1404/01/31
بسم الله الرحمن الرحیم
بررسی شرط سوم از شروط وجوب حجّ/شرائط وجوب حجة الإسلام /كتاب الحج
موضوع: كتاب الحج/شرائط وجوب حجة الإسلام /بررسی شرط سوم از شروط وجوب حجّ
متن:
الثّالِثُ الاِسْتِطاعَةُ مِن حَيثُ المالِ وَ صِحَّةِ الْبَدَنِ وَ قُوَّتِهِ وَ تَخْلِيَةِ السَّرْبِ وَ سَلَامَتِهِ وَ سَعَةِ الْوَقْتِ وَ كِفَايَتِهِ بِالاِجْمَاعِ وَ الْكِتَابِ وَ السُّتَّةِ.
ترجمه:
(شرط سوم وجوب حجّ، استطاعت است از حیث مال و صحت و قوّت بدن و بدون مانع بودن راه و سلامت آن و وسعت وقت و کافی بودن آن، به اجماع و کتاب و سنّت).
شرح:
یکی دیگر از شرائط حجّ، استطاعت می باشد، مقتضای حکم عقل، شرطیّت قدرت و تمکّن در وجوب حجّ است، کما اینکه در سایر تکالیف همچنین میباشد و آیه شریفه﴿وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حجّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا[1] ﴾ ارشاد به حکم عقل است که لازمه وجوب حجّ، عبارت از قدرت و تمکّن می باشد، اما به حسب روایاتی که در این مورد وارد شده است، استطاعت معتبر در حجّ، اخصّ از آنچه اقتضای حکم عقل و آیه که بر آن دلالت دارد میباشد، زیرا در آن روایات، استطاعت تفسیر شده است به زاد و راحله(توشه و مَرْکَب سواری) و به لحاظ همین تفسیر، در اینجا دو نظر پدید آمده است.
قُدماء و بعضی از متاخّرین، قائلند بر اینکه زاد و راحله معتبرند مطلقاً، حتی در مورد کسی که متمکّن از مَشْی و پیاده رفتن باشد و قادر است که مسیر را بدون مشقّت طی کند و بدین ترتیب چنانچه شخصی، بدون وجود راحله، پیاده به مکه رفته و حجّ به جا آورد از حجّة الاسلام کفایت نمیکند.
نمونه ای از آن، قول مرحوم شیخ طوسی(ره) در کتاب الخلاف می باشد:
مَن لَم يَجِدِ الزَّادَ وَ الرَّاحِلَةَ لا يَجِبُ عَلَيهِ الحَجُّ فَاِنْ حَجَّ لَمْ يُجْزِهِ وَ عَلَيْهِ الإِعَادَةُ إِذَا وَجَدَهُما وَ قَالَ بَاقِي اَلْفُقَهَاءِ أَجْزَأَهُ[2] .
ترجمه:
(کسی که توشه و مرکب نداشته باشد، حجّ بر او واجب نیست، پس اگر حجّ به جا آورد برای وی مجزی نمیباشد(کفایت از حجّة الاسلام نمیکند) و هرگاه آن ها را به دست آورد بایستی حجّ را اعاده نماید و بقیّه فقهاء(فقهاء اهل سنّت) گفتهاند مجزی است).
اما جماعتی از متاخرین قائل شدهاند که اشتراط زاد و راحله اختصاص به صورت احتیاج نسبت به آن ها دارد، بنابراین چنانچه شخص قادر بر این باشد که بدون مشقّت، پیاده به حجّ برود، خصوصاً در مواردی که مسافت طولانی نبوده و مقصد نزدیک است، وجود راحله معتبر نخواهد بود و بنابراین تخصیص استطاعت به زاد و راحله به نحو مطلق وجهی بر آن نیست بلکه شرطیت زاد و راحله در رابطه با کسی است که محتاج به آنها باشد.
نمونهای از آن هم، قول مرحوم محقق(ره) در کتاب المعتبر میباشد:
اَلزّادُ وَ الرّاحِلَةُ وَ هُمَا شرْط لِمَنْ يَحْتَاجُ إِلَيْهَا لِعَبْدِ مَسافَتِهِ أَمَّا القَريبُ فَيَكفِيهِ الْيَسِيرُ مِنَ الْأُجْرَةِ بِنِسْبَةِ حَاجَتِهِ وَ مَنْ لاَ كُلفَةَ عَلَيهِ كَالْمَكِّيِّ فَلَيْسَ الرَّاحِلَةُ مُعْتَبَرَةً فِي حجّهِ وَ كَفَاهُ اَلتَّمَكُّنُ مِنَ اَلْمَشْيِ[3] .
(توشه و مَرکب، آنها شرط هستند برای کسی که احتیاج داشته باشد به لحاظ طولانی بودن مسافت، اما راه نزدیک پس کافی است که به نسبت حاجتش اجرت بدهد و کسی که برای وی مشکلی نیست مانند اهل مکّه، پس مَرکب، معتبر در حجّ او نمیباشد و کافی است که پیاده رفتن برای وی ممکن باشد). قریب به همین مضمون از مرحوم علّامه در منتهی ذکر شده است.
اکنون با توجه به اینکه منشأ اختلاف، نصوص باب میباشد، بایستی به بحث پیرامون آن ها بپردازیم:
ابتدا نصوصی که مشهور بر آن اعتماد نمودهاند و دالّ بر اعتبار راحله می باشند مطلقاً، اعم از اینکه شخص به آنها احتیاج داشته باشد یا بی نیاز از آن ها باشد.
صحیحه خَثْعَمی:
وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَي الْخَثْعَمِيِّ قَالَ سَأَلَ حَفْصٌ الْكُنَاسِيُّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع وَ أَنَا عِنْدَهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِلَّهِ عَلَي النَّاسِ حجّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا مَا يَعْنِي بِذَلِكَ قَالَ مَنْ كَانَ صَحِيحاً فِي بَدَنِهِ مُخَلًّي سَرْبُهُ لَهُ زَادٌ وَ رَاحِلَةٌ فَهُوَ مِمَّنْ يَسْتَطِيعُ الْحجّ أَوْ قَالَ مِمَّنْ كَانَ لَهُ مَالٌ فَقَالَ لَهُ حَفْصٌ الْكُنَاسِيُّ فَإِذَا كَانَ صَحِيحاً فِي بَدَنِهِ مُخَلًّي فِي سَرْبِهِ لَهُ زَادٌ وَ رَاحِلَةٌ فَلَمْ يَحجّ فَهُوَ مِمَّنْ يَسْتَطِيعُ الْحجّ؟ قَالَ نَعَمْ[4] .
ترجمه:
(محمد بن یحیی خَثْعَمی نقل کرده است که حَفْصٌ الکُناسیّ از امام صادق(ع) سوال کرد در حالی که من نزد وی بودم، راجع به قول خداوند عَزّوجَلّ«وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حجّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا»، چه قصدی از آن داشته است؟ فرمود: کسی که صحت بدن دارد و راه برای وی باز است و توشه و مَرکب دارد، پس او از کسانی است که استطاعت حجّ دارد یا فرمود: از کسانی است که دارای مال است، پس حَفص کُناسی به آن حضرت گفت: اگر کسی صحت بدن دارد و راه برای وی گشوده است و توشه و مَرکب دارد، پس حجّ به جا نیاورد آیا او استطاعت حجّ دارد؟ فرمود: آری).
صحیحه هِشام بن الحَکَم:
وَ فِي كِتَابِ التَّوْحِيدِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِلَّهِ عَلَي النَّاسِ حجّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا مَا يَعْنِي بِذَلِكَ قَالَ مَنْ كَانَ صَحِيحاً فِي بَدَنِهِ مُخَلًّي سَرْبُهُ لَهُ زَادٌ وَ رَاحِلَةٌ[5] .
ترجمه:
(هِشام بن حَکَم از امام صادق(ع) نقل کرده است راجع به قول خداوند عَزّوجَلّ«وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حجّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا» در پاسخ این سؤال که چه قصد نموده است خداوند از آن؟ آن حضرت(ع) فرمود: کسی که صحت بدن دارد و راه برای او گشوده است و زاد و راحله دارد).
معتبره سَکونی:
وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُوسَي بْنِ عِمْرَانَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلَهُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْقَدَرِ فَقَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِلَّهِ عَلَي النَّاسِ حجّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا أَلَيْسَ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لَهُمُ الِاسْتِطَاعَةَ فَقَالَ وَيْحَكَ إِنَّمَا يَعْنِي بِالِاسْتِطَاعَةِ الزَّادَ وَ الرَّاحِلَةَ لَيْسَ اسْتِطَاعَةَ الْبَدَنِ…[6]
ترجمه:
(سَکونی از امام صادق(ع) نقل کرده است که شخصی از اهل القَدَر(فرقه قَدَریّه) از آن حضرت سوال کرد، ای فرزند رسول خدا(ص) خبر بده مرا راجع به قول خداوند عَزّوجَلّ«وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حجّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا»آیا چنین نیست که خداوند قرار داده برای ایشان، استطاعت را؟ پس فرمود: وای بر تو، معنای استطاعت عبارت از زاد و راحله است، نه استطاعت بدن...).
سؤال کننده یکی از قدریّه می باشد و قصدش این بوده که آیه شریفه را به نفع عقیده باطل و افکار انحرافی خودش معنا کند، اما امام(ع) آیه را به همان استطاعت مربوط به حجّ معنی نموده و فرمود منظور از استطاعت در اینجا عبارت از زاد و راحله می باشد.
در اینجا مناسب است این نکته بیان شود که بعضی گفته اند: مراد از قدریّه همان مفوِّضه است، یعنی تفویض در مقابل جبر؛ لکن مرحوم علامه طباطبایی(ره) در پی نوشت کافی(ج۱، ص۱۵۷)، راجع به حدیث نبوی(ص) که فرمودند: (قدریّه مجوس امّت هستند)، مرحوم علامه متذکّر شده اند: آنچه از احادیث امامان اهل بیت(ع) به دست میآید این است که هر دو فرقه مجبّره و مفوّضه را قدریّه نامیده اند، چه آن هایی که افکار جبری دارند و چه آنهایی که افکار تفویضی دارند؛ جبری ها آن هایی هستند که میگویند انسان، اختیاری از خودش ندارند و همه چیز دست خدا است و تفویضیها آن هایی هستند که میگویند، اختیار کامل با بشر است و گوئی خداوند متعال همه امور را دربست در اختیار انسان قرار داده است.
از لحاظ سندِ روایت سَکونی هم گفته شده که محمد بن ابی عبدالله از مشایخ کلینی است، لکن توثیق نشده است اما محقّق خوئی(ره) در معجم رجال الحدیث، وی را ثقه معرفی نموده و موسی بن عِمران و نَوْفَلی را به لحاظ اینکه از رجال کامل الزیارات هستند از ثقات دانسته و در مورد سَکونی اظهار داشته که بنابر اظهر، ثقه میباشد به لحاظ اینکه مرحوم شیخ(ره) وی را توثیق نموده است.