1404/07/28
بسم الله الرحمن الرحیم
/اخـتـلاط/مبحث نگاه
موضوع: مبحث نگاه /اخـتـلاط/
پیشگفتار
آیه سوم، آیه ۵۳ سوره احزاب بود که در این آیه مجموعهای از احکام و تکالیف درباره بیوت النبی و بیت پیامبر ذکر شده بود که یکی از آنها این بود که ﴿وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ﴾.
هم در مفردات آیه حدود شش نکته و مطلب بیان شد و هم در اصل مساله که این آیه آیا افاده حکم عامی دارد برای همه یا خیر؟ که اینها را دیروز بحث کردیم.
نکتهای که اینجا وجود داشت، در بحثهای دیروز این بود که تعدی آیه به زنهای دیگر یا باید بر پایه الغاء خصوصیت باشد که واضح نبود.
یا بر پایه این باشد که ﴿ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ﴾ را یک تعلیل به شمار بیاوریم و بگوییم این حکم را تعمیم میدهد.
منتهی مشکل اصلی که اینجا وجود داشت این بود که با فرض این که فَاسْأَلُوهُنَّ ظهور در وجوب داشته باشد که ظاهر امر هست، آن وقت نه الغاء خصوصیت امکان داشت و نه اینکه ﴿ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ﴾ را تعلیل بگیریم.
دلیل هم قرائن داخلی و خارجی بود که هیچکدام از اینها را نمیشد پذیرفت. قرینه داخلیه این بود که ذَٰلِکُمْ أَطْهَرُ با یک حکم الزامی خیلی سازگار نیست و قرینه خارجیه مهم هم در اینجا این بود که این در واقع وجود حائل و مانع و فاصله پرده مانند، وجود داشته باشد، این خلاف ارتکازات و مذاق و سیره عملی است و از این جهت نمیشد ظهور فَاسْأَلُوهُنَّ را در وجوب حفظ کرد و به سمت تعمیم از راه تعمیمی از راه الغاء خصوصیت و تنقیح مناط یا تعلیل حرکت کرد.
اگر کسی ظهور فَاسْأَلُوهُنَّ را بگیرد و بگوید این استحباب افاده میکند آن وقت میشود الغاء خصوصیت کرد و خیلی مواجه با با یک ارتکاز مخالفی نیست بلکه ارتکازات شاید یک نوع هماهنگی داشته باشد.
در هر صورت وجهی برای اینکه فَاسْأَلُوهُنَّ را اگر وجوب حفظ کنیم نمیشود. اما وجهی که برای حمل فَاسْأَلُوهُنَّ برای استحباب باشد این است که ﴿ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ﴾ این تنها وجهی است که میتواند قرینه گرفته شود که فَاسْأَلُوهُنَّ ظهور در وجوب ندارد
اگر این باشد آن وقت آیه این طور میشود که چون گفته است ﴿ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ﴾ این سازگار با وجوب نیست بنابر این، قرینه میشود که حمل بر استحباب میکنیم و اگر استحباب شد آن وقت تعدی و حتی تعلیل گرفتن این هم راه پیدا میکند. و سازگار با آن ﴿قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ﴾ و امثال اینها هم هست.
این تنها نکتهای است که در اینجا میشود بیان کرد که آیه یک قاعده عامهای بشود در همان حدی که استحباب و رجحان، همان که از ﴿قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ﴾ استفاده کردیم.
این دو مسیری است که در تفسیر آیه میشود طی کرد؛ یا ظهور فَاسْأَلُوهُنَّ را در وجوب حفظ میکنیم و میگوییم این از اختصاصات النبی است و مربوط به زنان نبی است که ظاهر مفسرین هم معمولاً همین است. ظاهراً فقها خیلی واضح کلامشان به این اولی بیشتر تمایل دارد.
یا اینکه ظهور فَاسْأَلُوهُنَّ را از وجوب برمیداریم آن وقت میشود حکم مشترک گرفت.
تقریر یک احتمال دیگر
این است که کسی بگوید فَاسْأَلُوهُنَّ که حکم اصلی است ظهور وجوب آن محفوظ است، ؛ ﴿ذَٰلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ﴾ یک حکمتی است که اینجا برای وجوب ذکر شده است، علت نیست، چون علیت این أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ احتمالاً برای وجوب این وجود حائل سازگار نیست، میگوییم یک حکمت است.
ولی این حکمت گرچه برای این حکم حکمت است اما ارتکازات و چیزهای عرفی اقتضا میکند اصل این که آدم رعایت بیشتر بکند در تماس با جنس مخالف. اصل این فضیلتی دارد، هرچه به آن توجه بکنید، آن توجه دارد.
قبلاً هم عرض میکردیم که حکمتها اینجور نیست که نشود چیزی از آن استفاده کرد، همان که آقای داماد فرموده بودند و آقای زنجانی هم توسعه داده بودند و ما هم خیلی آن را توسعه داده بودیم.
ممکن است کسی بگوید فَاسْأَلُوهُنَّ سر جای خود محفوظ، یک حکم الزامی از اختصاصات زنهای پیامبر است ولی أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ علت نیست، حکمت است به دلایلی که گفتیم نمیتوانیم علت بگیریم. ولی حالا حکمت هم که هست این اندازه افاده میکند که صیانت بیشتر در روابط جنسی و جنسیتی، این امر مطلوبی است و این مطلوبیت مطلق در همه جا هست.
در میان آیات مربوط به حجاب که حدود ده آیه است که شاید بیشتر هم بشود آنها که یک استشعاری از آن میشود انجام داد و بعضی را در بحثهای قبل گفتیم و بعضی را در بحثهای آینده متعرض خواهیم شد؛ آن که با اختلاط نسبت بیشتری داشت، آن بود که اینجا ملاحظه کردید.
البته این آیه اخیره یک مقدار اخص از اختلاط هم هست، یعنی چیزی فراتر از آن را بیان میکند، میگوید اگر استحباب داشته باشد، حائل بودن، این اخص از اختلاط است، اخص مطلق است، منطبق بر اختلاط نیست ولی یک امری را میگوید که ارتباط آن با اختلاط قوی بود. این آیات بود.
بقیه آیات را دیگر متعرض نمیشویم، چون بقیه آیات بحث ستر را میگوید نه حجاب به معنای حائل و عدم اختلاط، بحث ستر در جای خود البته آن آیه ﴿لَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ﴾ را که سابق بحث کردیم، بحثهای مفصل خیلی پیچیده و آیه ﴿يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ﴾ را هنوز بحث نکردیم که در بحث ستر متعرض خواهیم شد.
منتهی آنها با بحث ما مستقیم ربطی ندارد. آنها که میتوانست ربط داشته باشد این سه آیهای بود که البته در آیه دوم سه موضع بود که این پنج شش بخش از آیات قرآنی بود که محل استشهاد بود که هر کدام به شکلی تفسیر شد.
قبل از ورود در روایات، این نکته را باید ملحوظ داشت. ممکن است از آن استفادهای بشود.
نکته
این است که این گروه از آیات (روایات را کنار بگذاریم) اگر ما باشیم و آیات و روایاتی که ستر را الزام میکند و نهی از تکشف میکند، ﴿لَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ﴾، ﴿یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ﴾، این نهی از کشف و امر به ستر و از آن طرف هم نهی از نظر و امر به غض، این احکام چهارگانهای که در ارتباط با ستر و نظر هست، اینها اگر تنهایی بود، ممکن بود که کسی از آنها لازمی را بگیرد و آن لازم این است که این روایات مفروض گرفته است که معاشرت وجود دارد، رفت و آمد بیرون وجود دارد، اختلاط به معنای مطلق وجود دارد، میگوید ستر بکن.
وقتی میگوید ستر بکن، مفروض این گرفته است که مواجهه انجام میشود. فیالجمله نه در بحث اختلاط ولی اگر هیچ چیزی از روایات در بحث بیرون آمدن یا مواجهه با نامحرم یا اینکه حائل باشد یا نباشد، آن بعید نبود که چنین دلالتی بکند.
بررسی روایات
در اینجا چند روایت است که مفاد آنها این است که حصنوهن فی البیوت، احبسوا نسائکم فی البیوت. از این قبیل روایات هست، گروهی از روایات است که افاده این میکند که زن را در خانه نگهدارید، از خانه بیرون نرود، این هم یک چیز اخص ازعدم اختلاط است، این مجموعهای از روایات است که بر آنها مروری داشته باشیم.
این روایات عمدتاً در باب ۲۳ و ۲۴ از ابواب مقدمات نکاح است؛
روایت چهارم از باب ۲۳ از ابواب مقدمات نکاح است، عنوان باب این است؛ باب استحباب تعجیل تزویج البنت عند بلوغها و تحسینها بالزوج
این باب عنوانش این نیست، عنوانش این است که مناسب است و مستحب است که هر چه زودتر و عندالبلوغ دختر را به ازدواج داد یکی دو روایت در این باب است، اما آن باب اصلی باب ۲۴ است که عنوان آن که فتوای حر عاملی است، این است بَابُ اِسْتِحْبَابِ حَبْسِ اَلْمَرْأَةِ فِی بَیْتِهَا أَوْ بَیْتِ زَوْجِهَا فَلاَ تَخْرُجْ لِغَیْرِ حَاجَةٍ وَ لاَ یَدْخُلْ عَلَیْهَا أَحَدٌ مِنَ اَلرِّجَالِ
این چیزی است که کثیری از بزرگان طبق این عنوان فتوا دادهاند که این روایات عمده در همین باب ۲۴ است، یکی دو تا در باب ۲۳ است که اولین آنها روایت چهار باب ۲۳ بود.
روایت اول؛ حدیث ۴ از باب ۲۳
این از مرحوم کلینی در کافی است که میفرماید عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ اَلْحَکَمِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ سَیَابَةَ، روی این سندها الان ریز نمیشویم دلیل این است که متعدد وجود دارد و بعضی معتبر است.
روی عبدالله بن محمد شاید بحثی باشد و بقیه قابل قبول است.
امام صادق علیهالسلام فرمود «إِنَّ اَللَّهَ خَلَقَ حَوَّاءَ مِنْ آدَمَ، فَهِمَّةُ اَلنِّسَاءِ اَلرِّجَالُ فَحَصِّنُوهُنَّ فِی اَلْبُیُوتِ»[1] حضرت حوا از آدم خلق شد، طبق آنچه که در روایات آمده است و به آن شکل خلقت اشاره شده است، چون از او خلق شده است هِمَّةُ اَلنِّسَاءِ اَلرِّجَالُ، زنها از مردها تمایل دارند و این میل، میل قوی است و مترتب کرده است بر این حَصِّنُوهُنَّ فِی اَلْبُیُوتِ، چون این تمایل در آنها وجود دارد، آنها را در خانهها صیانت کنید و آنها را در خانهها حفظ بکنید.
روایت دوم؛ حدیث ۵ از باب ۲۳
بِالْإِسْنَادِ عَنْ أَبَانٍ عَنِ اَلْوَاسِطِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ علیهالسلام قَالَ: «إِنَّ اَللَّهَ خَلَقَ آدَمَ مِنَ اَلْمَاءِ وَ اَلطِّینِ فَهِمَّةُ اِبْنِ آدَمَ فِی اَلْمَاءِ وَ اَلطِّینِ وَ خَلَقَ حَوَّاءَ مِنْ آدَمَ، فَهِمَّةُ اَلنِّسَاءِ فِی اَلرِّجَالِ فَحَصِّنُوهُنَّ فِی اَلْبُیُوتِ»[2]
میگوید هر کسی جوید اصل خویش به آن مبدأ و اصلی که از آن ناشی شده است گرایش و تمایل دارد، وابستگی دارد و اینجا هم در این حدیث پنجم دارد که فَحَصِّنُوهُنَّ فِی اَلْبُیُوتِ چون این میل به آن سمت وجود دارد و این در معرض فتنه و تهییج شهوانی است فَحَصِّنُوهُنَّ فِی اَلْبُیُوتِ این از جاهای مهمی است که خیلی محل شبهه قرار میگیرد.
روایت سوم؛ حدیث ۶، از باب ۲۳
به همین مضمون روایات دیگری هم بدون این ذیل وجود دارد ولی گاهی آنها را در این طایفهای که تأکید بر حَصِّنُوهُنَّ فِی اَلْبُیُوتِ دارد قرار داده شده است که آن سند آن واضح است که درست نیست؛
وَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ اِبْنِ جُمْهُورٍ عَنْ أَبِیهِ رَفَعَهُ قَالَ: قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ علیهالسلام فِی بَعْضِ کَلاَمِهِ: «إِنَّ اَلسِّبَاعَ هَمُّهَا بُطُونُهَا وَ إِنَّ اَلنِّسَاءَ هَمُّهُنَّ اَلرِّجَال»[3] . اینجا قطع میشود بیان امر واقعی میکند و اخبار میدهد، آنها به بطونشان تعلق دارند. اینها گرایش بیشترشان مسائل شهوانی است.
گفته شده است این ولو اینکه جمله خبریه است و ادامه آن چیزی نیست ولی اینجا گفته شده این یا بیان برای خبر آن لازم است که حذف شده است یا اینکه این در مقام انشاء است یا کنایه قرار داده شده است.
که إِنَّ اَلنِّسَاءَ هَمُّهُنَّ اَلرِّجَال در واقع گفته است ولی در واقع لازم را حذف کرده است چون واضح بوده است چون در اینها این میل شهوانی وجود دارد، لازمهاش این است که باید صیانت بشود.
یا اینکه این در مقام کنایه از آن بحث انشائی باشد.
آنجا که حصنوهن داشت، میگفتیم خبر است، ولی اینجا که ندارد، یا میگوییم کنایه است یا در مقام انشاء است یا اینکه آن لازم حذف شده است. علیرغم این که اینجا آن حصنوهن نیست این آمده است.
ذکر روایتی استطراداً
در این باب روایات دیگری هم هست که اشاره به مقایسه شهوت زن و مرد دارد، مثلاً روایت نهم در بحث مستقیم خودمان عرض نمیکنم، بلکه استطراداً عرض میکنم؛
«إِنَّ اَللَّهَ جَعَلَ لِلْمَرْأَةِ صَبْرَ عَشَرَةِ رِجَالٍ فَإِذَا هَاجَتْ کَانَتْ لَهَا قُوَّةُ شَهْوَةِ عَشَرَةِ رِجَالٍ»[4] این هم در اینجا آمده است که از حیث تعلیل با آنها یک تناسبی دارد.
«فُضِّلَتِ اَلْمَرْأَةُ عَلَی اَلرَّجُلِ بِتِسْعَةٍ وَ تِسْعِینَ مِنَ اَللَّذَّةِ وَ لَکِنَّ اَللَّهَ أَلْقَی عَلَیْهَا اَلْحَیَاءَ»[5] ، حیاء قبیح هم دارد. این دو یا اگر روایت ششم را هم بگوییم یک مدلول کنایی یا غیر مستقیم دارد، سه روایتی است که در باب ۲۳ آمده است.
روایات بعدی در باب ۲۴ است.
روایت چهارم؛ حدیث اول باب ۲۴
مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ وَهْبٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ علیهالسلام قَالَ: «قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ علیهالسلام: خُلِقَ اَلرِّجَالُ مِنَ اَلْأَرْضِ وَ إِنَّمَا هَمُّهُمْ فِی اَلْأَرْضِ وَ خُلِقَتِ اَلْمَرْأَةُ مِنَ اَلرِّجَالِ وَ إِنَّمَا هَمُّهَا فِی اَلرِّجَالِ فَاحْبِسُوا نِسَاءَکُمْ یَا مَعَاشِرَ اَلرِّجَالِ»[6]
اینجا هم با فاء تفریع آن حکم به بیان دیگر مترتب شده است. آنها را در خانه نگه دارید، این روایت چهارم است که تعبیر فَاحْبِسُوا دارد آن دو روایت سابق حصنوهن فی البیوت بود اینجا فاحبسوا دارد.
در قرآن حبسی دارد که مربوط به حکمی است که منسوخ شده است، زنهایی که مرتکب فحشا میشدند، در آن آیه شریفه آمده است که آنها را حبس کنید، بعدها آن نسخ شد به آیاتی که حد را بیان کرده است. ولی اینها مطلق است.
روایت پنجم؛ حدیث دوم باب ۲۴
أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ اَلْأَشْعَرِیُّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عَنْبَسَةَ عَنْ عُبَادَةَ بْنِ زِیَادٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِی اَلْمِقْدَامِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیهالسلام وَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلْعَاصِمِیُّ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ کَثِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ علیهالسلام قَالَ: «قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ علیهالسلام فِی رِسَالَتِهِ إِلَی اَلْحَسَنِ علیهالسلام إِیَّاکَ وَ مُشَاوَرَةَ اَلنِّسَاءِ (که در نهج البلاغه هم آمده است) فَإِنَّ رَأْیَهُنَّ إِلَی اَلْأَفْنِ وَ عَزْمَهُنَّ إِلَی اَلْوَهْنِ وَ اُکْفُفْ عَلَیْهِنَّ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ بِحِجَابِکَ إِیَاهُنَّ فَإِنَّ شِدَّةَ اَلْحِجَابِ خَیْرٌ لَکَ وَ لَهُنَّ مِنَ اَلاِرْتِیَابِ» (می گوید آنها را در حجاب قرار بده که ممکن است همان حجاب به معنای لغوی باشد، نه حجاب به معنای خاص، یعنی محجوب بودن آنها در خانه که شاهد ادامه حدیث است) «وَ لَیْسَ خُرُوجُهُنَّ بِأَشَدَّ مِنْ دُخُولِ مَنْ لاَ تَثِقُ بِهِ عَلَیْهِنَّ» (در اینجا کمی آن را تعمیم میدهد میگوید بیرون نروند، بر آنها هم کسانی که نامحرم هستند وارد نکن، تعمیم به آن جهت میدهد با تعلیلی که دارد) «وَ اُکْفُفْ عَلَیْهِنَّ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ بِحِجَابِکَ إِیَاهُنَّ» آنها را محجوب بدار از ورود دیگران به آنها «وَ لَیْسَ خُرُوجُهُنَّ بِأَشَدَّ مِنْ دُخُولِ مَنْ لاَ تَثِقُ بِهِ عَلَیْهِنَّ» نه بیرون روند و نه نامحرمی بر آنها وارد شود. «فَإِنِ اِسْتَطَعْتَ أَنْ لاَ یَعْرِفْنَ غَیْرَکَ مِنَ اَلرِّجَالِ فَافْعَلْ»[7]
همین باز از اصبغ بن نباته نقل شده است که همان رسالهای است که نامه وصیت حضرت به محمد بن حنفیه است که در نهج البلاغه آمده است.
روایت ششم؛ حدیث سوم باب ۲۴
مرفوعهای از امام صادق علیهالسلام است که در کافی آمده است؛ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ نُوحِ بْنِ شُعَیْبٍ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ علیهالسلام: «کَانَ عَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا اَلسَّلاَمُ إِذَا أَتَاهُ خَتَنُهُ عَلَی اِبْنَتِهِ أَوْ عَلَی أُخْتِهِ بَسَطَ لَهُ رِدَاءَهُ ثُمَّ أَجْلَسَهُ ثُمَّ یَقُولُ مَرْحَباً بِمَنْ کَفَی اَلْمَئُونَةَ وَ سَتَرَ اَلْعَوْرَةَ»[8]
این بنابر یک احتمال با بحث ما ارتباط دارد که نسبت به داماد احترام میگذاشت و میگفت: «مَرْحَباً بِمَنْ کَفَی اَلْمَئُونَةَ وَ سَتَرَ اَلْعَوْرَةَ»، ظاهر اولیه آن نیست که با بحث ما ربط داشته باشد، احتمال این است که آن موجب شد کفایت مؤونه و ستر عورت انجام بشود
اما احتمال دیگر این است که ستَر العوره یعنی اینکه او را در خانه حفظ کرد و از خانه بیرون نرفت. اگر این باشد با بحث ربط پیدا میکند ولی خیلی قوی نیست.
روایت هفتم؛ حدیث چهارم باب ۲۴
از من لایحضر است که اسناد جازم است که محمد بن علی بن حسین در من لایحضر میگوید، قال، قال علیهالسلام اسناد روی نیست، اسناد جازم است که بعضیها مثل آقای بروجردی این اسناد جازم را قبول داشتند که؛ وَ قَالَ علیهالسلام: «إِنَّمَا اَلنِّسَاءُ عِیٌّ وَ عَوْرَةٌ فَاسْتُرُوا اَلْعَوْرَةَ بِالْبُیُوتِ وَ اُسْتُرُوا اَلْعِیَّ بِالسُّکُوتِ»[9]
در زنها یک عجزی هست و از آن طرف هم عورتی هستند، شاهد کلام این است: «فَاسْتُرُوا اَلْعَوْرَةَ بِالْبُیُوتِ آن وَ اُسْتُرُوا اَلْعِیَّ بِالسُّکُوتِ» چندین احتمال دارد که الان نمیخواهیم وارد بشویم.
«فَاسْتُرُوا اَلْعَوْرَةَ بِالْبُیُوتِ» اینها یک حریمی دارند و این حریم را باید با حفظ بیوت صیانت کرد، ستر کرد.
اینکه ستر العوره را به معنای ستر فی البیت بگیریم این یک از دو احتمال است، اگر روایت دیگری نبود به آن معنا بود. ، بعید نیست با ملاحظه استر العوره بگوییم احتمال دوم را تقویت کنید، ولی عورت به معنای زن است در آنجا.
از این جهت بود که در عداد این طایفه آن را هم عرض کردم.
روایت هشتم؛ حدیث پنجم باب ۲۴
شاید سند آن معتبر باشد، در علل هست؛ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی اَلْخَزَّازِ عَنْ غِیَاثِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ (اگر غیاث بن ابراهیم را توثیق بکنیم این روایت هم تصحیح میشود) عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ علیهالسلام قَالَ: «إِنَّ اَلْمَرْأَةَ خُلِقَتْ مِنَ اَلرَّجُلِ وَ إِنَّمَا هِمَّتُهَا فِی اَلرِّجَالِ فَاحْبِسُوا نِسَاءَکُمْ وَ إِنَّ اَلرَّجُلَ خُلِقَ مِنَ اَلْأَرْضِ فَإِنَّمَا هِمَّتُهُ فِی اَلْأَرْضِ»[10] .
روایت نهم؛ حدیث ششم باب ۲۴
سند تامی ندارد ولی به فاطمه بنت الحسین میرسد؛ عَنْ أَبِیهَا عَنْ جَدِّهَا عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهالسلام عَنِ اَلنَّبِیِّ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ: «اَلنِّسَاءُ عِیٌّ وَ عَوْرَاتٌ فَدَاوُوا عِیَّهُنَّ بِالسُّکُوتِ وَ عَوْرَاتِهِنَّ بِالْبُیُوتِ»[11] .
اینجا میگوید در خانه بمانند.
روایت دهم؛ حدیث هفتم از باب ۲۴
این روایت را سابق خیلی بحث کردیم؛ «وَ لَکِنِّی أَعْرِفُهُ خَیْرٌ لِلنِّسَاءِ أَنْ لاَ یَرَیْنَ اَلرِّجَالَ وَ لاَ یَرَاهُنَّ اَلرِّجَالُ فَرَجَعْتُ إِلَی رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اَللَّهِ سَأَلْتَنَا أَیُّ شَیْءٍ خَیْرٌ لِلنِّسَاءِ خَیْرٌ لَهُنَّ أَنْ لاَ یَرَیْنَ اَلرِّجَالَ وَ لاَ یَرَاهُنَّ اَلرِّجَالُ فَقَالَ مَنْ أَخْبَرَکَ فَلَمْ تَعْلَمْهُ وَ أَنْتَ عِنْدِی فَقُلْتُ فَاطِمَةُ فَأَعْجَبَ ذَلِکَ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَ قَالَ إِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّی»[12] .
که حضرت هم تأیید فرمودند، تأیید هم نبود، وقتی که حضرت فاطمه زهرا بفرمایند، حجت است.
این هفت روایتی که در باب ۲۴ بود و دو سه روایتی که در باب ۲۳ بود. این تعدادی از این روایات است.
در مستدرک هم که در پاورقی وسائل در چاپ جامعه مدرسین هست، آنجا هم روایاتی با همین مضامین به اسناد متفاوت آمده است که اولین روایتی که از جعفریات آمده است از پیغمبر نقل شده است که فاحبسوهن بالبیوت، این تعبیر در آنجا هم آمده است. روایت اول مستدرک که در ذیل روایات وسائل آمده است.
و روایت سوم هم و فَدَاوُوا عوراتهن بالبیوت، یا روایت چهارم، خیر للمرأه ان لاتری رجلاً و لا رجل و روایت پنجم هم از همین قبیل است.
لحن تعابیر در روایات
این مجموعه روایات را ما یک طایفه به حساب آوردیم این مجموعه روایات که در باب ۲۳ و ۲۴ از ابواب نکاح آمد و در ذیل آن روایاتی هم از مستدرک نقل شده است که آنها هم حداقل چهار پنج بر این اضافه میشود، مجموعاً شاید پانزده روایت داشته باشیم که حاکی که عورات هستند و یک حریم خاص دارند و اینها را امر میکند که در خانه بمانند و در معرض دیده شدن قرار نگیرند که عمدتاً لحن همان بودن که عورات هستند؛
1- و حصنوهن
2- و احبسوا و این دو تعبیر حصنوهن و احبسوا در تعدادی از این روایات بود که امر بود به شوهران که آنها را در خانهها صیانت بکنند
3- یا ستر بود؛ استر العوره فی البیوت، این تعبیر سوم بود
4- یا فَدَاوُوا، اینکه مخفی نگه دارید این هم تعبیر چهارمی بود که در این روایات بود
5- و تعبیر پنجم هم لایرین و لا یراهن بود
که این چند تعبیر است که آنها که از نظر فقهی حساستر است آن چهار پنج تایی است که امر دارد؛ حصنوهن بالبیوت، استروهن بالبیوت و امثال اینها.
این چهارده پانزده روایتی است که اینجا وجود دارد و اگر ما بودیم و هیچ ارتکازی، چیزی جایی نبود که ظاهر اولیه آن وجوب با این بیان که حصنوهن یا استروهن و خطاباتی که به مردها آمده است که اینها را در خانه صیانت کنید، این ملازمه عرفی با وجوب اقامت آنها در بیوت دارد، ملازمه عقلی ندارد وقتی که به اینها میگوید استروهن یا حصنوهن بالبیوت اینها که به شوهر امر میکند ظاهرش این است که یک امر الزامی برای آنها وجود دارد به آن دلیل میگوید آن را رعایت بکن.
البته ملازمه عقلی ندارد ممکن است برای خود آنها رفت و آمد مباح باشد یا مکروه باشد ولی به شوهر امر کند که این کار را انجام بده. این ممکن است.
علاوه بر اینکه آن روایات دیگر که میگوید خیر لهن ان لا یرین و لا یراهن و بعضی تعابیر دیگر کمک میدهد که از اینها حکم وجوب یا رجحان برای خود زنها استفاده بکنیم. این ملازمهاش خیلی بحث ندارد.
این طرح مسئله است اگر اینها به تنهایی بود چیزی از آن استفاده میشد، ولی چیزی که مقابل ما هست، همان است که مقابل ظهور اولیه آیه هم بود که جلوی وجوب و الزام را میگیرد و فتوا خیلی کم است. گاهی احتیاط وجوبی داشتهاند.
یک ارتکاز و سیره قطعیه وجود دارد که الزام به ماندن در خانه و نگهداشتن آنها در خانه نیست. آیا استحبابی وجود دارد؟ کراهتی وجود دارد؟ مطلق است؟ مشروط است؟ اینها چیزی است که محل کلام است.