« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد سید علی‌اصغر دستغیب

1403/12/04

بسم الله الرحمن الرحیم

مُراد از احرام صبیّ/شرائط وجوب حجة الإسلام /كتاب الحج

 

موضوع: كتاب الحج/شرائط وجوب حجة الإسلام /مُراد از احرام صبیّ

 

متن:

بَلْ وَ كَذَا اَلصَّبِيَّةُ وَ إِنِ اسْتَشْكَلَ فِيهَا صَاحِبُ الْمُسْتَندِ وَ كَذَا اَلْمَجْنُونُ وَ إِنْ كَانَ لاَ يَخْلُو عَن إشكال لِعَدَمِ نَصٍّ فِيهِ بِالْخُصُوصِ فَيَسْتَحِقُّ اَلثَّوَابَ عَلَيْه.

ترجمه:

(بلکه و همچنین دختر بچه را، هرچند اشکال کرده در آن صاحب مستند و همچنین دیوانه، هر چند که خالی از اشکال نمی‌باشد به لحاظ اینکه در آن، نصّ خاصّی موجود نیست، بنابراین ولیّ صبی، استحقاق ثواب دارد بر اِحجاج وی).

شرح:

از نظر مشهور فرقی بین صبیّ(پسر بچه) و صبیّه(دختر بچه) وجود ندارد، صاحب مستند اشکال کرده با این بیان که روایاتی که دلالت بر احجاج(حجّ دادن) دارند در مورد صبیّ است و در مورد صبیّه، روایتی وارد نشده است.

ممکن است گفته شود ظاهر بعضی روایات، دلالت بر قول مشهور دارد از جمله:

موثّقه اسحاق بن عمّار( قبلا ذکر شده است):

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنِ ابْنِ عَشْرِ سِنِينَ يَحُجُّ قَالَ عَلَيْهِ حَجَّةُ الْإِسْلَامِ إِذَا احْتَلَمَ وَ كَذَلِكَ الْجَارِيَةُ عَلَيْهَا الْحَجُّ إِذَا طَمِثَتْ[1] .

ترجمه:

(اسحاق بن عمّار نقل کرده است که سوال کردم از امام ابوالحسن(موسی بن جعفر ع) راجع به کودک دَه ساله که حجّ به جا می‌آورد؟ فرمود: زمانی که محتلم شود حجّة الاسلام بر عهده وی است، همچنین دختر بچه هرگاه حائض شود حجّة الاسلام بر او واجب می‌شود).

اما این قبیل روایات، ناظر به این است که حجّ صبیّه، برای خودش رجحان و استحباب دارد و ناظر بر رجحان و استحباب احجاج(حجّ دادن) نمی‌باشند.

مرحوم صاحب حدائق(ره) در تایید قول مشهور و عدم اختصاص استحباب احجاج به ولی صبیّ چنین بیانی دارند:

وَ هَذِهِ اَلرِّوَايَاتُ وَ نَحْوُهَا وَ انِ اخْتَصَّتِ بِالصِّبْيَانِ إِلاَّ انَّ الأصْحابَ لَمْ يُفَرِّقُوا فِي هَذِهِ اَلْأَحْكَامِ بَيْنَ الصَّبِيِّ وَ الصِّبيَّةِ وَ هُوَ جَيِّدٌ فَإِنَّ أَكْثَرَ الْأَحْكَامِ فِي جَمِيعِ أَبْوَابِ الْفِقْهِ إِنَّمَا خَرَجَتْ فِي الرِّجَالِ مَعَ اَنَّهِ لاَ خِلاَفَ فِي إِجْرَائِهَا فِي النِّسَاءِ وَ لاَ اِشْكَالَ[2] .

ترجمه:

(و این روایات و امثال اینها، هرچند اختصاص به پسر بچه‌ها دارد لکن اصحاب، در این احکام فرقی بین صبیّ و صبیّه قائل نشده اند و آن قول خوبی است، زیرا اکثر احکام در جمیع ابواب فقه، در مورد رجال وارد شده‌ است با اینکه خلاف و اشکالی نیست که در مورد نساء هم جاری می‌باشند).

فتحصّل:

که قول مشهور، یعنی استحباب اِحجاج صبیّ و صبیّه بر ولیّ ایشان، اصحّ است و اما در مورد مجنون و الحاق وی به صبیّ از حیث استحباب احجاج وی بر ولیّ او، بعضی قائل بر این استحباب گردیده‌اند، لکن دلیلی بر آن نیست و نصّی در خصوص حکمِ مجنون در ما نحن فیه وارد نشده است، مضافاً بر اینکه احکام شرعی، اعمّ از واجب یا مستحب، اساساً متوجه مجنون نمی‌باشد و الحاق مجنون به صبیّ در فرع مزبور، قیاس مع الفارق خواهد بود.

پس در مورد اِحجاج صبیّ و صبیّه، استحقاق ثواب بر آن می‌باشد، اما نسبت به اِحجاج مجنون ثابت نیست هر چند، انجام آن به قصد رجاء، مانعی ندارد.

متن:

وَ المُرادُ بِالإِحْرامِ بِهِ جَعَلَهُ مُحْرِماً لاَ أَنْ يُحْرِمَ عَنْهُ فَيُلْبِسُهُ ثَوْبَىِ الْإِحْرَامِ وَ يَقُولُ اَللَّهُمَّ إِنِّى أَحْرَمْتُ هَذَا اَلصَّبِىَّ… وَ يَأْمُرُهُ بِالتَّلْبِيَةِ بِمَعْنَى أنْ يُلَقِّنَهُ إِيَّاها وَ إِنْ لَمْ يَكُن قابِلاً يُلَبَّى عَنْهُ وَ يُجَنِّبُهُ عَنْ كُلِّ ما يَجِبُ عَلَى الْمُحْرِمِ الِاجْتِنَابُ عَنْهُ وَ يَأمُرُهُ بِكُلِّ مِن أَفْعالِ الحَجِّ يَتَمَكَّنُ مِنْهُ وَ يَنُوبُ عَنْهُ فِى كُلِّ مَا لاَ يَتَمَكَّنُ وَ يَطُوفُ بِهِ وَ يَسْعَى بِهِ بَيْنَ اَلصَّفَا وَ اَلْمَرْوَةِ وَ يَقِفُ بِهِ فِى عَرَفَاتٍ وَ مِنًى وَ يَأْمُرُهُ بِالرَّمْىِ وَ إِنْ لَمْ يَقْدِرْ يَرْمِى عَنْهُ وَ هَكَذَا يَأْمُرُهُ بِصَلاَةِ الطَّوَافِ وَ إِنْ لَمْ يَقْدِر يُصَلِّى عَنْهُ وَ لاَ بُدَّ مِنْ أَنْ يَكُونَ طَاهِراً وَ مُتَوَضِّئاً وَ لَوْ بِصورَةِ الوُضُوءِ وَ إِنْ لَمْ يُمْكِنْ فَيَتَوَضَّأُ هُوَ عَنْهُ وَ يَحْلِقُ رَأْسَهُ وَ هَكَذَا جَمِيعُ الْأَعْمَالِ.

ترجمه:

و مراد از احرام صبیّ عبارت است از مُحْرم ساختن وی، نه مُحْرم شدن به نیابت از وی، پس می‌پوشاند به صبیّ، دو لباس احرام را و می‌گوید، خدایا من مُحْرم نمودم این صبیّ را…، او را امر به تلبیه گفتن می‌نماید به این معنا که تلبیه را به وی، تلقین می‌کند و چنانچه نتواند تلبیه گوید، به نیابت از او تلبیه گوید و باز دارد صبیّ را از آنچه مُحْرم بایستی از آن اجتناب نماید و وی را امر کند به انجام هر یک از افعال حجّ که از آن تمکّن دارد و نسبت به هر کدام که تمکّن ندارد، به نیابت از او انجام دهد و او را طواف دهد و وادارد که سعی بین صفا و مروه نماید و وقوف در عرفات و مِنا کند و امر به رَمْی جمرات نماید و اگر نتواند، به نیابت از وی رَمْی کند و همینطور امر به نماز طواف نماید و چنانچه نتواند، به نیابت از وی نماز گذارد و ناگزیر است از طهارت و وضو هرچند به انجام صورت وضو و اگر ممکن نباشد، به نیابت از وی وضو بگیرد و سر او را بتراشد و همینطور نسبت به جمیع اعمال حجّ).

شرح:

اینکه مرحوم صاحب عروة(ره) به تبع مرحوم صاحب جواهر(ره) ذکر نموده اند کسی که صبیّ را حجّ می‌دهد بگوید:«اَللَّهُمَّ إِنِّى أَحْرَمْتُ هَذَا اَلصَّبِىَّ…» دلیلی بر آن موجود نیست و در روایات، ذکر نشده است، فلذا استحباب تلفظ این عبارت برای ولیّ صبیّ ثابت نمی‌باشد، زیرا فرض بر این است که وی اِحجاج می‌نماید(حجّ می‌دهد) صبیّ ممیّز را که متمکّن است از نیّت و تلبیه و سائر اعمال، مگر بعض موارد که انجام آن برای کودک ممکن نباشد و استحباب تلفظ به نیّت، اختصاص به کسی دارد که خودش مباشرت به انجام افعال حجّ دارد.

سایر نکاتی که در متن ذکر شده است، مستفاد از نصوصی از قبیل صحیحه زراره است که قبلاً به طور کامل ذکر گردیده است.

اما در خصوص وضو در حال طواف، مرحوم محقق خوئی(ره) مطلبی دارند که حاصل آن چنین است:

چنانچه بر صبیّ ممکن است وضو را انجام دهد که بایستی به جا آورد و چنانچه وضو گرفتن برای وی ممکن نباشد و از طرفی دلیلی هم بر اینکه ولیّ، صورتی از وضو برای وی بسازد، موجود نیست، وضو گرفتن به نیابت از وی هم وجهی ندارد، زیرا نیابت در افعال حجّ، مانند طواف و سعی و رَمی، ثابت است در حالی که وضو، از افعال حجّ نیست بلکه از شرائط طائف می باشد، مضافاً بر اینکه فرض آن است که ولیّ صبیّ، طائف نیست بلکه صبیّ را طواف می‌دهد، بنابراین بر هیچکدام تحصیل وضو، واجب نمی باشد.

أقول:

هر چند ولیّ در طواف، نائب صبیّ نیست لکن در وضعیّت مزبور، احوط این است که هنگام طواف دادن صبیّ، با وضو باشد.

متن:

لاَ يَلْزَمُ كَوْنُ الْوَلِىِّ مُحْرِماً فى الْإِحْرَامِ بِالصَّبَىِّ بَلْ يَجُوزُ لَهُ ذَلِكَ وَ إِنْ كَانَ مُحِلّاً.

ترجمه:

(لازم نیست اینکه ولیّ هنگام مُحْرِم ساختن صبیّ، خودش مُحْرِم باشد بلکه جائز است بر وی که خودش مُحِل و خارج از احرام باشد).

دلیل این فرع، عبارت است از اطلاق روایاتی که دلالت دارند بر اِحجاج صبیّ.

 


logo