« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد سید علی‌اصغر دستغیب

1403/11/06

بسم الله الرحمن الرحیم

تعریف انفال، ذکر مصادیق و بررسی آن/الانفال /كتاب الخمس

 

موضوع: كتاب الخمس/الانفال /تعریف انفال، ذکر مصادیق و بررسی آن

 

کتاب الانفال:

انفال، جمع نَفْل(به سکون و فتح فاء)، در لغت، به نقل مجمع البحرین: النَّفْلُ الزِّیادَة( نَفْل عبارت از مقدار زائد است)؛ به همین جهت نماز نافله را نافله نامیده‌اند، چون زائد بر نماز فریضه است و در اینجا مراد از انفال، چیزهایی است که اختصاص به پیامبر اکرم(ص) دارد و زیاده بر دیگران می‌باشد و بعد از آن حضرت، متعلّق به امام(ع) است و به تعبیر دیگر، اموری که خداوند برای رسولش(ص) قرار داده و بعد از وی متعلّق به امام(ع) خواهد بود، زائد بر آنچه از سهم خمس برای ایشان تعیین فرموده است.

بر حسب نصّ قرآن، انفال، تماماً متعلّق به خدا و رسول(ص) است:

﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ﴾[1]

ترجمه:

(از تو سؤال می‌کنند راجع به انفال، بگو انفال، متعلّق به خدا و رسول(ص) می‌باشد).

و به دلیل نصوص بسیار، آنچه متعلّق به خدا و رسول(ص) است، بعد از رسول(ص) متعلّق به امام(ع) خواهد بود.

ابتدا به ذکر مصادیق انفال می‌پردازیم:

۱- تمامی زمین‌هایی که مسلمانان، بدون جنگ، از کفّار، غنیمت می‌گیرند، اعمّ از اینکه با صلح یا ترک آن زمین‌ها از سوی کفّار باشد.

ظاهراً خلافی نیست در اینکه این مورد از انفال است و نصوصی بر آن دلالت دارند:

صحیحه حَفْص ابن البَخْتَرِی:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ اَلْبَخْتَرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ الأَنْفَالُ مَا لَمْ يُوجَفْ عَلَيْهِ بِخَيْلٍ وَ لا رِكَابٍ أو قَوْمٌ صَالَحُوا أَوْ قَوْمٌ أَعْطَوْا بِأَيدِيهِم وكُلُ أَرْضٍ خَرِبَةٍ وَ بُطُونُ اَلْأَوْدِيَةِ فَهُوَ لِرَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ هُو لِلاِمام(ع) مِنْ بَعْدِهِ يَضَعُهُ حَيْثُ يَشَاءُ[2] .

ترجمه:

(حفص بن البختری از امام صادق(ع) نقل کرده است که فرمود: انفال عبارت است از آنچه بر آن مقاتله صورت نگرفته و با اسب و شتر تاخت و تاز واقع نشده است، یا قومی که مصالحه نموده یا به دست خودشان واگذار کرده اند و هر زمین ویرانه‌ای و کَف وادی ها(از قبیل بین دو کوه)، پس متعلّق به رسول الله(ص) و امام(ع) بعد از ایشان است که آن را در هر کجا بخواهد قرار دهد).

صحیحه محمّد بن مسلم:

وعنه عَنْ إبراهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ حَمّادِ بْنِ عيسى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ(ع) أَنَّهُ سَمِعَه يَقُولُ إِنَّ اَلْأَنْفَالَ مَا كَانَ مِنْ أَرْضٍ لَمْ يَكُنْ فِيهَا هِرَاقَةُ دَمٍ أو قَوْمٌ صُولِحُوا وَأَعْطَوْا بِأَيديهِم وَ ما كَانَ مِن أَرْضٍ خَرِبَةٍ أوْ بُطُونِ أَوْدِيَةٍ فَهَذا كُلُّهُ مِنَ الْفَیْءِ وَ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ(ص) فَمَا كانَ لِلَّهِ فَهُوَ لِلرّسُولِ(ص) يَضَعُهُ حَيثُ يُحِبُّ[3] .

ترجمه:

(محمّد بن مسلم از امام صادق(ع) نقل کرده است که از آن حضرت شنیده است که می‌فرمود: انفال عبارت است از زمینی که در آن خونی ریخته نشده یا قومی که صلح کرده و به دست خودشان اعطاء نموده‌اند و زمین ویرانه و کف وادی ها و تمامی این‌ها فیء است و انفال متعلّق به خدا و رسول(ص) است؛ سهم متعلّق به خدا برای رسول(ص) می‌باشد که قرار می‌دهد هرجا دوست داشته باشد). مراد از فیء در روایت، همان انفال است.

معتبره زراره:

وباسنادِهِ عَن عَلِيِّ بنِ الحَسَنِ بن فَضَّال عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ(ع) قَالَ قُلْتُ لَهُ مَا يَقُولُ اَللَّهُ يَسْأَلُونَك عَنِ الأنفالِ قُلِ الأَنْفَالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ(ص) وَ هِيَ كُلُّ أرْضٍ جَلا أَهْلُهَا مِنْ غَيْرِ أَنْ يُحْمَلَ عَلَيْهَا بِخَيْلٍ وَلا رِجَالٍ وَلا رِكَابٍ فَهِيَ نَفَلٌ لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ(ص)[4] .

ترجمه:

(زراره از امام صادق(ع) نقل کرده است که به آن حضرت گفتم: چیست آنچه خدا می‌فرماید: از تو سوال می‌کنند راجع به انفال، بگو انفال متعلّق به خدا و رسول(ص) است و آن هر زمینی است که اهلش آن را رها کرده و رفته‌اند بدون اینکه قتالی صورت گیرد با اسب و مردان و شتر، پس آن زیادتی است برای خدا و رسول(ص)).

موثّقه اسحاق بن عَمّار:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ فِي تَفْسِيرِهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ فَضالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ أَبانِ ابْنِ عُثْمَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمارٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ(ع) عَنِ الْأَنْفَالِ فَقَالَ هِيَ الْقُرَى الَّتي قَدْ خَرِبَتْ وانْجَلَى أَهْلُهَا فَهِيَ لِلَّهِ ولِلرَّسُولِ(ص)[5] .

ترجمه:

(اسحاق بن عمّار نقل کرده است که سوال نمودم از امام صادق(ع) راجع به انفال، پس فرمود: آن قُرائی است که ویران گردیده است و اهل آن کوچ نموده و رفته‌اند پس متعلّق به خدا و رسول(ص) است).

اکنون این سوال مطرح است که آیا انفال در غنائم مزبور، اختصاص به اراضی دارد یا اعمّ است از کل غنائمی که مسلمانان از کفّار به دست آورده‌اند از اراضی و غیر اراضی مانند فرش و ظروف و دیگر منقولات، آیا این امور یعنی غیر اراضی هم از انفال است یا حکم دیگر غنائم را داشته و اخراج خمس آنها واجب می‌باشد؟

کسانی که قائل به اختصاص به اراضی هستند می گویند که موضوع، مقیّد به اراضی شده است.

اما کسانی که قائل به تعمیم می‌باشند به بعض نصوص و عمدةً صحیحه معاویة بن وهب استناد نموده اند که بر شمول حکم به تمامی غنائمی دلالت دارد که بدون قتال و جنگ از کفّار به دست می‌آید.

صحیحه معاویة بن وهب:

وَعَنَهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ(ع) اَلسَّرِيَّةُ يَبْعَثُهَا اَلْاِمامُ(ع) فَيُصِيبُونَ غَنَائِمَ كَيْفَ يُقْسَمُ قَالَ إِنْ قَاتَلُوا عَلَيْهَا مَعَ أَمِيرٍ أَمَرَهُ الاِمامُ(ع) عَلَيهِم اُخْرِجَ مِنها لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ(ص) و قُسِمَ بَيْنَهُمْ ثَلاثَةُ أخْمَاسٍ وإِنْ لَمْ يَكُونُوا قَاتَلُوا عَلَيْهَا اَلْمُشْرِكِينَ كَانَ كُلُّ مَا غَنِمُوا لِلْاِمامِ(ع) يَجعَلُهُ حَيْثُ أَحَبَّ[6] .

ترجمه:

(معاویة بن وهب نقل کرده که به امام صادق(ع) گفتم: سَریّه ای که امام(ع) اعزام می فرماید، پس غنائمی به دست می‌آورند، چگونه تقسیم می‌شود؟ فرمود: چنانچه قتال واقع شده باشد با امیری که امام(ع) منصوب فرموده است،

خارج می‌شود از آن، سهم خدا و رسول(ص) و سه پنجم، بین مقاتلین تقسیم می‌گردد، و چنانچه قتالی با مشرکین صورت نگرفته، کلّ غنائم متعلق به امام(ع) است و آن را قرار می‌دهد هرجا که دوست داشته باشد).

این صحیحه نصّ برشمول حکم، نسب به کلّ غنائمی است که بدون جنگ در اختیار مسلمانان قرار می‌گیرد اعمّ از اراضی و غیر آن.

(شایان ذکر است که این صحیحه علاوه بر اینجا در اوائل مبحث خمس هم، به مناسبت تعیین تکلیف غنائم در قتال، به غیر اذن امام(ع)، به عنوان دلیل آورده شده است. راجع به کلمه«ثَلاثَةُ اَخْماسٍ» که در هر دو مورد هم هیچ گونه دخالتی در نتیجه ندارد، مشروحاً بیان شد که اعاظمی از فقهاء از جمله حضرتَین آیتَین حکیم و خوئی(قُدّس سرُّهما) اصل آن را«اَرْبَعَةُ اَخْماسٍ» دانسته اند و شواهدی بر آن ذکر کرده‌اند، تا جایی که مصحِّح وسائل الشیعه، ثلاثة اخماس را با ذکر ادلّه، اشتباه دانسته و ارجاع به کتاب الجهاد و مأخذ آن یعنی کتاب کافی داده است که در هر دو مورد، «اَرْبَعَةُ اَخْماسٍ» می‌باشد).

اِشکال:

نصوصی که قبلاً ذکر شد، ظهور در اختصاص به اراضی دارند، زیرا وارد شده اند در مقام بیان و شرح مفهوم انفال، فلذا بر نفی حکم از غیر اراضی دلالت می‌کنند و در نتیجه نصوص مزبور، اطلاق صحیحه معاویة بن وهب را تقیید می‌نمایند.

پاسخ اشکال:

ناگزیر از رفع ظهور نصوص مزبور هستیم زیرا آن نصوص در مقام بیان انفال به تمام اقسام آن نمی‌باشند، در حالی که می‌دانیم انفال، منحصر به اراضی نیست و به ضرورت، مصادیق دیگر هم دارد، از جمله صفایا الملوک(اشیاء مخصوص سلاطین) و میراث کسی که وارث ندارد و معادن و غیره در حالی که نصوص مزبور، متعرِّض آن ها نشده‌اند، بنابراین دانسته می‌شود که آن نصوص، درصدد بیان یکی از مصادیق انفال، هرچند به عنوان مثال می‌باشند؛ نه تحدید مفهوم انفال، که دلالت بر انحصار نماید؛ فلذا صلاحیت تقیید صحیحه معاویة ابن وهب را ندارند.

أقول:

فتحصّل که قول به اعمّ اَصَحّ است و حکم انفال، منحصر به اراضی مزبور نخواهد بود، بلکه غیر اراضی را هم شامل می شود.

 


logo