« فهرست دروس
درس اصول فقه استاد علیرضا اعرافی

1404/08/19

بسم الله الرحمن الرحیم

/ حجیت ظهور/اصول


موضوع: اصول / حجیت ظهور/

پیشگفتار

در مجموعه مباحث که در حجج و ظنون داشته‌ایم، بعضی از مباحث باقی مانده، یکی از مباحث باقی مانده مهم که در ترتیب کفایه قبل از خبر واحد بوده است، از اهمیتی برخوردار است که باید به آن بپردازیم، یکی از مباحث مهم یا خیلی مهم عبارت است از حجیت ظهور و از امروز حجیت ظهور را شروع خواهیم کرد و حجیت ظهور مثل سایر مباحث.

طبعاً منابعی که بیشتر مراجعه می‌کنیم رسائل و کفایه و نائینی و آقای خویی و آقای صدر است، در رتبه بعد جایی مرحوم آقای ضیایی است. آقا شیخ محمدحسین اصفهانی و منتقی، یک جاهایی منتقی هم مباحث خوب و مهمی دارد که محل مراجعه ما هست.

مقدمه اول

نوع مواجهه آقایان، تقریرات آقای خویی یا امام را ببینید یا کثیری از اعلام و حتی کفایه را ملاحظه بکنید می‌بینید اصل حجیت ظهور گفته شده است مما لا شک فیه و لا ریب فیه و از آن عبور کرده‌اند و در دو سه مسئله وارد شده‌اند مثلا ظهورات کتاب و قرآن چه جوری است؟ یا ظهورات برای کسانی است قصد افهامهم و مخاطب است یا دیگران را هم می‌گیرد؟ سه موضوع از این قبیل است که در کفایه هم آمده است

مهمات حجیت ظهور

یعنی حجیت ظهور را آن قدر مسلم و مفروغ عنه گرفته‌اند که در آن جای یک بحث و مباحثات خاصی چندان نمی‌دیدند بلکه دو سه فرع مهم را در ذیل حجیت ظهور انتخاب کرده‌اند و متعرض آن شده‌اند و عمدتاً آن که کفایه باشد و در کلام آقای خویی آمده است، این سه مسئله است؛

۱- حجیت ظهور مشروط به ظن به وفاق یا عدم ظن به خلاف است یا نیست؟ یا مطلق است؟

اینکه ظهورات حجت است برای کسی که قُصد افهامه؟ یا اعم از این است؟

ظهورات قرآن است که اخباری‌ها در این یک تردید‌هایی داشتند.

این سه مسئله ذیل حجیت ظهور بحث شده است. غالباً این طور است، حجیت ظهور اصل مقطوع و فقط دو سه موضوع ذیل آن محل کلام و سخن است که آن را بحث کرده‌اند. عمدتاً این سه موضوعی است که اشاره شد؛

۱- اطلاق حجیت یا مقید بودن آن به ظن به وفاق یا عدم ظن به خلاف؟ شبیه آن که در خبر بحث کردیم.

اطلاق حجیت ظهورات یا اختصاص به من قصد افهامه

حجیت ظهورات قرآن کریم است که آیا ظهورات قرآن کریم برای ما حجت است یا حجت نیست؟

این سه را در کفایه و در تقریرات آقای خویی و حضرت امام ملاحظه می‌فرمایید.

کسانی البته مقداری به قبل از اینها، مستقل از این سه مبحث خاص به مباحث دیگری هم پرداخته‌اند، از جمله آن که در المنتقی دیده می‌شود که ایشان متعرض شده است که غیر از این بحث است و به طور خاص یک سلسله مباحثی که در کلمات مرحوم شهید صدر در بحوث و تقریرات ایشان آمده است.

بنابر این بعضی از آقایان به مباحث دیگری غیر از این سه مطلبی که در اکثر کلمات وارد شده است پرداخته‌اند از قبیل مرحوم شهید صدر و آن که در المنتقی آمده است. این یک مسئله که در مقدمه، نکته اول بود که منابع را اشاره کردیم و منابع اصلی و برخی از آقایان که به غیر از آن سه جهت اصلی مدنظر در حجیت ظهور پرداخته‌اند اشاره شد.

مقدمه دوم

این است که بحث ظهور در اینجا از باب حجیت آن مطرح شده است ولی بحث کبروی ظهور اینجا مطرح است حجیت ظهور، اما صغریات ظهور یک بخش مستوعبی است که در مباحث الفاظ و بخش وسیعی از اصول مطرح شده است.

بنابر این در بحث ظهور دو بحث وجود دارد، یک بحث صغروی وجود دارد یک بحث کبروی.

بحث صغروی این است که اینها ظاهر هست یا نیست، ظهور این عموم است؟ یا خصوص است؟ یا اطلاق است یا مقید است؟ مشتق ظهور در متلبس مبدأ دارد یا من قضی را هم می‌گیرد؟

یک رشته از مباحث مفصل در اصول احراز صغریات ظهور است، به همین تعابیری که شهید صدر آورده است که این در ابواب مختلف اصول ملاحظه می‌کنید

یعنی به یک معنا، عام و خاص گفته می‌شود، مطلق و مقید گفته می‌شود، مشتق گفته می‌شود، صحیح و اعم گفته می‌شود، در آن‌ها دنبال این هستیم که صغرای ظهور را تشخیص بدهیم، بگوییم ظهور چیست؟ و چطور ظهورات شکل می‌گیرد و منعقد می‌شود.

انعقاد صغریات ظهور مباحث گسترده‌ای دارد که بخش زیادی از آن‌ها در اصول ما آمده است و این از قوت‌های اصول ما هست که این‌جور قواعد برای شناخت ظهورات درست شده است.

شناخت ظهور یک امر ارتکازی است ولی قاعده دارد، استکشاف قواعد صغروی ظهورات کار بزرگ و گسترده‌ای است که در اصول ما انجام پذیرفته است و ابوابی که اشاره کردم مربوط به صغریات ظهور است.

این یک بحث در باب ظهور است که احراز صغریات است. یک بحث کبروی است که ظهورات را درست کردیم، آیا این ظهور حجت است یا حجت نیست؟ مولا می‌تواند به آن احتجاج بکند یا خیر؟ تکلیف من را نهایی می‌کند یا خیر؟

بحث اینجا راجع به این کبرا است که ظهور حجت است یا خیر؟ اما چه چیزهایی ظهور است و استکشاف ظهور چه قواعدی دارد این منتشر در ابواب متعدد دیگر اصول است.

پس مباحث الفاظ اصول از حیث دلالت دو بخش دارد؛ یک بخش صغریات ظهور است و یک بخش حجیت ظهور به عنوان یک بحث کبروی است.

که اینجا تمرکز ما بر بحث کبروی است. این هم یک مقدمه که تمایز این بحث با کثیری از مباحث الفاظ از این جهت است که آن‌ها به صغریات و احراز ظهور می‌پردازند و این به حجیت ظهور به عنوان یک بحث کبروی می‌پردازد.

مقدمه سوم

اشاره به امر واضح است و آن اینکه همه اینها که گفتیم در حوزه دلالت است و از یک منظر در باب اصول سر و کار ما با دو نوع مبحث است؛

یک مبحثی که به سند برمی‌گردد و احراز صدور دلیل برمی‌گردد

یک مبحث به احراز دلالت برمی‌گردد

دلالت دو قسم بود؛ صغرا و کبرایی که گفتیم و همه این‌ها در مقابل یک بحث دیگری است که در ارتباط با سند و احراز صدور دلیل است که آنجا ما کتاب داریم، سنت داریم، اجماع داریم، آن‌ها دلیل را درست می‌کند. ذات و پایه دلیل و صدور دلیل را احراز می‌کند. بحث‌های اینجا مربوط به دلالت است.

بنابر این با ملاحظه نکته دو و سه، اصول یک بخشی از آن که بخشی از مباحث حجج به سند و صدور دلیل برمی‌گردد که این بحث حجیت دلیل می‌گوییم یعنی این، یک بخشی به صدور دلیل و دلالت دلیل برمی‌گردد.

در دلالت صغرا و کبرایی دارد که در بخش قبل اشاره کردیم.

وقتی شما می‌خواهید به دلیلی استدلال بکنید برای حکمی از احکام باید هم دلیلیت آن دلیل احراز بشود که این دلیل معتبر است، این دلیل از نظر سند و صدور معتبر است و در گام بعدی دلیلی که صدور و اعتبار آن را احراز کردیم، دلالت آن چگونه است؟ آیا دلالت دارد یا ندارد؟ که ظهور در این بخش دلالت می‌گنجد.

مقدمه چهارم

این است که ظهوری که اینجا در باب مبحث کبروی صحبت می‌کنیم و صغروی در مباحث دیگر بحث می‌شود، این ظهور مقسمی دارد که مقسم آن دلالت است و دلالت حداقل به سه نوع تقسیم می‌شود

اقسام دلالت

۱- دلالتی که تولید قطع یا اطمینان می‌کند این را نص می‌گویند.

دلالتی که تولید ظن می‌کند به این ظهور می‌گویند.

دلالتی که در حد احتمال و تردید است که آنجا دلالت احتمالی است، یعنی اجمال و ابهام در مسئله است

می‌شود گفت‌ عدم ظهور است و حتی به یک معنا می‌شود گفت‌ عدم دلالت است و می‌شود گفت یک دلالت همراه با ابهام و اجمال است.

در هر صورت منطق مسئله این طور است منتهی اگر بخواهیم نوع سوم را تفکیک بکنیم باید بگوییم گاهی ضمن این که اجمال و تردید وجود دارد بعضی از احتمالات به قدری قوی‌تر است ولی به حد ظهور نمی‌رسد که به این اشعار گفته می‌شود که یک چیزی بین ظهور و اجمال است و گاهی یک اجمال محض است و واقعاً ما مردد هستیم

به بیان دیگر

اگر این دو قسم حال سوم را بخواهیم تفکیک کنیم می‌شود گفت پنج حالت وجود دارد.

۱- مدلول را قطع داریم، مدلول قطعیه است، یعنی این جمله را که می‌شنود هیچ چیز دیگر تداعی نمی‌کند یا یک معنا مراد است. قطع به مدلول

اطمینان به مدلول

ظن قوی نسبت به مدلول است که ظهور برای این مورد سوم است و گاهی دومی را هم احیاناً می‌گویند.

۴- یک مواردی که احتمال متعدد در مدلول است ولی یکی بر دیگری ترجیح دارد ولی نه در حد ترجیحی که عرف بگوید ظهور است، یعنی ظنون پایین است.

۵- آنجا است که اجمال وجود دارد. چند احتمال شانه به شانه هم هستند.

۶- مدلولی که موهوم و ضعیف‌تر باشد. این مهم نیست چون نقطه مقابل ارجح است.

این تقسیم‌ها عقلی است که پیدا می‌شود.

ذیل این باید اشاره بکنیم که در این بحث با آن مجمل و مبین هم ارتباط دارد، بعضی از این نکات در مبحث مجمل و مبین می‌شود دید.

از جمله نکات این است که نص و ظاهر گفته می‌شود وجود دارد، اگر ریز بشویم این شش حالت است و اگر کلی‌تر سخن گفته شود همان بیان اول است.

گفته می‌شود نص و ظاهر و مجمل وجود دارد. نص و ظهور و اجمال وجود دارد.

مقدمه پنجم

این است که نص دو اصطلاح دارد؛

۱- معنای عامی است که هر سه صورت قطع و اطمینان و ظهور را می‌گیرد گاهی گفته می‌شود نصی بر این مسئله هست مقصود این است که یعنی ظهوری هست، یک معنای عامی است، آنجا که دلالت قطعیه باشد، هم آنجا که دلالت اطمینانیه باشد و حتی انجام که دلالت ظنی ظهوری باشد، می‌گویند ورد علیه نصٌ. مقصود آن تنصیص است معنای خاص است. یعنی لفظی وارد شده است، یعنی متنی به دست ما رسیده است با قید حجیت.

بازسازی مسئله

گاهی گفته می‌شود نص، یعنی دلیل لفظی؛ ممکن است معتبر باشد، نباشد، دلالت تام باشد یا ظهور نداشته باشد.

این همان بحث نص گرایی است. این یک اصطلاح است که خیلی عام است.

اصطلاح دوم آن دلیل لفظی معتبر است که دلالت دارد، اعم از ظهور یا اطمینان یا قطع

احتمال سوم این است که نص فقط صورت یک و دو یعنی قطع و اطمینان را بگیرد، اینجا نص مقابل ظهور قرار می‌گیرد.

نص یعنی آن که مقطوع و اطمینان است و ظهور یعنی دلیلی است که ظنی است

احتمال چهارم

این است که نص یعنی آنکه قطعی است، آن وقت اطمینان و ظن را می‌گوییم ظهور. دایره ظهور معنای وسیع‌تری پیدا می‌کند.

این چهار اصطلاحی است که در ظن وارد است.

آنچه مسلم است این است که ظهور ظنی این مقابل نص به معانی است که اینجا به کار می‌بریم و می‌گوییم نص در این مسئله است یا ظاهر در مسئله است، ظهور ظنی را می‌گیرد و نص قطعاً آن قطعی را می‌گیرد اما آن حال اطمینان را گاهی نص می‌گویند و گاهی ظهور می‌گویند که شاید آن تعبیر نص در آن ارجح یا اشهر باشد.

این اصطلاحاتی است که در نص و ظهور اینجا وجود دارد.

مقدمه ششم

این است که در باب ظهور و مباحث الفاظ غیر از آنچه در سنت ما در علم اصول و یک مقداری در منطق بحث داریم و یک مقداری هم در معانی بیان، این مباحث مطرح است و یک مقداری هم در ادبیات در صرف و نحو مطرح است. غیر از این در دنیای جدید هم توجهاتی به آن شده است که در هر دو بخش به نحو موجز و سریع آن حلقه‌های ارتباطی این مباحث طهورات و دلالت لفظی و ظهورات را با علوم و دانش‌ها اشاره مختصری داشته باشیم

که علوم خودمان باشد همان‌طور که اشاره شد، مباحث دلالات و الفاظ، یک جای مهم آن در اصول است که از همه جا قوی‌تر و دقیق‌تر رشد کرده است و شکل گرفته است.

بخش‌هایی از این ظهورات در منطق مطرح شده است.

بخش‌هایی از این در مباحث معانی بیان و بلاغت مطرح شده است که خیلی مباحث خوب و دقیقی در آنجا هست که با ظهورات ارتباط دارد.

۴- بخشی هم در صرف و نحو یعنی در مغنی و جای دیگر می‌آید مطرح شده است، همین که معانی الفاظ می‌گویند، معانی ابواب و حروف می‌گویند با این بحث ارتباط دارد.

۵- لغت پایگاه اصلی مباحث ظهورات و دلالات است که مفردات الفاظ را در لغات بحث می‌کنند.

این طیفی از علوم است که به نحوی با مباحث الفاظ و دلالات ارتباط دارند. جسته گریخته ممکن است علوم دیگر هم این شکل را داشته باشد، حتی در فلسفه، وقتی مفهوم‌شناسی می‌شود به تناسبی یک دقت‌های لغت‌شناسی یا دقت‌های الفاظ و دلالات مطرح می‌شود

غالبا این‌ها بحث‌های صغروی است اما آن بحث کبروی چیزی است که اختصاصاً در اصول بحث شده است

این بحث در آن‌ها مطرح است و نقطه تلاقی غالب آن‌ها در اصول و در صغریات است

یکی از مشکلات مرزبندی احراز صغریات ظهورات و دلالات الفاظ در اصول با سایر علوم در اینجا است، برای اینکه در این ظهورسازی و دلالت صغروی از لغت تا علوم دیگر دخالت می‌کنند و یک جاهایی اصول دخالت کرده است، مشتق، صحیح، لذا آنجا گیر است، بعضی از اصولیین می‌گویند این از مقدمات اصول است. در اصل اصول نیست.

حتی دلالت امر بر وجوب، می‌گویند این بحث لغت‌شناسی است، بحث‌های متن اصولی نیست برای اینکه اینجا نقطه خیلی درآمیختگی وجود دارد.

نقاط تلاقی علم لغت، معانی بیان، صرف و نحو و منطق با حوزه دلالات و ظهوراتی که در اصول می‌آید در بخش صغروی، حوزه ارتباطی خیلی وسیعی را شاهد هستیم.

و اینکه حجیت ظهور به عنوان یک بحث کبروی، البته علی الاصول کار آن در علم اصول انجام می‌شود و به آن پرداخته می‌شود

با این مقدمات می‌خواهیم بگوییم این بحث حجیت ظهور یک بحث عقلایی بسیار مهی است که بر همه آن‌ها سایه افکنده است و به همه آن‌ها به عنوان یک کبرا بر همه آن‌ها انطباق پیدا می‌کند و بدون آن بحث‌های دیگر، در حد بررسی یک امری است که ممکن است معتبر نباشد

اگر روایی پیدا بکند هر چه در آن‌ها بحث می‌کنیم باید یک حجیت ظهور به آن ملحق بشود این جایگاه مهم و کلانی است که برای حجیت ظهور متصور است.

اصول فعلی ما، به دو بخش تقسیم می‌شود

۱- قواعد عامه استظهارات و استتنباطات از متون هست اعم از متون فقهی و احکام و غیر احکام

قواعدی که فقط در فقه به کار می‌رود

لذا اصول را نباید دست کم گرفت، قواعدی دارد که وقتی مبحث کلامی از نهج‌البلاغه بخواهید استفاده بکنید به اصول نیاز دارید. چه در مباحث حجج و چه در مباحث دلالات و ظهورات و امثال اینها و چه صغروی و چه کبروی.

بخش عمده مباحث ظهورات مشترک بین فقه و غیر فقه است و البته غالباً رویکرد مثال‌ها و تمرکز مباحث به سمت فقه تنظیم شده است ولی در عین حال دایره اوسع است حداقل ظرفیت این را دارد که تقریرها و خوانش‌های جامع‌تری از آن ارائه بشود که در کلام و اخلاق و مباحث معارفی دیگر امکان استفاده از آن هست.

تا حدی این نکته را در مباحثمان توجه می‌کنیم همه جا این‌جور توجه نشده است. مثلا در خبر واحد حجیت آن در غیر احکام فقهی هم بحث کردیم و در این منظومه مباحث الفاظ و ظهورات و دلالات مناسب است که هر جایی ذیل آن یک تنبیه جدی بیاید که این بحث در اعتقادات و اخلاق و سایر معارف غیر فقهی چگونه قابل تطبیق است. این کار اگر انجام بشود خیلی نتیجه‌بخش است.

logo