1403/11/08
بسم الله الرحمن الرحیم
/احکام جعاله /کتاب الجعالة
موضوع: کتاب الجعالة/احکام جعاله /
دلیل دوم : آیات و روایاتی که دلالت بر لزوم وفاء به عهد دارد.
دومین دلیلی که بر لزوم پایبند بودن به التزامهای شخصی و تعهّداتی که به نفع دیگران واقع شده دلالت دارد، مجموع آیات و روایاتی میباشد که متضمن لزوم وفاء به عهد است. باید توجه داشت که عهد مفهومی متمایز از عقد و معاهده و وعده دارد و عبارت از هر التزام و تعهّد یکجانبهای است که برای طرف مقابل ایجاد حق کند و او را قادر به مطالبه و پیگیری نماید.
از مهمترین آیات قرآنی که بر لزوم پایبندی به عهد دلالت دارد، آیات ذیل است:
• ﴿ وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ ۖ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا﴾ إسراء ۳۴
این آیه به دو طریق دلالت بر لزوم وفاء به عهد دارد:
اولا ظهور صیغهی امر در وجوب وفاء است و به همان کیفیتی که وفاء به عقد دلالت بر لزوم دارد، صیاغت این آیه نیز دلالت بر لزوم وفاء به عهد خواهد داشت.
ثانیا ذیل این آیه به مثابهی تعلیل است و اشاره به یک قاعدهی مسلّم دارد که آن مورد بازخواست قرار گرفتن تعهّد کنندگان در قیامت میباشد و بدیهی است که اگر امری واجب نباشد، وجهی برای مورد سؤال قرار گرفتن از آن در قیامت وجود نخواهد داشت.
چه بسا ادعا شود که این آیه ناظر بر خصوص عهدی است که بین انسان و پروردگار متعال منعقد شده باشد کما اینکه عموم فقهاء هم برای وجوب وفاء به چنین عهدی به این آیه تمسک نموده و بر این اساس عهد را نیز همچون نذر قسم الزامآور میدانند ؛ لکن باید گفت علاوه بر اینکه هیچ قرینهای بر اختصاص داشتن عهد در این آیه به عهد الهی وجود ندارد و سیاق آیات نیز این ادعا را یاری نمیکند، این استظهار نهایتا دلالت صدر آیه را با مشکل مواجه خواهد کرد اما ذیل آیه کما کان دلالت بر بازخواست شدن از مطلق عهدها خواهد داشت و ادعای منحصر بودن این بازخواست اخروی به عهد الهی مسموع نیست، چرا که مورد بازخواست قرار گرفتن از یک عمل همیشه معلول وجوب آن است و نمیتواند علت وجوب باشد، درحالی که ذیل این آیه ظهور در تعلیل و بیان وجه لزوم وفاء دارد.
• ﴿وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ رَاعُونَ﴾ مؤمنون ۸
به موجب این آیه یکی از نشانههای ایمان رعایت نمودن عهد است و مراعات نمودن عهد همان پایبند بودن به مفاد عهد میباشد. همچنین با توجه به اینکه رعایت عهد در زمرهی اموری همچون اداء امانت و تحفّظ جنسی و پرداخت زکات آمده که همهی آنها (جز خشوع در نماز) از واجبات است، حمل این ویژگی بر کمال ایمان (نه لزوم آن) خلاف ظهور آیه و سیاق خواهد بود.
• ﴿﴿وَأَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذَا عَاهَدْتُمْ وَلَا تَنْقُضُوا الْأَيْمَانَ بَعْدَ تَوْكِيدِهَا وَقَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلًا ۚ إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ﴾ نحل ۹۱
این آیه دلالت دارد وفاء به عهدهایی که با خدا بسته شده واجب است، کما اینکه پایبند بودن به مفاد قسم و یمین نیز واجب میباشد و نقض آن مجاز نخواهد بود. باید خاطر نشان کرد که عمومیت عدم جواز نقض قسم نسبت به قسمهایی که با خداوند متعال یا انسانها منعقد گردیده است، حاکی آن خواهد بود که لزوم وفاء به عهد نیز اختصاصی به عهدهای با خدا ندارد، کما اینکه در ذیل این آیه نیز روایتی وجود دارد که هر عهدی را عهد با خدا قلمداد نموده است.
• ﴿إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئًا وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَىٰ مُدَّتِهِمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ﴾ توبة ۴
بنابر این آیه لزوم پایبند بودن به عهد اختصاصی به اهل ایمان ندارد و لذا حتی اگر عهد در قبال مشرکین هم باشد، لزوم وفاء خواهد داشت (اگر عهد با مشرک وجوب وفاء داشته باشد، عهد با مسلمان به طریق أولی وجوب وفاء خواهد داشت) و لذا امر به اتمام عهد شده و وفاء به عهد مصداق تقوا شمرده شده است.
• ﴿أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ ۖ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ﴾ یس ۶۰
گویا این آیه در صدد ارشاد به حکم عقلی مبتنی بر لزوم پایبند بودن به عهد است و لذا پروردگار متعال صرفا اصل وجود عهد را یادآور میشود.
• ﴿كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعِنْدَ رَسُولِهِ إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ ۖ فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ﴾ توبة ۷
مطابق با این آیه تنها در صورتی که طرف مقابل پیمان شکنی کند، نقض عهد مجاز خواهد بود و در غیر این صورت التزام به عهد واجب و از مصادیق تقوا میباشد.
از جملهی روایاتی که متضمن لزوم وفاء به عهد میباشد، روایات ذیل است:
• وَ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ اِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَسَنِ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ يَزِيدَ اَلصَّائِغِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ رَجُلٌ عَلَى هَذَا اَلْأَمْرِ إِنْ حَدَّثَ كَذَبَ وَ إِنْ وَعَدَ أَخْلَفَ وَ إِنِ اُؤْتُمِنَ خَانَ مَا مَنْزِلَتُهُ، قَالَ: هِيَ أَدْنَى اَلْمَنَازِلِ مِنَ اَلْكُفْرِ وَ لَيْسَ بِكَافِرٍ. [1]
مطابق با این روایت خلف عهد یکی از سه ویژگیای است که شیعه را تا سر حدّ کفر تنزّل میدهد (هرچند موجب کافر شدن مسلمان نمیشود) و چنین اقدامی با این چنین خصوصیتی طبعا باید از زمرهی گناهان و موجب فسق باشد.
• حَدَّثَنَا اَلْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سَعِيدٍ اَلْعَسْكَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ اَلْوَلِيدِ اَلْعَدْلُ قَالَ حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ حَاتِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا يَزِيدُ بْنُ هَارُونَ قَالَ حَدَّثَنَا شُعْبَةُ عَنِ اَلْأَعْمَشِ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مُرَّةَ عَنْ مَسْرُوقٍ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ عَنِ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ: أَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ فَهُوَ مُنَافِقٌ وَ إِنْ كَانَتْ فِيهِ وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ كَانَتْ فِيهِ خَصْلَةٌ مِنَ اَلنِّفَاقِ حَتَّى يَدَعَهَا مَنْ إِذَا حَدَّثَ كَذَبَ وَ إِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ وَ إِذَا عَاهَدَ غَدَرَ وَ إِذَا خَاصَمَ فَجَرَ. [2]
بی تردید نفاق یکی از گناهان و معاصی است و این روایت دلالت دارد که یکی از مصادیق نفاق خلف وعده میباشد و بدیهی است که اگر خلف وعده حرام باشد، زیر پا گذاشتن تعهّدات به طریق أولی حرام خواهد بود.
• فَإِنَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ اَلنَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : قَوْلُهُ ﴿أَوْفُوا بِالْعُقُودِ﴾، قَالَ: بِالْعُهُودِ. [3]
این روایت دلالت دارد که حتی مقصود از عقد در وجوب وفاء به عقد همان عهد است و لذا منشأ وجوب وفاء به عقد که مورد اتفاق فقهاء است، چیزی جز لزوم وفاء به عهد نخواهد بود.
• وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ اِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ شُعَيْبٍ اَلْعَقَرْقُوفِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ اَلْيَوْمِ اَلْآخِرِ فَلْيَفِ إِذَا وَعَدَ. [4]
به موجب این روایت وفاء نمودن به عهد یکی از لوازم ایمان (نه کمال اخلاقی) است و بر این اساس عهد شکنی موجب خروج از ایمان خواهد بود.
دلیل سوم : آیاتی که دلالت بر لزوم پایبندی به میثاقها دارد.
میثاق به معنای پیمان (معاهده) یا تعهّدی است که بین دو یا چند طرف منعقد میشود و در قرآن کریم بارها بر لزوم پایبندی بدان تأکید شده است، درحالی که اگر التزام به عهد لازم نباشد، پایبند بودن به میثاق هم ضرورتی نخواهد داشت. از جملهی آیاتی که بر لزوم پایبند بودن به میثاق دلالت دارد میتوان به آیات ذیل اشاره کرد:
• ﴿ وَاذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ مِيثَاقَهُ الَّذِي وَاثَقَكُمْ بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ﴾ مائدة ۷
در این آیه یادآوری به میثاقها و توجه داشتن بدان امری ضروری شمرده شده است، درحالی که ملتفت بودن به میثاق وجهی جز لزوم پایبند بودن به میثاق و لزوم وفاء به آن نخواهد داشت.
• ﴿فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً...﴾ مائدة ۱۳
براساس این آیه کسانی که میثاق خود را زیر پا میگذارند و به مفاد تعهّدات خود پایبند نیستند، مستحق لعن الهی خواهند بود و روشن است که ترک عمل غیر واجب مستتبع لعن الهی نمیباشد. باید توجه داشت که اگرچه این آیه مربوط به میثاقی بین انسان و خداست اما عقل بین لزوم پایبند بودن به میثاق بین مخلوق یا خالق بودن طرف مقابل فرقی نمیگذارد، کما اینکه هیچ دلیل شرعیای نیز بر اختصاص داشتن لزوم وفاء به میثاق به میثاق بین انسان و خدا وجود ندارد.
• ﴿فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ وَكُفْرِهِمْ بِآيَاتِ اللَّهِ وَقَتْلِهِمُ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَقَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ ۚ بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا﴾ نساء ۱۵۵
مطابق با این آیه پيمان شكنى گناهى در رديف كفر بلكه زمينهساز آن است.
• ﴿وَ مِنَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَىٰ أَخَذْنَا مِيثَاقَهُمْ فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ فَأَغْرَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَىٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ ۚ وَسَوْفَ يُنَبِّئُهُمُ اللَّهُ بِمَا كَانُوا يَصْنَعُونَ﴾ مائدة ۱۴
خداوند سبحان در این آیه در مقام توبیخ و تقبیح نقض میثاق و بیان آثار شوم آن است.