« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد سید علی‌اصغر دستغیب

1403/09/04

بسم الله الرحمن الرحیم

خمس مال حلال مخلوط به حرام/الحلال المختلط بالحرام /كتاب الخمس

 

موضوع: كتاب الخمس/الحلال المختلط بالحرام /خمس مال حلال مخلوط به حرام

 

متن:

اَلْخَامِسُ اَلْمَالُ اَلْحَلاَلُ اَلْمَخْلُوطُ بِالْحَرَامِ عَلَي وَجْهٍ لاَ يَتَمَيَّزُ مَعَ الجَهلِ بِصاحِبِهِ وَ بِمِقدارِهِ فَيَحِلُّ بِاخرَاجِ خُمُسِهِ وَ مَصْرَفُهُ مَصْرَفَ سَائِرِ اَقْسَامِ اَلْخُمُسِ عَلَي اَلْأَقْوَي.

ترجمه:

(پنجم، مال حلال مخلوط به حرام بر وجهی که تمیز داده نشود، با جهل نسبت به صاحب آن و مقدارش، پس حلال می‌شود با اخراج خمس آن، و مصرف آن همانند مصرف سایر اقلام خمس است بنابر اقوی).

شرح:

مشهور فقهاء قائل به همین هستند، هم از لحاظ وجوب خمس در مال حلال مخلوط به حرام و هم نسبت به اینکه مصرف آن مانند مصرف سایر اقسام خمس می‌باشد.

نصوصی که بر آن دلالت دارند:

صحیحه عمّار بن مروان:

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي الْخِصَالِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَي عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ فِيمَا يُخْرَجُ مِنَ الْمَعَادِنِ وَ الْبَحْرِ وَ الْغَنِيمَةِ وَ الْحَلَالِ الْمُخْتَلِطِ بِالْحَرَامِ إِذَا لَمْ يُعْرَفْ صَاحِبُهُ وَ الْكُنُوزِ الْخُمُسُ[1] .

ترجمه:

(عمّار بن مروان نقل کرده است که از امام صادق(ع) شنیدم که می‌فرمود: در آنچه خارج می‌شود از معادن و دریا و غنیمت و مال حلال مخلوط به حرام، چنانچه صاحب آن شناخته نباشد و گنج‌ها، خمس می‌باشد).

خبر حسن بن زیاد:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنِ الْحَكَمِ بْنِ بُهْلُولٍ عَنْ أَبِي هَمَّامٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ رَجُلًا أَتَي أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنِّي أَصَبْتُ مالَاً لا أَعْرِفُ حَلَالَهُ مِنْ حَرَامِهِ فَقَالَ لَهُ أَخْرِجِ الْخُمُسَ مِنْ ذَلِكَ الْمَالِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ رَضِيَ مِنْ الْمَالِ بِالْخُمُسِ وَ اجْتَنِبْ مَا كَانَ صَاحِبُهُ يُعْلَمُ[2] .

ترجمه:

(حسن بن زیاد از امام صادق(ع) نقل کرده که فرمود: شخصی آمد نزد امیرالمومنین(ع) پس گفت: ای امیرالمومنین مالی را در اختیار دارم که نمی‌شناسم حلال آن را از حرامش، پس فرمود: خمس را از آن مال خارج کن، پس خدای عزّوجلّ راضی می‌شود از آن مال با پرداخت خمس و بپرهیز از آنچه صاحب آن شناخته شده است).

توضیح آن که:

سند این روایات ضعیف است به لحاظ حَکَمِ بْنِ بُهْلُول که مجهول است و البته این ضعف، منجبر به شهرت می‌باشد فلذا روایت، معتبره خواهد بود و دلالت آن بر وجوب خمس مال حلال مخلوط به حرام واضح است.

مرسله صدوق:

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ جَاءَ رَجُلٌ إِلَي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَصَبْتُ مَالًا أَغْمَضْتُ فِيهِ أَ فَلِي تَوْبَةٌ قَالَ ائْتِنِي بِخُمُسِهِ فَأَتَاهُ بِخُمُسِهِ فَقَالَ هُوَ لَكَ إِنَّ الرَّجُلَ إِذَا تَابَ تَابَ مَالُهُ مَعَهُ[3] .

ترجمه:

(مردی نزد امیرالمومنین(ع) آمد، پس گفت: ای امیرالمومنین، مالی را در اختیار دارم و نسبت به آن اغماض و چشم پوشی کرده‌ام، آیا پس برای من توبه هست؟ فرمود: خمس آن را به من بده، پس خمس آن را به آن حضرت داد، پس فرمود: آن مال متعلّق به تو می‌باشد مطمئناً مَرد هرگاه توبه کند، مالش به او باز می‌گردد).

معتبره سَکُونی:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ أَتَي رَجُلٌ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقَالَ إِنِّي كَسَبْتُ مَالًا أَغْمَضْتُ فِي مَطَالِبِهِ حَلَالًا وَ حَرَاماً وَ قَدْ أَرَدْتُ التَّوْبَةَ وَ لَا أَدْرِي الْحَلَالَ مِنْهُ وَ الْحَرَامَ وَ قَدِ اخْتَلَطَ عَلَيَّ فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع تَصَدَّقْ بِخُمُسِ مَالِكَ فَإِنَّ اللَّهَ رَضِيَ مِنَ الْأَشْيَاءِ بِالْخُمُسِ وَ سَائِرُ الْمَالِ لَكَ حَلَالٌ[4] .

ترجمه:

(سکونی از امام صادق(ع) نقل کرده که فرمود: مردی نزد امیرالمومنین(ع) آمد پس گفت: مالی را کسب کرده ام که در طلب آن نسبت به حلال و حرام آن اغماض و چشم پوشی نموده‌ام و قصد توبه دارم و نمی‌دانم چه مقدار از آن حلال و حرام است و بر من اختلاط شده است، پس امیرالمومنین(ع) فرمود: به خمس مال خودت تصدّق کن، پس خداوند راضی می‌شود از اشیاء، به پرداخت خمس و بقیه مال بر تو حلال می‌باشد).

این روایت از لحاظ سند، معتبره است و دلالت بر لزوم اخراج خمس دارد لکن در پاسخ امام(ع)، عبارت«تَصَدَّقْ بِخُمُسِ مَالِكَ»، به کار رفته است در حالی که در معتبره عمّار بن مروان، تعلّق گرفتن خمس، بدون لفظ تَصَدَّقْ در آن ذکر شده است.

فلذا این شبهه مطرح شده که آیا مصرف این خمس، فقراء هستند(با توجه به ظاهر لفظ تصدق بنابر«قوله تعالی إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ…»، (سوره توبه آیه ۶۰)، یا مصرف این خمس هم مانند سایر اقسام خمس(از غنائم و معادن و غیر این‌ها) می‌باشد؟

مشهور فقها قائل به نظریه دوم، یعنی اتّحاد مصرف این خمس با سایر اقسام خمس می‌باشند.

به دلیل صحیحه عمّار بن مروان که دلالت آن واضح است برای اینکه مصرف خمس مال حلال مخلوط به حرام با مصرف دیگر اقسام خمس یکسان می‌باشد و آیه شریفه«فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ…» شامل هر دو می‌شود.

و امّا روایت سکونی که لفظ صدقه در آن استعمال شده است:

اولاً: بر حسب نقل مرحوم محقق همدانی از شیخ اعظم(مرحوم شیخ انصاری) در بعض از اخبار، لفظ صدقه بر خمس اطلاق گردیده است.

ثانیاً: بر فرض اینکه لفظ صدقه در روایت سکونی، ظهور در انفاق بر فقراء داشته باشد بی‌تردید بایستی از آن رفع ید نمود در قبال روایت عمّار بن مروان به لحاظ اقوی بودن ظهور آن در موارد مصرف خمس به گونه‌ای که نزدیک است ملحق به تصریح باشد، صدقه حمل بر معنای لغوی عام آن گردد که شامل مصرف خمس هم خواهد بود.

ثالثاً: تعبیر«تَصَدَّقْ بِخُمُسِ مَالِكَ» در روایت به نقل کتاب کافی می‌باشد اما به نقل از الفقیه، روایت این گونه است:

«فَقَالَ عَلَيْه اَخْرِجْ خُمُسَ مالِكَ فَاِنَّ اللَّهَ عزَّوجلَّ قَدْ رَضِيَ مِنَ الاِنْسانِ بِالْخُمُسِ وَ سَائِرُ المالِ كُلِّهُ لَكَ حَلال»، با این نقل الفقیه اساساً لفظ صدقه منتفی گردیده و شبهه مرتفع خواهد بود.

أقول:

فتحصّل بر اینکه لازمه حلیّت مال حلال مخلوط به حرام، تخمیس آن است و موارد مصرف این خمس با دیگر اقسام خمس، یکسان می‌باشد.

متن:

وَ اَمّا اِنْ عَلِمَ اَلْمِقْدَارَ وَ لَمْ يَعْلَمِ اَلْمَالِكُ تَصَدَّقَ بِه عَنْهُ.

ترجمه:

(و اما اگر مقدار را بداند و مالک را نشناسد، به قصد مالک، آن مال را صدقه دهد).

شرح:

نصوصی که بر این فرع دلالت دارند:

صحیحه یونس بن عبدالرحمان:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَي بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ سُئِلَ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا ع وَ أَنَا حَاضِرٌ إِلَي أَنْ قَالَ فَقَالَ رَفِيقٌ كَانَ لَنَا بِمَكَّةَ فَرَحَلَ مِنْهَا إِلَي مَنْزِلِهِ وَ رَحَلْنَا إِلَي مَنَازِلِنَا فَلَمَّا أَنْ صِرْنَا فِي الطَّرِيقِ أَصَبْنَا بَعْضَ مَتَاعِهِ مَعَنَا فَأَيُّ شَيْ‌ءٍ نَصْنَعُ بِهِ قَالَ تَحْمِلُونَهُ حَتَّي تَحْمِلُوهُ إِلَي الْكُوفَةِ قَالَ لَسْنَا نَعْرِفُهُ وَ لَا نَعْرِفُ بَلَدَهُ وَ لَا نَعْرِفُ كَيْفَ نَصْنَعُ قَالَ إِذَا كَانَ كَذَا فَبِعْهُ وَ تَصَدَّقْ بِثَمَنِهِ قَالَ لَهُ عَلَي مَنْ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ عَلَي أَهْلِ الْوَلَايَةِ[5] .

ترجمه:

(یونس بن عبدالرّحمان نقل کرده است که سوال شد از امام ابوالحسن الرضا(ع) در حالی که من حاضر بودم تا آنجا که گفت: برای ما رفیقی در مکه بود پس از آنجا کوچ کرد به سوی منزلش و ما کوچ کردیم به سوی منازلمان، پس زمانی که در راه بودیم متوجه شدیم بعض متاع او با ما هست، پس چه کاری بایستی انجام دهیم؟ فرمود: حمل کنید آن را برسانید به کوفه، گفت: ما نمی‌شناسیم او را و نمی‌شناسیم شَهرش را و نمی‌دانیم چه انجام دهیم، فرمود: هرگاه چنین است پس آن را بفروش و با قیمت آن صدقه بده، گفت: به چه کسی بدهم فدایت گردم؟ فرمود: به اهل ولایت).


 


logo