1403/07/25
بسم الله الرحمن الرحیم
وجوب خمس و تعلّق آن به پیامبر اسلام(ص) و ذرّیّه ایشان./قسمة الخمس /كتاب الخمس
موضوع: كتاب الخمس/قسمة الخمس /وجوب خمس و تعلّق آن به پیامبر اسلام(ص) و ذرّیّه ایشان.
﴿تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ﴾[1]
ترجمه:
(این سرای آخرت را تنها برای کسانی قرار میدهیم که اراده برتری جویی در زمین و فساد ندارند و عاقبت نیک برای پرهیزکاران است).
بعضی افراد سطحی نگر و خوش خیال برای اینکه خاطر خود را آسوده و راحت کنند، علوّ در آیه شریفه را به فرعون نسبت میدهند به مقتضای ﴿إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ﴾[2] ، (قطعاً فرعون در زمین برتری جوئی نمود) و فساد را به قارون به مقتضای ﴿وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِي الْأَرْضِ﴾[3] ، ( هرگز در زمین فساد نکن).
گویی تنها مصداق و مورد آیه همین دو نفر هستند، در حالی که ممکن است شخصی به راحتی مصداق این آیه قرار گیرد و خودش هم متوجه نشود.
در تفسیر جوامع الجامع، ذیل آیه شریفه که تلاوت شد این روایت از امام علی(ع) نقل شده است:
«اِنَّ الرَّجُلَ لَيُعْجِبُهُ اَن يَكونَ شِراكُ نَعلِهِ اَجْوَدَ مِن شِراكِ نَعْلِ صاحِبِهِ فَيَدخُلُ تَحْتَها».
ترجمه:
(گاه میشود که انسان لذّت میبرد از اینکه بند کفش او، از بند کفش دوستش بهتر باشد، پس تحت این آیه قرار گرفته است).
در تفسیر علی بن ابراهیم نقل شده است که امام صادق(ع) هنگام تلاوت آیه، شروع به گریه کرد و فرمود: «ذَهَبَتْ واَللّهِ الاَمَانِي عِندَ هذِهِ اَلْایَة».
ترجمه:
( با وجود این آیه، خواستهها و آرزوها بر باد رفته است).
و این کلام هشداری است بر اینکه دسترسی به سرای آخرت به این آسانی که تصوّر شود، نیست. در خصوص همین موضوع علم، که آن همه در ترغیب و تشویق تحصیل علم و فضیلت عالم در روایات بحث شده و ملاحظه نمودهاید اما اگر کم یا زیاد آن موجب علوّ و برتری جویی باشد، نه تنها ارزشی ندارد، که به تعبیر بعضی بزرگان معرفت، العِلْمُ حِجَابٌ اَکْبَر(علم حجاب بزرگتر است) و آنچه را که مرحوم شیخ بهاءالدین عاملی(ره) و دیگران با آن مراحل و مدارج علمی بیان داشتند ناظر به همین است:
اَيُّها القَوْمُ الَّذِي فِي المَدْرِسَة كُلَّما حَصَّلْتُمُوهُ الوَسْوَسُه
فِکْرُكُم اِنْ كَانَ فِي غَيْرِ اَلْحَبِيبِ مَا لَكُمْ فِي النَّشَاةِ اَلاُخْرَي نَصِيب.
ترجمه:
(ای گروهی که در مدرسه هستید، آنچه را تحصیل میکنید وسوسه است، فکر شما اگر غیر از حبیب باشد، در سرای آخرت نصیبی نخواهید داشت).
توضیح آنکه:
همزمان با تحصیل علوم حوزوی، طبعاً این وسوسه احساس علوّ و برتری جوئی پدید میآید؛ بَلی، مراقبه دائم لازم است که گوینده و شنونده و خواننده، لحظهای غافل نشوند و از وساوس نفس امّاره و شیاطین پناه به خدا ببرند،
اَعَاذَنَا اَللَّهُ وَ اِيَّاكُمْ مِنْ شُرُورِ اَنْفِسَنا و هَمَزاتِ الشَّیاطِین.
کتاب الخمس
متن:
وَ هُوَ مِنَ الفَرائِضِ وَ قَدْ جَعَلَهَا اللّهُ تَعالي لِمُحَمَّدٍ صلي اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ ذُرِّيَّتِهِ عِوَضاً عَنِ الزَّكاةِ إِكراماً لَهُم وَ مَنْ مَنَعَ مِنْهُ دِرْهَماً أو أَقَلَّ كانَ مُنْدَرِجاً فِي الظَّالِمِينَ لَهُمْ وَ الْغَاصِبِينَ لِحَقِّهِم بَلْ مَنْ كانَ مُسْتَحِلّاً لِذلِكَ كانَ مِنَ الْكَافِرِينَ.
ترجمه:
(خمس از جمله واجبات است و خداوند قرار داده است آن را برای حضرت محمد(ص) و ذرّیّه ایشان، عوض از زکات به لحاظ اکرام و گرامی داشتن آنان و هر کس یک درهم یا کمتر از آن را منع نماید(و به صاحبانش نرساند) از ظالمین به آنان محسوب میشود و از جمله غاصبین حقوق ایشان خواهد بود، بلکه اگر ندادن آن را حلال شمارد، از کافرین میباشد).
شرح:
در اصل وجوب خمس هیچگونه اشکال و خلافی نیست، زیرا که کتاب و سنت متواتر بر آن تصریح دارند، مضافاً بر اینکه از ضروریات و مسلمات اسلام است همچون وجوب نماز و غیره و علماء فریقین از خاصّه و عامّه بر آن اتفاق نظر دارند هرچند در متعلَّق و مصرف آن اختلاف است لکن اصل آن، ضروری قطعی میباشد(این صغرای قضیه است) و اما اینکه اگر کسی ضروری دین را انکار نماید، کافر است(کبرای قضیه میباشد)، فلذا مرحوم صاحب عروه نتیجه گرفته اند که منکر اصل وجوب خمس، کافر است و ایشان در مباحث دیگر راجع به انکار ضروری میفرمایند: چنانچه شخص بداند که فلان حکم از احکام دین است و آن را انکار کند، به طوری که انکار آن به انکار و تکذیب پیامبر اکرم(ص) بیانجامد، کافر میباشد.
توضیح مطلب آنکه:
اگر شخص میداند که پیامبر اکرم(ص) مطلبی را فرمودهاند و او بگوید که آن حضرت، چنین مطلبی را نفرموده اند، این در واقع تکذیب و دروغ بستن به رسول خدا(ص) می باشد که موجب فسق است و حکم به کفر وی نمیشود، اما در صورتی که با علم به اینکه حکم از جانب پیامبر(ص) است اما او بگوید، حکم نادرستی میباشد، موجب کفر وی خواهد بود، زیرا برگشت آن به انکار خدا و پیامبر(ص) می باشد.
در رابطه با تعریف خمس، مرحوم امام خمینی(ره) در تحریرالوسیله چنین بیانی دارند:
مرحوم امام خمینی(ره):
وَ هُوَ الَّذي جَعَلَهُ اللَّهُ تَعالى لِمُحَمَّدِ(صٍ) وَ ذُرِّيَّتِهِ(كَثَّرَ اَللهُ نَسْلَهُمُ الْمُبَارَكَ) عِوَضاً عَنِ الزَّكَاةِ الَّتي هِيَ مِنْ أَوْسَاخِ أَيْدِي النَّاسِ إكْراماً لَهُم وَ مَن مَنَعَ مِنْهُ دِرْهَماً كانَ مِنَ الظَّالِمِينَ لَهُمْ وَ الْغَاصِبِينَ لِحَقِّهِم[4] .
ترجمه:
(و خمس را خدای متعال برای محمد(ص) و ذرّیّه آن حضرت(ص)، که خدا نسل مبارک ایشان را زیاد فرماید، قرار داده است در عوضِ زکات که از چرکهای دست مردم است، به جهت اکرام نسبت به آنان و کسی که مانع درهمی از آن شود در زمره ظالمین نسبت به ایشان و غاصبین حق آن ها خواهد بود).
در اینجا مقتضی است در مورد اکرام نسبت به ذرّیّه پیامبر اکرم(ص)، مقداری بحث کنیم تا شبههای که به ذهن بعضی افراد القاء میشود، که شاید این موضوع نوعی تبعیض نژادی و غیره بوده، برطرف گردد.
آنچه در روایات راجع به محبّت قلبی و گرامیداشت عملی ذرّیّه رسول الله(ص) وارد شده، در حقیقت ارشاد به یک اصل فطری انسانی است که هرگاه انسان، شخصی را دوست داشته و نزدش مکرّم بوده، به ویژه در فرضی که از محبّت و لطف وی برخوردار گردیده باشد، طبعاً فرزندان و منسوبین وی را هم دوست داشته و مورد اکرام قرار میدهد و اگر آن ها افراد صالحی باشند خوشحال میشود و از ایشان تقدیر و تمجید می نماید و چنانچه صالح نباشند، نگران میشود و دوستانه و محترمانه، ناصح مشفقی برای آنان خواهد بود، در مورد ذرّیّه پیامبر(ص) هم چنین است، با آن همه خدمت در مسیر هدایت امّت، و رئوف و رحیم بودن نسبت به ایشان، حقّاً سزاوار است ذرّیّه آن حضرت، به خاطر آن وجود گرامی، مورد اکرام قرار گیرند؛ البته میتوان گفت، ثمرات دیگری هم پیامد آن است از جمله اینکه یکی از عوامل بقاء و گسترش نام و یاد پیامبر(ص) بوده و خواهد بود.
آنچه ذکر شد در رابطه با یکی از تکالیف آحاد امت اسلامی میباشد، اما نزد خدای متعال، که در یک اصل قرآنی میفرماید: ﴿إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ﴾[5] ، (قطعاً گرامیترین شما نزد خدا با تقواترین شما است) ثابت میباشد؛ مضافاً بر اینکه در مورد تکالیف شرعی، اعم از واجبات، محرمات و رعایت حقوق دیگران و احیاناً اجراء احکام الهی، از قبیل حدود، تعزیرات و غیره یا عقوبتهای اخروی، کوچکترین تفاوتی بین سادات و ذراری رسول خدا(ص) و دیگر آحاد مردم نمیباشد، بلکه مسئولیت ایشان خطیرتر و سنگینتر است.
همانطور که در روایتی از امام صادق(ع)، منقول است که خطاب به عموم پیروان و شیعیان خودشان میفرمایند: «کونُوا لَنا زَیْناً وَ لا تَکونُوا عَلَیْنا شَیْناً»، (برای ما زینت باشید و برای ما ننگ نباشید).
پس از این بیان، مناسب است راجع به این موضوع مهم که در بعضی روایات از زکات به عنوان(اوساخ ایدی الناس) چِرک دستهای مردم، تعبیر گردیده اجمالاً توضیحی داده شود.
با توجه به اینکه در ادامه به همین علت برای پیامبر(ص) و امام(ع) و ذرّیّه، به عوض زکات از خمس، مقرر گردیده است.
ابتدا معلوم است که پرداخت زکات به گواهی قرآن، موجب تطهیر و تزکیه شخص پرداخت کننده میشود؛ از آنجا که به منزله زدودن همان( اوساخ ایدی الناس) است، بنابراین ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا﴾[6] ، (از اموال ایشان زکات را دریافت کن تا آن ها را با آن، پاک و تزکیه نمایی).
اما اینکه برای ذرّیّه پیامبر(ص)،خمس به عوض از زکات مقرر شده است هر چند نوعی اکرام ایشان به لحاظ انتساب به پیامبر(ص) محسوب میشود، لکن هیچگونه مزیّتی از لحاظ شرائط، از جمله مقدار، برای آنان نمی باشد، زیرا چه سادات و چه غیر سادات، تنها در صورت نیاز معیشتی و در حدّ ضرورت، میتوانند از آنچه برای ایشان منظور گردیده، استفاده نمایند؛ در واقع هر یک از زکات و خمس به منزله دو صندوق جداگانه است که از هر کدام، عنداللزوم و در حدّ ضرورت، میشود برداشت نمود.
زکات را که معمولاً خود اشخاص به فقراء پرداخت میکنند، شارع مقدس، دریافت کنندگان را از تصرف بیش از حدّ تعیین شده بر حذر داشته و با تعبیر( اوساخ ایدی الناس)، عامه مردم را نسبت به آن بیرغبت نموده و آن ها را به کار و کسب درآمد، ترغیب میکند، مگر در شرائط ویژه ای که برای کسی احیاناً امکان اشتغال و کسب درآمد نباشد، آن هم در حدّ لزوم و ضرورت، از زکات استفاده نماید، اما در مورد سادات با توجه به اینکه منسوب به پیامبر(ص) هستند، از سهم خمس اختصاص یافته، در فرضی که برای ایشان، کسب درآمد میّسر نیست و نیاز معیشتی دارند، آن هم از صندوق و حسابی که تحت نظارت و کنترل امام(ع) یا نائب ایشان است، به او داده می شود. و این موضوع میتواند برای کسی که بخواهد از موقعیت خود، به اعتبار انتسابی که دارد، سوء استفاده نموده و زیاده خواهی نماید، مانع باشد و در نتیجه از اینکه بهانهای به دست مخالفان پیامبر(ص) افتد، جلوگیری گردد.