< فهرست دروس

درس خارج فقه تربیتی استاد علیرضا اعرافی

1402/08/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 


موضوع: تفسیر تربیتی/ مراحل رشد در قرآن/

پیشگفتار

یکی از مباحثی که در باب هم روانشناسی هم تعلیم و تربیت مطرح است مراحل رشد و مراحل تربیت است با تفاوتی که در تعریف اینها بود و سؤالی که در مباحث تفسیری برای ما مطرح است آن است که قرآن کریم در خصوص مراحل رشد و مراحل تربیت چه موضعی دارد؟ آیا ورود کرده است یا خیر؟ اگر آری، با چه اغراض و اهدافی ورود کرده است؟

اینها سؤالاتی است که در این سلسله مباحث ترتیبی در تفسیر مطرح است.

در باب مراحل مقدماتی ذکر کردیم و پس از آن آیات را به طوایفی در این زمینه تقسیم کردیم و به برخی از آن طوایف اشاراتی داشتیم.

آنچه محط و مصب کلام در اینجا بود مراحل رشد در حیات طبیعی و مادی بشر بود، چون گفتیم مراحل حیات انسان را بگیریم دایره خیلی وسیع است از ماقبل حتی جنین و ماقبل این دنیا، تا در این عالم، نوع انسان، فرد انسان، تا به جنین می‌رسد و پس از مرگ هم مراحلی که مستحضر هستید مطرح هست و همه این مراحل حیات انسان کم یا زیاد محل توجه بوده است.

اما آنچه در این سلسله مباحث مورد بحث بود همان مراحل تطور انسان از تولد تا مرگ بود و در این محدوده هم باز آیات می‌شود به طوایفی تقسیم بشود. طوایفی که به نقطه‌های آغاز این مراحل اشاره کرده‌اند، یا به نقطه‌های پایانی اشاره کرده‌اند، یا طوایفی که کل این دوره از تولد تا مرگ را در قالب حدود پنج مرحله تصویر کرده‌اند.

آیات بیان‌کننده مراحل رشد

آن آیاتی که به شکل تفصیلی‌تری به این مراحل از تولد تا مرگ پرداخته‌اند، گفتیم پنج شش آیه است که به شکل تفصیلی‌تر به این مراحل پرداخته‌اند، آن‌ها هم که به شکل تفصیلی پرداخته‌اند حداکثر این چهار پنج مرحله‌ای است که اشاره شد.

این آیات عبارت است از؛

۱- آیه ۵۴ سوره روم که آن را مرور کردیم و گفتیم اینجا فقط مرور داریم نه اینکه به شکل تفصیلی بخواهیم آیه‌ای را بحث کنیم. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم؛ ﴿اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفًا وَشَیْبَةً یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ وَهُوَ الْعَلِیمُ الْقَدِیرُ﴾ این سه مرحله ضعف آغازین، قوت و نیرومندی دوره اصلی و بعد هم ضعف بعدی.

۲- آیه دیگر آیه ۵ سوره حج بود که آن را هم مرور کردیم در این آیه نگاه بیشتر نگاه به معاد و رفع شبهه از معاد و اثبات معاد بود، سه چهار آیه پشت سر هم بود؛ ﴿أَیُّهَا النَّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ تُرَابٍ﴾ اشاره به مراحل جنینی داشت و بعد؛ ﴿ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ وَ مِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفَّی وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إِلَی أَرْذَلِ الْعُمُرِ﴾ که در اینجا به سه چهار مرحله اشاره شده بود، مرحله آغازین که طفولیت بود بعد بلوغ اشد بود با آن دایره وسیعی که داشت که اشاره کردیم و بعد مرحله کهن‌سالی بود و بعد یک کهن‌سالی دوم و بالاتر بود.

۳- آیه ۶۷ سوره غافر؛ این طور آمده است که اعوذ بالله من الشیطان الرجیم ﴿هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ﴾ این چند مرحله اصلی جنین را بیان می‌کند، گفتیم در جنین هم گاهی آیات خیلی اندماج دارد به دو مرحله امثال این آیه یا سه مرحله اشاره می‌کند بعضی هم به شکل تفصیلی‌تری پنج شش مرحله جنینی را بیان می‌کند.

اینجا همان ﴿مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ﴾ اشاره شده است بعد می‌فرماید: ﴿ثُمَّ یُخْرِجُکُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ ثُمَّ لِتَکُونُوا شُیُوخًا وَ مِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفَّی مِنْ قَبْلُ وَ لِتَبْلُغُوا أَجَلًا مُسَمًّی وَ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ﴾ اینجا باز شبیه برخی از آیات قبل است که به سه مرحله اصلی یا مرحله اشاره کرده است، طفولیت، بلوغ أشد و شیخوخیت، منتهی مرحله چهارم را به این شکل بیان کرده است ﴿وَ مِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفَّی مِنْ قَبْلُ﴾ که از این ظاهر می‌شود که شیوخیت و شیخیت اینجا همان شیخیت بالای هفتاد و هشتاد است و از آن دوره شیخوخیت اول جدا شده است ﴿وَ مِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفَّی مِنْ قَبْلُ وَ لِتَبْلُغُوا أَجَلًا مُسَمًّی وَ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ﴾.

ملاحظه می‌کنید در این چند آیه، لااقل در دو آیه این‌طور بود که دوره پس از بلوغ اشد که تا چهل و خرده‌ای و امثال اینهاست در بعضی آیات کل آن ضعفاً و شیباً است این آن شیبوبیت عامی است که همه مراحل را می‌گیرد. در بعضی آیات این شیبوبت یا شیخوخت عام تقسیم شده است، می‌شود گفت شیخوخت دوره اول که تا شصت سالگی است و یک دوره‌ای هم بالاتر است که به سنین خیلی بالاتر می‌رود.

بنابراین از منظر عمومی، چند آیه می‌گوید سه که طفولیت است که تا نوجوانی را می‌گیرد، طفولیت عام است، طفولیتی که در این آیات آمده است همه طفولیت عام است، طفولیت دوره اول و دوم و سوم که اینها در روانشناسی اشاره شده است، همه اینها را می‌گیرد تا حدود نوجوانی، مثلاً ۱۴، تا ۱۶.

کل ادواری که در جای دیگر به هفت سال اول و دوم تقسیم شده است در این آیات طفولیت است.

بلوغ اشد از حدود پانزده شانزده سالگی شروع می‌شود و گاهی هم هجده سالگی می‌گویند و تا حدود ۴۰ و حتی بالاتر از چهل هم می‌گویند و شیخوخت هم با دو معنایی که اشاره شد، این چیزی است که در این آیات ملاحظه می‌شود.

سؤال: بلوغ اشد نوجوانی است یا جوانی است؟

جواب: بلوغ اشد در قرآن سه چهار جور به کار رفته است علت هم تفاوت افراد است و تفاوت آن احکامی است که می‌خواهد بر آن مترتب بشود، گاهی بلوغ اشد بعد از بلوغ حلم و رسیدن به آن رشد اقتصادی و امثال اینهاست که در مورد یتامیٰ وجود دارد که به رشد که رسید این آثار مترتب می‌شود و می‌توان اموال را به او داد و دوره قیمومت تمام می‌شود

گاهی هم بلوغ اشد به حدود چهل کاربرد شده است که در بعضی از آیات این‌جور است، سه چهار کاربرد بلوغ اشد دارد. آن معنای عام‌تر آن است که همه اینها را می‌گیرد و در این آیات هم قرینه داریم که بلوغ اشد معنای خاص ندارد.

معانی مراحل رشد در قرآن

بنابراین این تقسیم سه‌گانه در قرآن خیلی جاافتاده است؛ یک دوره طفولیت، یک دوره بلوغ اشد، یک دوره شیخوخت و شیبه.

معانی طفولیت

طفولیت که گفته می‌شود دایره وسیعی دارد، طفولیت یک و دو و سه همه اینها را می‌گیرد، بلوغ اشد لااقل در آیات که ما بررسی کرده‌ایم همان بلوغ اشد به معنای موسع است

پس هم طفولیت یک معنای موسع دارد که در اینجا به آن معنا به کار رفته است و یک معنای مضیق دارد که گاهی طفل گفته می‌شود همان نوزاد و شیرخوار در حال ارتضاع و امثال اینهاست.

پس طفولیت دو اصطلاح دارد؛ مضیق و موسع، در این آیات همان موسع مقصود است که یک فصل اول زندگی بشر را در دایره حدود دو دهه را می‌گیرد یا یک دهه و خرده‌ای تا قبل از احتلام و امثال آن را می‌گیرد. پس طفولیت دو معنا دارد و اینجا آن معنای موسع مقصود بود.

معانی بلوغ اشد

در آن دوره میانه که دوره اصلی شکوفایی بشر هست تعبیر بلوغ اشد یا قوت شده است آن هم دو معنا دارد بلوغ اشد چند کاربرد دارد که معانی مضیق آن است، دوره‌ای که به هجده یا نوزده سال می‌رسد، دوره‌ای که به بیست یا سی می‌رسد یا دوره چهل سالگی، اینها جدا جدا معانی مضیقی است که در آیات هم به آن اشاره شده است، در تعدادی از آیات معانی مضیق و محدد مراد هست یا لااقل مراد جدی آن‌هاست.

اما در غیر این معانی مضیق یک معنای موسعی دارد که در این آیات آن مقصود است چه به تعبیر قوة یا تعبیر بلوغ اشد، در آیات ملاحظه کردید، آیاتی که قبلاً خواندیم یا آیاتی که امروز تلاوت شد و در اینجا باز معنای دوره قوت یا دوره بلوغ اشد معنای مضیق نیست و معنای موسع است و همه آن مراحل را از حدود بلوغ در برمی‌گیرد تا حدود چهل و حتی بالاتر از چهل هم ممکن است مقصود باشد چون دوره قوت در بالای چهل هم امتداد دارد.

منتهی برای هیچ‌کدام از اینها مرز دقیق بیان نشده است ولی حدود آن معلوم است که معنای موسع است.

معانی شیخوخیت

بعد می‌رسیم به آن دوره شیبه و شیخوخیت که اینجا هم دو معنای موسع و مضیق وجود دارد در آن آیه‌ی سوره روم، ﴿مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفًا وَشَیْبَةً﴾ این همه آن ادوار چهل و چند سالگی را می‌گیرد، حتی کسی که بالای صد سال عمر بکند، ضَعْفًا وَ شَیْبَةً یعنی آن شیب نزولی را در برمی‌گیرد و جای دیگر شیخوخیت یا شیبه یا ضعف، اینها معانی است که موسع است.

با این حال در بعضی از آیات این دوره شیخوخیت به معنای موسع یا ضعف ثانوی یا شیب نزولی به معنای موسع به دو بخش تقسیم شده است یک شیخوخت اول که ﴿وَ مِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفَّی﴾ یعنی به ضعفی می‌رسد و به آن سنین خیلی کهن‌سالی نمی‌رسد این را در برابر آن دوره ﴿وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إِلَی أَرْذَلِ الْعُمُرِ﴾ قرار داده است.

پس یک منظر عامی در این آیات می‌بینیم که همان تقسیم سه‌گانه است با معانی موسع طفولیت و قوت یا بلوغ اشد و شیبه و ضعف ثانوی و شیخوخیت منتهی هر کدام از اینها یک معانی مضیقی هم دارد که آن معانی مضیق در بیان مراحل رشد چندان مورد توجه قرار نگرفته است اما در منظر بیان احکام و تکالیف، یک تفکیکی خورده است و برش‌های ریزتری آنجا وجود دارد. این منظر کلی است که در این چند آیه آمده است.

این چند آیه‌ای است که بیشتر ربط داشت و یک مقدار تفصیلی‌تر به قصه مراحل حیات بشر میانه تولد و مرگ اشاره داشت. این جمع‌بندی در قسمت این آیات بود که ملاحظه کردید.

در عداد این آیات یک آیه شریفه‌ای هست که بسیار مشهور است و در سوره حدید قرار گرفته است؛ ﴿أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ﴾ این آیه شریفه ۲۰ سوره مبارکه حدید است که در عداد این چند آیه که به عنوان آیات جامع مراحل رشد میانه تولد و مرگ اشاره کردیم بیان شد. در این محدوده آیات جامع این چند آیه‌ای بود که ملاحظه کردید.

در پایان این آیات این آیه شریفه قابل بحث است و می‌تواند یکی از اینها به شمار آید با بحث کوتاهی که راجع به آن خواهیم داشت.

این آیه شریفه در سوره شریفه حدید هست و از آیات مشهور است که ﴿اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَ زِینَةٌ وَ تَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَ الْأَوْلَادِ﴾ حیات دنیا را حصر می‌کند در بازی و سرگرمی و زینت و زیور و تفاخر، فخرفروشی و تکاثر فی الاموال و الاولاد که در اینجا پنج مفهوم در تبیین و تصویر حقیقت دنیا اشاره شده است؛ ۱- لعب، ۲- لهو ۳- زینت ۴- تفاخر ۵- تکاثر است که این تکاثر را با اموال و اولاد یکی بگیریم پنج می‌شود و اگر اولاد و اموال را کسی جدا بکند شش می‌شود. که معمولاً به این پنج تا اشاره می‌کنند و گاهی آن اموال و اولاد را جدا می‌کنند شش تا می‌شود.

بعد هم دنیا را تشبیه می‌کنند و می‌گویند حقیقت دنیا این پنج یا شش ویژگی را دارد و تشبیه می‌شود در آیه به ﴿کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَامًا﴾ مثل آن باران فراوانی است که می‌بارد و مزرعه‌ها را آباد می‌کند و کشتزارهایی می‌روید که موجب شگفتی و اعجاب می‌شود و رشد می‌کند و پژمرده می‌شود و خاشاکِ حطام می‌شود.

در فصل سوم آیه می‌فرماید: ﴿وَ فِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوَانٌ﴾ پایان حیات در آن دنیا یکی از این دو ویژگی است. در پایان می‌فرماید: ﴿وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ﴾، این دنیا یک کالای فریبنده‌ای است. این سه فصلی است که در این آیه در تبیین حقیقت دنیا آمده است.

یک نکته کلیدی در آیه

بحث زیادی در این آیه وجود دارد یک نکته کلیدی که در این آیه وجود دارد این است که این آیه که پنج مفهوم بنیادی را در آغاز برای تصویر حقیقت عالم بیان می‌کند؛ آیا این پنج عنوان و تصویری که از حقیقت عالم ارائه شده است، ترتبی را افاده می‌کند یا عناوین عرضی هستند؟ در قرآن گاهی گفته شده است: ﴿أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ﴾ در سه چهار آیه هست که فقط آن دو مفهوم اول آمده است، ﴿أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ﴾، در سوره انعام، آیه ۳۲، سوره عنکبوت، آیه ۶۴، سوره محمد صلی الله علیه و آله و سلم، آیه ۳۲، در سه آیه وجود دارد که ﴿أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ﴾ با تعابیر متفاوتی البته هست، یا﴿وَ مٰا هٰذِهِ الْحَیٰاةُ الدُّنْیٰا إِلاّٰ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ﴾ تفاوتی در این سه آیه وجود دارد اما مضمون مشترک این است که حقیقت دنیا لعب و لهو است، کل دنیا این است که شاید نگاه به مراحل نباشد و اگر باشد یک نگاه کلی است.

در آیاتی بحث زینت مطرح شده است که ﴿الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا﴾ سوره کهف، آیه ۴۶ یا ﴿زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ﴾ سوره آل‌عمران، آیه ۱۴ می‌گوید اینها زینت‌های دنیا است.

این هم در بعضی از آیات است که تعبیر زینت راجع به دنیا آمده است و تفاخر و تکاثر به این شکل در قرآن نداریم، اما اصل آن مختال و فخور در یکی دو آیه به عنوان ویژگی انسان در قرآن آمده است و اگر هم به این عنوان نیست، عناوین دیگری نشان می‌دهد که در انسان زمینه آن فخرفروشی و استکبار و امثال اینها وجود دارد و همین‌طور آن افزون‌خواهی که با عبارت الهاکم التکاثر آمده است یا با عبارت‌های دیگری که به این ویژگی انسان در دنیا اشاره کرده است.

احتمالات در بیان ویژگی‌های دنیا

در این آیه شریفه سؤال این است و پاسخی هم که می‌شود داد این است که آیه را لااقل می‌توان دو احتمال پایه در این آیه تصور کرد؛

احتمال اول: مفاهیم عرضی است

این است که این مفاهیم عرضی است که در کنار هم کل حیات انسان و حقیقت انسان را در این دنیا بیان می‌کند و ترتبی در اینها مدنظر نیست می‌شود گفت این دنیا همه‌اش بازی است، همه حیات دنیا از آغاز تا فرجام یک لعب است، می‌شود گفت با یک نگاه دیگری همه لهو است و می‌شود گفت همه اینها یک زینتی است، انسان مواجه با یک زینتی در این عالم است و همین‌طور آن ویژگی‌هایی که در انسان وجود دارد آن تفاخر و تکاثری که در انسان وجود دارد در واقع در احتمال اول این پنج عنوان از ویژگی‌های حیات دنیوی است یعنی انسانی که در حال طبیعی در این دنیا رها بشود ویژگی‌هایش این است، ارتباط انسان با این دنیا همین است؛ لعب و لهو و زینت و تفاخر و تکاثر، ویژگی‌هایی است که در همه ادوار و مراحل هم وجود دارد و همه اینها تبیین انسان است که در مدار آن خودسازی و فرا رفتن از این عالم طبیعت قرار نگرفته است این حال طبیعی بشر است که در این مدار و با این ویژگی‌ها زندگی او سپری می‌شود.

احتمال دوم: قول شیخ بهایی

این احتمال به شیخ بهایی ارجاع شده است آنجا گفته شده است که این آیه مراحل را بیان می‌کند؛ لعبٌ دوره بازی که چند سال اول و طفولیت اول و دوم است و لهوٌ که دوره نوجوانی است که سرگرمی و بازی‌های آن، سرگرمی‌ها او را می‌گیرد، از بازی خاص بیرون می‌آید و بعد زینةٌ می‌آید که دوره جوانی است که نوعی آراستگی و زیبایی در او ظهور و بروز برجسته دارد و تفاخر است که از دوره مدگرایی بالاتر می‌آید می‌خواهد تشخص‌های شخصیتی پیدا بکند که تفاخر پیدا می‌شود و به سمت میان‌سالی و کهن‌سالی که احساس به پایان رفتن می‌کند آن وقت تکاثر را دارد هم برای خود و هم برای امتداد خود که تکاثر در اموال و اولاد هست یک نوعی می‌شود اینجا ادوار را در نظر گرفت.

نشانه‌ای در روایات برای این مسئله پیدا نکردیم، در روایات عامه و خاصه، چیزی که اشاره‌ای به این داشته باشد که این آیه شریفه بیست سوره حدید به احتمال دوم حمل بشود و گفته شود این آیه مراحل تطور و تکامل طبیعی و رشد طبیعی بشر را بیان می‌کند نه رشد الهی، ندیدیم.

شواهدی بر قول شیخ بهایی

اما ممکن است این فرمایش شیخ بهایی را مقید بکنیم به قرینه داخلی در خود آیه که به یکی از دو سه قرائن و شواهدی که ذکر می‌کنیم.

۱- ذیل آیه است که این مفاهیم پنج‌گانه‌ای که به عنوان حقیقت حیات دنیوی انسان برشمرده شده است، چون این عناوین بیان حقیقت عالم طبیعت نیست، بیان حیات معنوی و روحی انسان هم نیست بلکه بیان انسان طبیعی در این عالم طبیعت است، آدم به شکل طبیعی به این عالم بیاید این ویژگی‌ها را دارد، تعامل انسان با این عالم چه طبیعت و چه دیگران، انسان در این دنیا در ارتباط با این دنیا، این حقیقت تصویر می‌شود و ویژگی‌های آن بیان می‌شود نه ویژگی‌های خود طبیعت بماهی هی نه ویژگی‌های انسان از منظر اینکه وارد آن فضای معنوی و خودسازی بشود، اینها گفته شده است تا انسان را به آن فضا ببرد، انسان در دنیا در ارتباط با این عالم.

شاهد اول

اولین شاهدی که برای این فرمایش شیخ بهایی می‌شود آورد علی‌رغم اینکه در روایات به این مسئله اشاره نشده است تشبیه ذیل این آیه است ﴿کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَامًا﴾ ذیل آیه یک مثالی می‌زند که بارانی که می‌بارد، زمینی که در اثر آن زنده می‌شود و رشد می‌کند، ﴿ثُمَّ یَهِیجُ﴾ رشد و شکوفایی پیدا می‌کند بعد ﴿فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَامًا﴾ یک جوری از قوت به ضعف در این ذیل مشاهده می‌شود. این یک الهام و اشعاری دارد به اینکه گویا آن قبلی هم با این سازگار است، این را می‌خواهد بگوید یک جوری مراحل را می‌خواهد بگوید.

شاهد دوم

این است که این مفاهیمی که اینجا آمده است دو معنا دارد یعنی استعمال اینها در بعضی در دو معنا هست، مثلاً لهو یا لعب، خود لهو و لعب گاهی در قرآن به تنهایی آمده است، انما الحیاة الدنیا لهو یا لعبٌ فقط یک عنوان آمده است اما اینجا که کنار هم می‌آید معانی متعدد می‌شود معلوم می‌شود همان لعب یک معنای عامی دارد که همه دنیا را می‌گیرد، لعبٌ، أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ آنجا کل ادوار را می‌گیرد، لعب به معنای عام مقصود است تمام زندگی در همه مراحل سنی در همه حالات یک بازی است انسان به حال طبیعی رها بشود بازی است، در مکاسب محرمه این لعب و لهو را مفصل از نظر لغوی بحث کرده‌ایم، لعب یک معنای مقابل جد دارد در این عالم و به یک منظر همه زندگی ما وقتی که منهای آن اهداف الهی باشد یک بازی است.

ولی یک جاهایی مثل اینجا لهو و لعب کنار هم قرا می‌گیرد که اصل هم این است که این دو معنای جدای از هم می‌شود.

این شاهد هم در روایت دارد که این مفاهیمی که در آیه آمده است یک بار معانی عامی دارد که همه ادوار دنیا را می‌گیرد، زینت هم که در قران هست این‌طور است که ﴿زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ﴾ ولی ممکن است یک معنای خاصی در استعمال آن وجود داشته باشد، لعب و لهو که دارد، معانی عام و معانی خاص محددتر وجود دارد.

می‌خواهیم بگوییم این مفاهیم حداقل بعضی از آن‌ها، یک معنای عامی دارد که دیگر مقابل ندارد همه را می‌گیرد ولی وقتی تقابل بیاید این تقابل اینها مقداری اینها را از هم جدا می‌کند وقتی جدا می‌کند معنای خاصی مقصود است یک قدم به آن نزدیک‌تر می‌شود.

پس در این آیات، لعب و لهو و تفاخر ممکن است گفته شود به معانی عامی نیست که کاملاً اینها بر هم منطبق بشود یک معانی خاصی مقصود است که اینها را مقابل هم قرار می‌دهد، حال که مقابل قرار می‌دهد ممکن است ما را نزدیک‌تر به این می‌کند که عرضی محض نیست، اینها معانی متفاوت است اینها نزدیک می‌کند که بگوییم شاید به اضافه نکته بعدی ما را به ترتب طولی راهنمایی بکند.

با این مقدمه اول اینها معانی خاص می‌شود نه عامی که کاملاً بر هم منطبق باشد، خاص که شد مناسبات حکم و موضوع را در کار بیاوریم و سراغ واقعیت خارجی برویم می‌بینیم این معانی خاص در این ادوار هر کدام یک بروز بیشتری دارند و این مناسبات حکم و موضوع می‌شود و استظهارات قرائن خارجی به انضمام اولی، آن وقت ما را به این مراحل و ادوار می‌رساند.

دفاعی که از شیخ بهایی می‌شود کرد در اینجا این است، البته آن که یک مقدار نمی‌گذارد این را دل‌چسب بپذیریم این است که هیچ نشانی از این در روایات نیست. یک مقدار شک‌برانگیز است و الا حرفی است که لااقل استشعار از آیه و یک برداشت از آیه قابل دفاع و یا تأیید هست به همین شکلی که عرض کردم مثل آن ذیل که می‌فرماید ﴿وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ﴾ آن معلوم است که کل دنیا متاع الغرور است در کنار اینها قرار نگرفته است که معنای خاص پیدا بکند.

و صلی الله علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo