« فهرست دروس

درس خارج فقه استاد حمید درایتی

1402/12/08

بسم الله الرحمن الرحیم

بررسی غلو/احکام عاریه /کتاب العاریه

 

موضوع: کتاب العاریه/احکام عاریه /بررسی غلو

 

لازم به ذکر است که از منظر تاریخی[1] و حدیثی[2] بلکه حتی عقلی، یکی از وجوه مبارزه‌ی با هر مذهب و تخریب یک آیین و باور، وارد کردن عقائدی باطل و موهون در آن و نسبت دادن مطالبی غیر واقعی به اوست. شیعه نیز همواره در طول تاریخ مورد تهاجم فرهنگی دشمنان خود قرار گرفته و آنان با انتساب عقائد انحرافی و خرافی به شیعه درصدد خدشه‌دار نمودن چهرة تشیّع بوده‌اند‌ و عده‌ای هم با دستاویز قراردادن همین عقائد باطل، موجبات شکل‌گیری فرقه‌های انحرافی‌ای نظیر غلات فراهم آورده‌اند، لکن اهل البیت علیهم السلام در مقام حراست از عقائد صحیح همواره با عقائد غلوآمیز و توطئه‌های دشمنان مبارزه نموده و مکتب خویش را از آنان جدا ساخته‌اند.

براساس مطالب فوق بدست می‌آید که فارغ از شناخت حقیقت غلو و شناسایی عقیده‌ی صحیح که یک بحث کلامی است، نسبت به مبنای رجالیون در رمی به غلو و تضعیف روات در مقام اعتبارسنجی راوایان و سنجش وثاقت آنان سه احتمال وجود دارد [3] :

رویکرد اول ← رمی به غلو براساس ادعای الوهیت یا ربوبیت پیامبر صلی الله علیه و آله یا ائمه معصومین علیهم السلام واقع شده است. اصحاب ائمه علیهم السلام قائلین چنین معرفتی را ممطورین می‌خواندند و بسان سگ بارون دیده و خیسی می‌دانستند که با قدم گذاشتن در هرکجا آن فضا را نجس می‌نماید.

به نظر می‌رسد این نوع عقیده آنقدر شنیع و ناروا بوده است که کسی از شیعیان شکی در منحرف بودن و لزوم طرد آن نداشته تا اهل‌ البیت علیهم السلام در مقام ردع و طرح آنان برآیند و لذا حمل کردن این حجم از روایات منع از غلو بر این رویکرد بعید به ذهن می‌رسد.

رویکرد دوم ← رمی به غلو به جهت معتقد بودن راوی به اعتقادی بوده است که براساس برخی احادیث آن عقیده را فاسد و تجاوز از مرز حقانیت می‌دانسته‌اند. مثلا محدثینی همچون مرحوم ابن ولید و شیخ صدوق به جهت احادیثی که اثبات سهو در حقّ پیامبر صلی الله علیه و آله می‌کند، معتقدند که اعتقاد به عدم سهو نبیّ کمترین حدّ غلو می‌باشد، چرا که براساس مضمون آیه {اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ ۚ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ...[4] } عدم سهو و غفلت از صفات مختص خدای سبحان است. [5]

رویکرد سوم ← رمی به غلو بنابر اعتقاد راوی به اباحه‌گری و عمل‌گریزی و ارائه تفسیر باطنی از تمام احکام شرعی بوده است و غالی عبارت از کسی است که معرفت به ائمه علیهم السلام را بی‌نیاز کننده از اعمال صالح و رعایت احکام شرعی می‌داند. عده‌ی زیادی از قدماء رجالیون مانند ابن غضائری و نجاشی و ابن نوح سیرافی بر همین اساس در مقام تضعیف بسیاری از روات برآمده‌اند. شاهد این رویکرد آن است که اصحاب به صرف دیدن برخی از اعمال عبادی مانند وضوء یا نماز از کسی که متهم به غلو بوده، دیگر او را غالی نمی‌دانستند[6] .

قائلین به‌ چنین تفکری خود بر طیف‌های مختلف و درجات متفاوتی بوده‌اند. مثلا برخی با اتکا به بعضی از روایات[7] اساسا شیعیان را مکلف به فروع و احکام و مستحق عقوبت نمی‌دانسته‌اند و معتقد بوده‌اند که رعایت احکام و عبادات صرفا سبب کمال است، اما عده‌ای دیگر در عین اینکه شیعیان را مکلف به فروع می‌دانسته‌اند، به استناد روایاتی[8] شیعیان را ایمن از عذاب اخروی و جهنم قلمداد نموده‌اند و مدعی‌ بوده‌اند که ترک واجب یا ارتکاب حرام از سوی شیعه صرفا موجب گرفتاری‌های دنیوی و یا عذاب‌های برزخی است.

 


[1] اَبوالْخَطّاب مُحمّد بن اَبی زینب مِقلاص اَسَدی (متوفی ۱۳۸ق) ملقب به بَرّاد اَجدَع و از راویان و یاران امام صادق علیه‌السلام که بعدها عقاید غلو‌آمیز پیدا کرد و در منابع از او به عنوان بنیانگذار فرقه خَطّابیه یاد شده است. همچنین او از اولین افراد قیام‌کننده علیه بنی‌عباس بود. در برخی منابع از وی به عنوان یکی از پایه گذاران اسماعیلیه و نیز در شمار مرتبه «ابواب» در سلسله مراتب مقدس نصیریه نام برده‌اند.
[3] شناخت صحیح این مسأله هم تأثیر بسیار زیادی در مباحث فقهی دارد و هم مباحث کلامی و معارفی را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
logo