارد که آن شخص هیچگاه در مجلس معصومین علیهمالسلام هم حاضر نمیشده و وقایع آن را برای دیگران نقل نمیکرده است. بنابراین باتوجه به اینکه از یک سو جناب عبدالله بن مسکان از شاگردان امام صادق علیهالسلام بوده و شاگردان حضرت مکرر محضر آن حضرت میرسیدند و از سوی دیگر براساس نقل مستقیم این روایت در کتاب تهذیب، عبدالله بن مسکان در مجلس امام صادق علیهالسلام حاضر و شاهد بوده است، دلیلی بر بیاعتبار بودن این روایت وجود ندارد و طبعا به این نقل میتوان اعتماد کرد، همچنان که نقل همین حکایت از واسطههای دیگری که در آن مجلس حاضر بودهاند نیز میتواند برای اطمینان بخشیدن عبدالله بن مسکان به مخاطبش باشد. مضافا به اینکه جناب عبدالله بن مسکان از اصحاب إجماع هم هست و براساس آن حداقل مشایخ بدون واسطهاش ثقه و قابل اعتماد میباشند.
خاطر نشان میشود که اگرچه روشن نیست قرعه زدن برای تعیین سهمالارث خنثی مشکله جنبه کاشفیت دارد یا موضوعیت (اگر خداوند متعال فقط مخلوق مذکر و مؤنث داشته باشد و بخواهیم با قرعه حقیقت جنسیت خنثی را کشف کنیم، قرعه جنبهی کاشفیت خواهد داشت و اگر بخواهیم صرفا تکلیف ماترک متوفی و سهمالارث او را حل کنیم، قرعه جنبهی موضوعیت دارد)، اما کلام حضرت نسبت به عادلانهترین راه بودن قرعه اطلاق دارد و شامل هردو نوع قرعه میشود، کما اینکه أفعل تفضیل بودن «أعدل» دلالت دارد که قرعه زدن در اختلافات و منازعات حتی نسبت به بینة و یمین که ازجمله راهکارهای عادلانه برای اثبات دعواست هم اولویت داشته و برای رسیدن حق به حقدار کارآمدتر است (گویا بینة کاشف ظنی و ممکن الخطا و قرعه کاشف قطعی از واقع و بدون خطا است) و مورد روایت نیز مخصّص اطلاق کلام حضرت نمیباشد (اساسا اگر در اختلافی جز قرعه راه دیگری وجود نداشته باشد، اعدل خواندن قرعه نادرست است). بنابراین بعید نیست اینکه امام علیهالسلام قرعه را مطلقا از هر راه دیگری عادلانهتر دانستند، به جهت آن باشد که قرعهی بعد از تفویض و توسل از منظر ایشان همیشه درست و مطابق با واقع درمیآید، همچنان که استشهاد حضرت به قضیه جناب یونس علی نبینا وآله و علیهالسلام نیز میتواند از باب شاهد آوردن برای مطابق بودن قرعه با واقع باشد (به حسب روایات اهل کشتی در ماجرای حضرت یونس درصدد شناسایی کسی بودند که خداوند متعال بر او غضب کرده است). اللهم الا أن یقال که نه در قضیه حضرت یونس قرعه برای کشف واقعیت زده شده و نه در قضیه تعیین سهم الارث خنثی عقلاء برای کشف واقعیت قرعه میزنند و این کلام حضرت نیز فقط ناظر بر قرعههای عقلائی است که صرفا جنبه موضوعیت دارد.
شایان ذکر است که به اعتقاد حضرت آیت الله سیستانی این روایت اولا اعتراضی بر دیدگاه علمای عامه و اهل رأی بوده که برای رفع خصومت و تعیین تکلیف منازعات قرعه را مجاز نمیدانستند و لذا امام علیهالسلام فرمودهاند که قرعه از هر راهی عادلانهتر است، و ثانیا اینکه حضرت قرعه را عادلانهترین راه در جای خودش میدانند اساسا در مقام بیان موارد جریان قرعه و صغریات آن نبودهاند تا از اطلاق این روایت بتوان جاری بودن قرعه در هرجایی را نتیجه گرفت.