1403/11/13
بسم الله الرحمن الرحیم
ادامه مصادیق انفال و بررسی آن/الانفال /كتاب الخمس
موضوع: كتاب الخمس/الانفال /ادامه مصادیق انفال و بررسی آن
صفایا الملوک
اشیاء نفیس که سلاطین برای خود برمیداشتند، تماماً متعلّق به امام(ع) است، موارد مزبور بدون اشکال و خلاف از انفال میباشد و نصوصی بر آن دلالت دارند:
صحیحه داوود بن فَرقَد:
و باسناده عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَطَايِعُ اَلْمُلُوكِ كُلُّهَا لِلامام(ع) وَ لَيْسَ لِلنَّاسِ فِيهَا شِئْ[1] .
ترجمه:
(داوود بن فرقد نقل کرده است که امام صادق(ع) فرمودند: اشیاء نفیس«که سلاطین برای خود برمیداشتند» تماماً متعلق به امام(ع) است و دیگران در آن حقّی ندارند).
موثّقه سماعه:
وَعْنِهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ اَلْأَنْفَالِ فَقَالَ كُلُّ أَرْضٍ خَرِبَةٍ أو شَیءٌ يَكُونُ لِلْمَمْلُوكِ فَهُوَ خَالِصٌ لِلامام(ع) و لَيْسَ لِلنَّاسِ فِيهَا سَهْمٌ…[2]
ترجمه:
(سماعة بن مهران نقل کرده است که سوال کردم از ایشان راجع به انفال؟ پس فرمود: هر زمین مخروبه یا چیزی که در مِلک سلاطین باشد، تنها برای امام(ع) است و برای مردم در آن سهمی نمیباشد).
اکنون در حاشیه بحث، متذکر میشویم هر چند قبلاً هم به مناسبت بیان شده است، ممکن است این شبهه در ذهن بعضی خطور نماید که اگر سلاطین، اشیاء نفیس را برای خود برمی دارند، آیا پیامبر(ص) یا امام(ع)، چنین اقدامی انجام دهند، صحیح است یا با مصلحت سازگار میباشد؟
پاسخ آن است که سلاطین، این کارها را در جهت مطامع شخصی و اشرافیگری و امور نفسانی انجام میدادند، لکن در اسلام، این حکم از جانب خداوند، بر اساس حکمت، صادر گردیده است و وجود مبارک پیامبر(ص) و امام(ع) آنچنان که از سیره و سبک زندگی آن بزرگواران آشکار است، از خُلق استکباری سلاطین مُبرّی و منزّه بودهاند. پیامبر اکرم(ص) این قبیل امور را باِذن الله، از غنائم جدا میفرمود و در اختیار میگرفت و در جهت مصالح عمومی قرار میداد؛ مضافاً بر اینکه اگر این قبیل اشیاء نفیس و برگزیده، جز غنائم و جهت تقسیم بین رزمندگان قرار میگرفت، طبعاً امکان نگرانی اشخاصی که از آن ها محروم میشدند، بود و اثرات منفی از جمله اختلاف بر آن مترتب میگردید.
معادن.
در این مورد سه قول است.
قول اول: اینکه معادن مطلقاً از انفال است، اعم از اینکه در ملک شخصی باشد یا در ملک عامّ، مانند اراضی مفتوحه العنوة. جماعتی از جمله مرحوم مفید(ره) و مرحوم شیخ(ره) این قول را اختیار کردهاند.
قول دوم: معادن مطلقاً از انفال میباشد با استناد به ادلّه خمس و بدین ترتیب شخصی که معدن را استخراج نموده پس از ادای خمس، مابقی را مالک میگردد. مرحوم محقق(ره) و مرحوم شهید(ره) و بعضی دیگر این قول را پذیرفتند.
قول سوم: تفصیل بین معدنی که از زمینی که جزء انفال است، خارج شده و بین معدنی که از غیر زمین انفال، استخراج گردیده است. این قول به مرحوم حلی(ره) و بعضی دیگر نسبت داده شده است.
أقول:
قول به تفصیل ارجح است به لحاظ اینکه جمع بین اخباری هست که دلالت دارد بر اینکه به معادن، خمس تعلّق میگیرد( قبلاً ذکر شد) و اخباری که دالّ بر این است که معادن، از انفال میباشد؛ از جمله:
موثّقه اسحاق بن عمّار:
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ فِي تَفْسِيرِهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ فَضالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ أَبانِ ابْنِ عُثْمَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمارٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَم عَنِ الْأَنْفَالِ فَقَالَ هِيَ الْقُرَى الَّتي قَدْ خَرِبَتْ وانْجَلَى أَهْلُهَا فَهِيَ لِلَّهِ ولِلرسول(ص) وَمَا كَانَ لِلْمَمْلُوكِ فَهُوَ لِلامام(ع) وَما كَانَ مِنَ الأَرْضِ الْخَرِبَةِ لَمْ يُوجَفْ عَلَيهِ بِخَيلٌ ولا رِكَابٌ وكُلُّ أَرْضٍ لا رَبَّ لَهَا والْمَعَادِنُ مِنْهَا[3] .
ترجمه:
(اسحاق بن عمّار نقل کرده که از امام صادق(ع) سوال کردم راجع به انفال؟ پس فرمود: آن قریههایی است که ویرانه شده و اهلش آنجا را ترک کرده و اعراض نمودهاند، متعلّق به خدا و رسول(ص) است و آنچه جزء اموال مُلوک بوده است، پس متعلّق به امام(ع) میباشد و آنچه از زمین ویرانه هست و با اسب و شتر و تاخت و تاز واقع نشده است و هر زمینی که صاحب ندارد و معادن، از انفال میباشد…).
مرحوم محقق خوئی(ره)، این بحث را صرفاً، دارای جنبه علمی دانسته، بدون اینکه ثمره عملی بر آن مترتب باشد؛ زیرا در فرضی که معادن را از انفال بدانیم، طبعاً متعلّق به امام(ع) خواهد بود و بر حسب ادلّه، امام(ع) پس از اخراج خمس، چهار پنجم باقیمانده را به کسی که آن را استخراج نموده، اباحه فرموده و اذن تملّک دادهاند، بنابراین در هر صورت حکم معادن این است که پس از اخراج خمس، در ملکیّت خارج کننده قرار میگیرد، با این تفاوت که اگر معادن، از انفال باشد، خارج کننده با اباحه و اذن امام(ع)، چهار پنجم آن را مالک میشود و چنانچه از انفال نباشد، به حکم شارع(خداوند متعال) چهار پنجم آن، مِلک خارج کننده میگردد.
(مستند العروه، کتاب الخمس، صفحه ۳۶۳)
میراث کسی که وارث ندارد.
نصوصی دالّ بر آن است از جمله:
صحیحه محمّد الحَلَبیّ:
وَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَي عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَي يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفالِ قَالَ مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ مَوْلًي فَمَالُهُ مِنَ الْأَنْفَالِ[4] .
ترجمه:
(محمد الحَلَبیّ از امام صادق(ع) نقل کرده است راجع به قول خداوند متعال«از تو سوال میکنند راجع به انفال» فرمود: کسی که بمیرد و مولی(کسی که دنباله او باشد) موجود نیست، پس دارایی او از انفال است).
خبر ابان بن تَغْلِب:
وَعْنِهُ عَنِ اَلْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَوهَرِيِّ عَنْ رِفَاعَةَ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ في اَلرَّجُلِ يَمُوتُ ولا وَارِثَ لَهُ ولا مَوْلَى قالَ هُوَ مِن أهْلِ هذهِ الآيَةِ يَسْأَلُونَك عَنِ الأَنْفَالِ[5] .
ترجمه:
(ابان بن تَغْلِب از امام صادق(ع) نقل کرده است در مورد شخصی که میمیرد و وارث و کسی که دنباله او باشد، ندارد؟ فرمود: او از اهل این آیه است«يَسْأَلُونَك عَنِ الأَنْفَالِ»)