1404/07/15
بسم الله الرحمن الرحیم
خیار/شرائط /کتاب الصلح
موضوع: کتاب الصلح/شرائط /خیار
این روایت صحیحة (اگرچه عمر بن یزید مشترک بین عمر بن یزید بیاع سابری الثقفی ثقة و عمر بن یزید بن ذبیان
الصیقل مهمل است[1] ، لکن عمر بن یزید مطلق ظهور در شخص ثقة دارد. اگر گفته شود که اساسا راوی این روایت و ناقل داستان حسن بن عطیة میباشد و صرفا معامله و اختلاف پس از آن مربوط به عمر بن یزید بوده است ؛ باید گفت که اگرچه ناقل صدر این روایت حسن بن عطیة است، اما مهم نقل کلام امام علیهالسلام در ذیل روایت میباشد که احتمالا حسن بن عطیة در آن هنگام حضور نداشته و صرفا از یزید بن عمر شنیده است و لذا ناقل کلام حضرت شخص عمر بن یزید میباشد، کما اینکه ناقل کل این روایت در نقل مرحوم صدوق خود عمر بن یزید است[2] ) مربوط به شخصی است که مجموعهای از لباسهای هروی (منتسب به هرات) را با قیمت مشخص نسبت به هر لباس فروخته و سپس معلوم شده که یکی از آنها معیوب بوده است. اساسا نسبت به اینکه اختلاف بین بایع و مشتری چه بوده و امام علیهالسلام نسبت به آن چه حکمی کردهاند، چند احتمال وجود دارد:
• بایع مدعی فسخ اصل بیع و استرداد مجموع ثمن لباسها، و مشتری مدعی إعمال خیار تبعض صفقة یا خیار عیب و استرداد خصوص لباس معیوب و دریافت ثمن آن بوده است — در این صورت یا ضمیر «يَلْزَمُهُ» به بایع برمیگردد (چون از سوی حسن بن عطیة نقل به معنا شده، ضمیر غائب آمده است)، یعنی وقتی او هر لباسی را به قیمت مشخصی فروخته است، در حقیقت چند بیع صورت گرفته و لذا در فرض معیوب بودن یکی از لباسها ملزم به فسخ خصوص بیع همان لباس میباشد و حق ندارد مشتری را ملزم به فسخ مجموع بیعها نماید ؛ و یا به مشتری برمیگردد، یعنی با توجه به اینکه بخشی از مبیع (یکی از چند لباس) معیوب بوده، او فقط حق دارد که با إعمال خیار تبعض صفقة یا خیار عیب، اصل بیع را فسخ و مجموع ثمن پرداخت شده را دریافت نماید.
• بایع مدعی فسخ بیع خصوص لباس معیوب و استرداد ثمن آن، و مشتری مدعی إعمال خیار عیب بوده و مابالتفاوت لباس سالم و معیوب را مطالبه کرده، ولی از آنجا که آن لباس معیوب هیچ ارزشی نداشته، مشتری خواستار تمام قیمت لباس معیوب به عنوان مابالتفاوت کالای سالم و معیوب بوده است — در این صورت یا ضمیر «يَلْزَمُهُ» به بایع برمیگردد (چون از سوی حسن بن عطیة نقل به معنا شده، ضمیر غائب آمده است)، یعنی وقتی مبیع معیوب بوده، حق انتخاب بین فسخ یا امضاء و پرداخت تفاضل قیمت معیوب و سالم با مشتری است و بایع ملزم به قبول انتخاب او خواهد بود ؛ و یا به مشتری برمیگردد، یعنی چون حق مطالبهی ارش مربوط به جایی است که فسخ بیع به جهت تصرف مشتری در مبیع ممکن نباشد، در فرض مذکور که تصرفی در مبیع صورت نگرفته، مشتری حق مطالبه ارش نخواهد داشت و بین امضاء یا فسخ بیع باید یکی را انتخاب کند.
• بایع مدعی فسخ بیع خصوص لباس معیوب و استرداد حصهی آن از ثمن کل لباسها، و مشتری مدعی إعمال خیار عیب بوده و بهای واقعی آن لباس را مطالبه کرده است — در این صورت یا ضمیر «يَلْزَمُهُ» به بایع برمیگردد (چون از سوی حسن بن عطیة نقل به معنا شده، ضمیر غائب آمده است)، یعنی او ملزم هست برای اینکه مشتری به جهت معیوب بودن یکی از لباسها و إعمال خیار تبعض صفقة، بیع مجموع لباسها را فسخ ننماید، رضایت او را با پرداخت ارزش واقعی آن لباس بدست آورد و مصالحه نمایند ؛ و یا به مشتری برمیگردد، یعنی مشتری نمیتواند هنگام فسخ بیع خصوص لباس معیوب، قیمت سوقیة آن را مطالبه نماید، بلکه ملزم به قبول ثمن المسمی خواهد بود، چرا که با فسخ بیع جدیدی صورت نمیگیرد، بلکه صرفا عقد کان لم تکن میگردد.
به نظر میرسد با توجه اینکه چندین احتمال نسبت به صورت مسأله این روایت و پاسخ امام علیهالسلام وجود دارد، این روایت در نهایت مکمل و غیر قابل استناد خواهد بود، هرچند نقل مرحوم صدوق مؤید آن است که ضمیر «يَلْزَمُهُ» در این نقل به مشتری برمیگردد (علاوه بر اینکه اصل اضبط بودن مرحوم کلینی از شیخ صدوق معلوم نیست، نقل مرحوم صدوق در خصوص این روایت با ظاهر آن سازگارتر است).