« فهرست دروس
درس اصول فقه استاد علیرضا اعرافی

1404/07/28

بسم الله الرحمن الرحیم

/ حجیت خبر واحد/اصول


موضوع: اصول / حجیت خبر واحد/

پیشگفتار

تنبیه هشتم که در ذیل مباحث حجیت خبر واحد اشاره‌ای می‌کنیم عبارت است از جبر ضعف الخبر بعمل المشهور. این یک قاعده است که در السنه اصولیین وارد شده است. جبر ضعف الخبر بعمل المشهور

و قاعده دیگری که عبارت است از طرح الخبر لاعراض المشهور

این دو قاعده‌ای است که در کلمات مطرح بوده است و در کفایه مرحوم آخوند به آن اشاره کرده است و مرحوم نائینی به آن پرداخت است و دیگران هم همین‌طور.

مفهوم دو قاعده ضعف و طرح خبر

قاعده اول

این است که ممکن است خبری تام الشرایط از نظر وثاقت و حجیت پیدا بکند یعنی مخبران یک خبری ثقه باشند و شرایط حجیت در آن‌ها تام باشند.

قاعده دوم

ولی این خبر در مقام عمل اعراض شده است و مشهور به مفاد آن فتوا نداده‌اند. خبر تامی است اما مشهور به آن فتوا نداده‌اند. می‌گوید این شهرت موجب می‌شود که خبر معتبر از اعتبار خود ساقط بشود، درحالی‌که ممکن است بگوییم به تنهایی حجت نیست، این‌جور نیست که تعارض بینه نیست، فتوای مشهور ممکن است به تنهایی حجت نباشد ولی همین امر غیر حجت، حجت را از اعتبار ساقط می‌کند. این قاعده دوم است.

قاعده اول به عکس این است، خبر ضعیفی است، توثیق روات آن احراز نشده است ولی عکس آن حال قبلی این مفاد در فتوای مشهور آمده است. می‌گوید این خبر معتبر می‌شود.

این دو قاعده‌ای است که مشهور به جبر ضعف بعمل مشهور یا طرح الخبر الثقه و الموثق لاعراض المشهور.

نکات مقدماتی

نکته اول

آن نکته‌ای که در این دو قاعده مدنظر هست و وجه اشتراک دو قاعده است این است که شهرت خبر معتبری را از بین می‌برد یا غیر معتبری را معتبر می‌کند. نقش شهرت است در اسقاط حجیت یا ایجاد حجیت. شهرت چنین تأثیری را در خبر می‌گذارد و وضع آن را متفاوت می‌کند. حجت را لا حجت می‌کند یا لا حجت را حجت می‌کند.

ضم شهرت در خبر در قاعده اول لا حجت را حجت می‌سازد در قاعده دوم حجت را لا حجت می‌کند. این دو قاعده اولاً در نقش شهرت است

نکته دوم؛ اقسام شهرت

مقصود از شهرت، شهرت فتوایی است، نه شهرت روایی، چون شهرت علی قسمین است؛

قسم اول

یک شهرت روایی است وقتی وارد مجموعه روایی می‌شویم می‌بینیم این روایت خیلی نقل شده است، متعدد نقل دارد، کتاب‌های متعدد آن را نقل کرده‌اند، محدثین در کتب روایی به آن اشاره کرده‌اند.

قسم دوم

عبارت از شهرت فتوایی یعنی یک مسئله‌ای و مفادی در فتاوا آمده است همه مثلاً می‌گویند قاعده قرعه یک قاعده است ولو اینکه هیچ روایتی به آن معنا ندارد. روایت معتبری ندارد یا اینکه کُر هزار و دویست رطل است، یا از این قبیل که در مقام مستند روایی گیر دارد ولی شهرت فتوایی دارد.

شهرت فتوایی کار به روایت ندارد، در فتاوا دیده می‌شود که غالب فقها از متقدمین به آن فتوا می‌دادند.

بین این دو قسم از شهرت قطعاً من وجه است یعنی ممکن است یک موضوعی در روایاتی آمده باشد روایات مشهور جاافتاده است، فتاوا هم مطابق آن است، الی ماشاء الله از این قبیل وجود دارد؛ از موضوعات جاافتاده‌ای که کثرت روایات دارد و فتاوا هم یا اجماعی یا مشهور و طبق آن ملاحظه می‌شود.

ولی در جاهایی از هم جدا می‌شوند؛ یا شهرت روایی است درحالی‌که فتاوا مطابق آن نیست و حتی نقطه مقابل آن است که به بحث ما در اینجا نزدیک می‌شود.

گاهی شهرت فتوایی است درحالی‌که روایات بر آن نیست. این دو ماده افتراق ربط به این دو قاعده دارند. یعنی این دو قاعده در این ماده‌های افتراق است

قاعده اول که جبر ضعف بعمل مشهور باشد آن در جایی است که خبر نیست یا خبر ضعیفی است ولی شهرت آمده است و شهرت فتوایی دارد

آن قاعده دوم عمدتاً با ماده افتراق از آن طرف ارتباط دارد؛ شهرت روایی هست، ولی فتوا طبق آن نیست.

خلاصه

نکته اول این بود که این دو قاعده هر دو به یک ارزشی برمی‌گردد که به شهرت داده شده است و شهرت معادله را تغییر می‌دهد

نکته دوم این که میان مقصود در اینجا از شهرت، شهرت فتوایی است که با این توضیح که میان این دو شهرت عموم من وجه است.

اینجا مقصود شهرت فتوایی است، هم آنجا که به عمل مشهور جمع می‌شود یعنی فتوا داده‌اند مشهور به این، هم آنجا که اعراض آن‌ها حجیت را ساقط می‌کند منظور این است که اعراض در فتوا است و الا ممکن است در کتب روایی شیخ این روایات را آورده باشد صدوق آورده باشد ولی در فتوا، طبق آن فتوا داده نشده است.

نکته سوم

این است که این بحث بنابر فرضی است که شهرت فتوایی را حجت ندانیم، با این توضیح که در باب شهرت هر یک از این دو شهرت، بحثی وجود دارد که اینها حجت هستند یا نیستند؟

اینجا دو نظر وجود دارد،

نظر اول

ممکن است کسی بگوید شهرت روایی اصلاً روایت را حجت می‌کند یعنی شبیه خبر مستفیض، خبر مستفیض علی الاطلاق حجت است ولو ثقه نباشد.

نظر دوم

در شهرت فتوایی هم این بحث وجود دارد که اگر فتوا دادند مخصوصاً قدما به یک مسئله‌ای، فرض بگیریم دلیلی پیدا نکردم، ممکن است کسی بگوید فتوای قدما حجت است.

در باب حجیت شهرت فتوایی و روایی دو نظر است، یک نظر حجیت است و یک نظر عدم حجیت است

این بحث روی فرض نظریه دوم‌ عدم حجیت است، برای اینکه اگر ما قائل شدیم فتاوای مشهور مخصوصاً در قدما، حجت است، کما اینکه کسی مثل آقای بروجردی خیلی به این تمایل داشتند، چیزی که در کلمات قدما مورد وفاق باشد یا اشتهار داشته باشد این حجت است به دلیل اینکه آن‌ها فتوایشان مطلقات از معصوم است، چنین تحلیلی که ایشان دارند.

اگر نظریه اول را مبنی بر حجیت شهرت فتوایی بپذیریم این بحث دیگر جور دیگر مطرح می‌شود در تعارض حجج وارد می‌شود برای آنکه این طرف خبر واحد است که حجت است آن طرف فتوای مشهوری است که حجت است و مخالف این است. این تعارض دو حجت می‌شود و در باب تعادل و تراجیح می‌رود.

اما نظر دوم اینجا محل بحث است، یعنی محل بحث ما مبتنی بر نظریه دوم است که می‌گوید شهرت فتوایی حجت نیست، ولی یک تأثیری می‌تواند روی حجیت خبر بگذارد.

این از جاهایی است که لا حجت روی حجت اثر می‌گذارد و تعبیر مرحوم آقای خویی هم این است که یک لا حجت چگونه می‌تواند اثر بگذارد.

البته روی فرض اینکه شهرت را هم حجت بدانیم جای بحث است، بحث منتفی نیست، اما اصل تمرکز بر این مقوله دو قاعده روی مبنایی است که ما حجت نمی‌دانیم، یعنی اگر به تنهایی حجت فتوایی بود، اعتباری نداشت، ولی شهرت فتوایی در مقایسه با خبر ثقه، اگر مخالف آن بود، ساقط می‌کند. اگر خبر ضعیف بود، این شهرت ضم به آن پیدا می‌کند و جمع می‌شود و به حجیت می‌رسد. این روی مبنای دوم است.

این نکات مقدماتی است تا به اصل بحث بپردازیم

نکته چهارم

این است که این مبحث مرتبط با شهرت فتوایی عند القدما است، شهرت‌های فتوایی که متاخراً حاصل می‌شود ارزش و تأثیری در این مباحث ندارد. نه آن نظریه حجیت شهرت مربوط به این شهرت‌های متأخر است نه این تأثیری که اینجا می‌گوییم بر حجیت یا عدم حجیت می‌گذارد، مربوط به شهرت‌های متأخر است، این مربوط به شهرت‌های متقدم است.

البته دایره آن شهرت‌های قدما، محل بحث است، تا آن که در زمان شیخ و صدوق و کلینی و ادوار قرن چهار می‌رسد مقبول است و اینکه از آن جلوتر هم آیا به شهرت قدما ملحق می‌شود یا خیر؟ آن هم محل کلام است و بحث خود را دارد.

نکته پنجم

آن که در کلمات اینجا مطرح است در مباحث فقهی است و فروع احکام است که این مسئله مطرح است که آیا شهرت می‌تواند خبر ثقه را از حجیت اسقاط بکند؟ آیا شهرت می‌تواند خبر ضعیف را به سطح حجیت برساند؟ یا خیر؟ این دو سؤال و دو قاعده مربوط به مباحث فقهی و فروعات احکام است ولی بنابر آنچه ما اتخاذ معنا کردیم که خبر ثقه در گزاره‌های توصیفی و خبری هم اعتبار دارد آنجا هم این بحث قابل طرح هست یا خیر؟ می‌گوییم آنجا فی‌الجمله قابل طرح است، مثلاً اگر در بحث کلامی یک خبری آمده است، مثلاً ویژگی‌های برزخ، احتضار، این خبرهایی که در امور اعتقادی یا غیر اعتقادی از امور دیگر وارد شده است که با مباحث علمی ارتباط دارد، آنجا هم یک شهرت‌هایی متصور است.

این که این گزاره در کلمات بزرگانی مثلاً معارف و اخلاق را می‌نوشتند، این گزاره مورد قبول قرار گرفته است، یک نوع شهرت متناسب با خود اینها اینجا متصور است لذا اگر کسی دایره حجیت خبر را اختصاص بدهد به همان فروع احکام، شهرت هم متناسب با آن هست، ولی اگر دایره را توسعه به غیر احکام بدهد از گزاره‌های خبری و جمله‌های خبری چه اعتقادیات به معنای خاص یا اخلاقیات یا معارف عمومی دیگر، آنجا هم عرض ما این است که این بحث قابل طرح است، نمی‌گوییم حتماً آنچه اینجا گفتیم آنجا هم می‌شود، ولی صورت مسئله دارد که باز هم آنجا طرح سؤال بکنیم.

مثلاً گفته‌اند حسد امر مذمومی است، (جنبه اخلاقی توصیفی را می‌گویم) یا اینکه عالم برزخ این‌طور است، اینکه این‌جوری گفته‌اند و نظر داده‌اند، این شهرت متناسب با خودش می‌شود البته آنجا شهرت فتوایی راجع به اعتقاد به آن‌ها مستحب است یا مستحب نیست واجب است، آن متصور است در آن بحثی نیست. شهرت نظر، اینکه این امر مشهور است در کتب اخلاقی یا اعتقادی، آنجا هم می‌شود این بحث را طرح کرد.

البته این نکته پنجم که می‌گویم در هیچ کتب اصولی ندیدم که طرح شده باشد، ولی عرضم این است که صورت مسئله قابل طرح است.

در کفایه و سایر کتب در سه جا اشاره‌ای به این شده است،

۱- گاهی ضمن مباحث خبر مطرح شده است.

و گاهی ضمن شهرت اشاره به این شده است.

و گاهی هم ضمن ظن مطلق و دلیل انسداد در پایان به این اشاره شده است که صاحب کفایه ظاهراً این‌طور باشد در بحث پایانی انسداد به این مسئله اشاره کرده است.

موضع بحث که مراجعه بکنید یکی از این سه جا است.

نکته ششم

این است که عمل مشهور یا فتوای مشهور دو جور است این خیلی مهم است و در تفصیلات هم اثر می‌گذارد.

انواع فتوای مشهور

فتوای مشهور در مقایسه با مفادی که در خبر واحد آمده است دو نوع است؛

نوع اول

یک‌بار است که مشهور فتوایی می‌دهند راجع به این که کر این قدر است، یا قرعه این‌طور است، بدون اینکه اشاره‌ای به روایت بکنند، این شهرت فتوایی سطح اول است که نازل‌تر است.

نوع دوم

این است که فتوا داده‌اند و ذیل آن اشاره به این روایتی کرده‌اند که ما می‌خواهیم با ضم شهرت به آن معتبر کنیم آن را که این مستندسازی به روایت که محل بحث است

۱- پس گاهی فتوای مشهور عاری از استناد و اسناد به آن خبر است،

گاهی اسناد به آن و استناد به آن داده‌اند.

این دو اصطلاح را هم گاهی این‌طور تفاوت می‌گذارند؛ می‌گویند فتوی المشهور، یعنی اولی. عمل المشهور یعنی دومی

ارجاع و استناد دارد

البته این ارجاع و استناد دو جور است، یک وقت مصرح است، یعنی می‌گوید که شیخ در مبسوط فتوا داده است یا بزرگ دیگری فتوا داده است و این مستند به آن روایت است، می‌گوید لهذا الخبر

گاهی هم اسناد نداده است، ولی قرائنی وجود دارد که همان را مبنا قرار داده است. مثلاً الفاظ فتوا جوری است که معلوم است از آن روایت گرفته است، چند جور قرینه می‌شود پیدا کرد بر اینکه این فتوا مستند بر این روایات است حالا یک یا دو روایتی که در حد خبر واحد است.

این دو فرق می‌کند که طبعاً ممکن است کسی بین این دو تا تفصیل قائل بشود و روشن‌تر است که نوع دوم قوت بیشتری دارد.

نکته هفتم

این است که در این بحث در باب اجماع هم هست در اجماع هم دو نوع یا دو قول هست؛

۱- یک وقت گفته می‌شود اجماع حجت است اگر حجت شد و با خبر تعارضی پیدا کرد، طبعاً آنجا تعارض حجج می‌شود طبق قواعد تعادل و تراجیح باید عمل کرد

اما آنان که اجماع را حجت نمی‌دانند، آن هم ملحق به شهرت می‌شود، اجماع غیر حجت ملحق به شهرت می‌شود

لذا آن‌ها که اینجا می‌گویند شهرت فتوایی جابر ضعف است در قاعده اول، یا کاسر حجیت است، تعبیر کسر به کار می‌رود این معنای عامی دارد که شامل اجماع غیر حجت هم می‌شود.

نکته هشتم

این است که هم ضعف و هم شهرت خبر مراتبی دارد؛ ضعف مراتب دارد برای این است که یک وقتی راوی تضعیف شده است و یک وقتی این است که راوی توثیق نشده است، عمدتاً بحث در اینجا است که راوی توثیق نشده است.

اما آنجا که راوی تضعیف شده است قابل این هست که محل بحث قرار بگیرد.

بنابر این وقتی می‌گوییم جبر ضعف الشهره الفتواییه، باید بدانیم که مراتب و اقسامی دارد،

۱- یک نوع ضعف دارد که روات توثیق نشده‌اند، لم یصل الینا توثیقهم

یک نوع ضعفی دارد که نجاشی یا شیخ یا هر کتاب معتبر رجالی می‌فرماید ضعیفٌ این هم فرق می‌کند

کما اینکه درجه وثاقت هم فرق می‌کند.

این دو قاعده را طرح کنیم؛

قاعده اولی

جبر ضعف بشهرة الفتواییه است یا به عمل مشهور است، در اینجا سه نظر وجود دارد؛

نظر اول

این است که با شهرت فتوایی و عمل مشهور، ضعف خبر جبران می‌شود به نحو مطلق که شاید مرحوم صاحب کفایه این استفاده بشود و کسی هم مثل آیت‌الله بروجردی به این مسئله خیلی پایبندی داشتند و بزرگانی هستند که معتقد به قاعده جبر و ضعف سند به شهرت فتواییه و عمل مشهور هستند تقریباً علی وجه الاطلاق. وجه اطلاق را با احتیاط می‌گوییم چون اینجا اقسام آن قدر متعدد است که اگر با خود آن شخص دقیق بشویم بگوید من این‌جور نمی‌گویم از جمله آن ضعفی که شخص تضعیف شده است، شاید بگوییم این محل بحث نیست.

بیشتر اطلاق را در جبر می‌پذیرد.

نظر دوم

کسانی که جبر ضعف را به شهرت نمی‌پذیرند که عمدتاً مطلق نمی‌پذیرند، (با احتیاط می‌گوییم مطلق) علی الاصول به طور مطلق می‌گویند جبر نمی‌شود که پرچم‌دار مهم آن آقای خویی رحمت‌الله علیه است که به شهرت اصلاً توجهی ندارند. نقطه مقابل مرحوم آقای بروجردی.

این دو نظر اطلاقی است که اینجا وجود دارد.

نظر سوم

که تفصیل است که در این تفصیل چیزهای متعددی می‌شود بیان کرد؛

۱- یکی از تفصیلات این است که ضعف گفتیم، می‌گوید ضعف آنجا که تضعیف شده باشد جبر نمی‌شود اما آنجا که تضعیف نشده است جبر می‌شود. شاید اگر آن تضعیف شده را از محل نزاع بیرون ببریم، این تفصیل نیست.

این است که دو نوع شهرت را تفاوت قائل بشویم که فتوا مطابق آن است یا اسناد داده می‌شود، آنجا که صرفاً فتوا مطابق این خبر ضعیف است، این خبر ضعیف را حجت نمی‌کند اما اگر اسناد انجام شده است، آن را معتبر می‌کند.

بین تطابق قهری با آن جا که این با خبر تطبیق داده شده است، اولی جابر نیست، ولی دومی جابر است.

این است که بین الزام و غیر الزام است، در غیر الزامیات جبر انجام می‌شود ولی در احکام الزامی جبر انجام نمی‌شود.

۴- این است که درجات شهرت مؤثر است و اگر شهرت، شهرت قوی باشد (مطلق شهرت نه) که هم اسناد داده شود و هم از یک قوتی برخوردار باشد. امر مشهور بین القدما هم مراتب دارد، بعضی شهرت‌های خیلی متعارفی دارد ولی بعضی شهرت‌های خیلی قوی دارد.

ولی شاید این تفصیل چهارم را بشود از امام استفاده کرد و احیاناً به امام نسبت داد، می‌گوید ضعف خبر و مفاد خبر و شرایط خبر را با درجه شهرت و مفاد آن فتوا مقایسه کرد. چیز کلی نمی‌شود ارائه کرد و به آن فتوا داد. جابه‌جا و مورد به مورد فرق می‌کند

ملاک هم این است که ظن به خلافی ایجاد بکند یا نکند.

این هم تفصیلی است که می‌گوید ملاحظه درجه این ضعف خبر و مفاد خبر و محتوای آن از یک سو و ملاحظه آن شهرت و درجه شهرت از سوی دیگر.

یک جایی که درجه ضعف خیلی بالا نباشد و مفاد هم، مفاد خیلی مهم نباشد، این طرف هم درجه شهرت بالا باشد، می‌گوید این جا جبر انجام می‌شود.

طبعاً اجماع درجه شهرت را خیلی بالا می‌آورد. از جاهایی است که خیلی باید روی آن حساب کرد.

logo