1404/08/21
بسم الله الرحمن الرحیم
قرعه/مسائل /کتاب الصلح
موضوع: کتاب الصلح/مسائل /قرعه
+ خامسا این روایت در نهایت اثبات میکند که امام علیهالسلام در شبهات حکمیه ناشی از فقدان نص میتواند برای کشف حکم واقعی آن اقدام به قرعه زدن نماید، اما از یک طرف این مشروعیت قرعه اختصاص به معصومین علیهمالسلام خواهد داشت و با توجه به اینکه خصوص قرعههای ائمه مطابق با واقع درمیآید، دلیلی بر تعدی از آن به دیگر افراد وجود ندارد، و از طرفی دیگر قرعه زدن فقط در شبهات حکمیه ناشی از فقدان نص مشروع خواهد بود و گویا خداوند سبحان براساس عهدهدار بودن هدایت بندگان[1] از این طریق میخواهد نقش خود را نسبت به احکام ایفا کند و لذا ذات ربوبی متعهد به مصیب بودن قرعه در شبهات موضوعیه و ارشاد نمودن بندگان از این طریق نشده است تا ادعا شود اگر قرعه زدن در شبهات حکمیه مشروع باشد، قرعه در شبهات موضوعیه به طریق أولی مشروعیت دارد.
به نظر میرسد با صرف نظر از سند این روایت، مقصود امام باقر علیه السلام از «رجم» همان قرعه باشد، زیرا حتی اگر کلمه «یعنی» را غیر قابل استناد به امام علیهالسلام بدانیم (استناد یعنی به حضرت قابل تصحیح است)، ظهور در آن خواهد داشت که کلام شخص عبدالرحیم است، نه صاحب کتاب یا دیگر روایان و نسّاخ (همینکه عبدالرحیم شش روایت به همین مضمون دارد که فقط یکی از آنها مشتمل بر این یعنی است، احتمال اینکه خودش آن را اضافه کرده باشد را بسیار تقویت میکند و الا آن کسی که اضافه کرده در همهی نقلها آن را میآورد)، و در این صورت باتوجه به اینکه معصومین علیهمالسلام اولا و بالذات در مقام تفهیم مشافهین و مخاطبین خود بودهاند (غیر مشافهین مقصود بالتبع هستند) و مشافه امام علیهالسلام در همان مجلس تخاطب از «رجم» قرعه برداشت کرده است، این برداشت احتمال وجود قرائن حالیه و عصریه را تقویت میکند و اعتماد به این متفاهم مخاطب به عنوان یک قرینهی داخلیه اولی از حمل نمودن «رجم» به الهام براساس قرینهی خارجیه خواهد بود. مضافا به اینکه وقتی روایات دیگری وجود دارد که قرعه زدن را مختص به ائمه اطهار علیهم السلام عنوان میکند[2] و دلالت دارند که قرعه زدن مقدماتی دارد که آنها را فقط امام معصوم میداند[3] ، هیچ بعدی ندارد که این روایت نیز امیرالمومنین علیه السلام را دارای قرعهای بداند که همیشه مطابق با واقع است. همچنین اینکه مقصود امام علیهالسلام از «رجم» قرعه باشد هیچ منافاتی با آن دسته از روایاتی که مشتمل بر الهام است و مرحوم علامه مجلسی آن را قرینه دانستند نیز ندارد، چرا که ممکن است الهام الهی به امام از طریق قرعهای بوده باشد که همیشه مطابق با واقع درمیآید و پروردگار متعال از این راه امام را آگاه به حکم واقعی مسألهای نموده است.
تنها مشکل این روایت آن است که دلالت دارد حکم هر مسألهای در قرآن و سنت نیامده است و ائمه علیهم السلام علم حضوری به همهی وقایع و احکام نداشتهاند و کامل بودن دین با لحاظ وجود قرعه است (کما اینکه کامل شدن دین در روز غدیر با نصب امیرالمؤمنین علیهالسلام صورت گرفته است) و شاید همین نکات این روایت را از جملهی معضلات قرار داده است (قطعا قرعه زدن امام برای بیان حکم الله جنبهی اقناعی نداشته و بیشتر عامل تردید بوده است).
• وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَی عَنْ مُوسَی بْنِ عُمَرَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَكِيمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ شَيْءٍ، فَقَالَ لِي: كُلُّ مَجْهُولٍ فَفِيهِ اَلْقُرْعَةُ، قُلْتُ لَهُ: إِنَّ اَلْقُرْعَةَ تُخْطِئُ وَ تُصِيبُ، قَالَ: كُلُّ مَا حَكَمَ اَللَّهُ بِهِ فَلَيْسَ بِمُخْطِئٍ. [4]
براساس این روایت نسبت به هر مجهولی میتوان دست به دامن قرعه شد و همین که پروردگار متعال قرعه را مشروع نموده است حاکی از آن میباشد که همیشه کاشف از واقع خواهد بود.
نسبت به دلالت این روایت بر مشروعیت قرعه چند ایراد مطرح شده است:
• این روایت اگرچه در دو کتاب تهذیبالاحکام و من لایحضره الفقیه آمده است، اما در نقل مرحوم شیخ طوسی موسی بن عمر بن یزید بن ظبیان الصیقل و علی بن عثمان وجود دارند که دلیلی بر وثاقت آنها وجود ندارد (موسی بن عمر صرفا از روات کتاب کامل الزیارات است)، هرچند محمد بن حکیم الخثعمی به جهت اینکه از مشایخ ابن أبی عمیر و صفوان بوده قابل اعتماد میباشد ؛ اما در نقل مرحوم شیخ صدوق[5] به حسب نسخههای مختلف هم محمد بن حکیم آمده و هم محمد بن حکم، درحالی که مرحوم صدوق اساسا طریقی به محمد بن حکم ندارد و اگرچه طریق صحیحی به محمد بن حکیم در مشیخه دارد اما تعبیر به «رُوِيَ» حاکی از آن میباشد که ایشان خصوص این روایت را از آن طریق یا کتاب نقل ننموده است.