« فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید‌محمدجواد علوی‌بروجردی

1403/02/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 بیانات استاد

موضوع: بیانات استاد

روایت اول که دارای دو نقل بود را بررسی کردیم که بنظر ما(استاد) نقل از ابی الحسن اشتباه باشد؛ چون مرگ سعد بن سعد در آن زمان نبوده است و هم چهار تا نقل در روایت داریم و سه تا از این نقلها از «سعد بن سعد»در آن زمان نبوده است و هم چهارتا نقل در روایت داریم و سه تا از این نقلها از «ابنی الحسن» می‌باشد و علاوه بر این مطلب عبارت«قد اضطررت الی مسألتک» با بعد از سوالکردن امام رضا(ع) سازگار نمی‌باشد و بار دیگر هم از امام جواد(ع) سوال بکند و باز هم این عبارت بکار رفته باشد.

بنابراین خبطی بین دو نقلی که مرحوم شیخ(ره) دارد واقع شده است و استناد مرحوم حکیم(ره) به این روایت هم مشکل دارد و از جهت سند به این نتیجه رسیدیم که آقای محمد بن حسن بن ابی خالد قمی اشعری کم فردی نمی‌باشد و بیان مرحوم بهبهانی(ره) که می‌فرمایند:«کونه وصیاً لسعد بن سعد» موید همین معنا می‌باشد و این وصی قرار دادن ایشان دلیل بر اعتبار می‌باشد.

بحث سندی روایت سوم(دوم):

مرحوم شیخ(ره) روایت را از علی بن الحسن بن فضال نقل می‌کند و این اسناد در تهذیب صحیح می‌باشد. املا مرحوم شیخ(ره) علی بن حسن بن علبی بن فضال را در فهرست توثیق می‌کند. مرحوم نجاشی(ره) می‌فرمایند: فقیه اصحابا بالکوفة و وجههم و ثقتهم. ایشان از اصحاب امام هادی و اما حسن عسکری(علیهما السلام) می‌باشند.

ایشان از محمد بن اورمة روایت را نقل می‌کنند.

مرحوم شیخ(ره) می‌فرمایند:

محمد بن اورمه له کتب مثل کتاب الحسین بن سعید. و فی روایاته تخلیط. اخبرنا بجمیعها الا ما کان فیه من تخلیط او غلو ابن ابی جید عن ابن الولید عن الحسین بن الحسن بن ابان عنه.

مرحوم ابو جعفر بن بابویه می‌فرماید:

محمد بن اورمة طعن علیه بالغلو، فکلما کان فی کتبه مما یوجد فی کتب الحسین بن سعید و غیره، فانه معتمد علیه و یفتی به، و کلما تفرد به لم یجز العمل علیه و لایعتمد.

مرحوم نجاشی(ره) می‌فرمایند:

محمد بن اورمة (أرومة) ابوجعفر القمی، ذکره القمیون و غمزوا علیه، و رموه بالغلو حتی دسّ علیه من یفتک به، فوجدوه یصلی من اول اللیل الی آخره، فتوقفوا عنه.

مرحوم ابن ولید[1] می‌فرماید:

محمد بن اورمة طعن علیه بالغلو، و کل ما کان فی کتبه مما وجد فی کتب الحسین بن سعید و غیره فقل به، و ما تفر به فلا تعتمده.

برخی از اصحاب ما می‌فرمایند:

انه رأی توقیعاً من ابی الحسن الثالث علیه السلام الی اهل قم فی معنی محمد بن اورمة و برائته مما قذف به، و کتبه صحاح الا کتاباً ینسب الیه ترجمته تفسیر الباطن فانه مختلط.

مرحوم ابن غضائری می‌فرماید:

« محمد بن اورمة، ابوجعفر القمی، اتهمه القمیون بالغلو، و حدیثه نقی لا فساد فیه، و لم ار شیئاً ینسب الیه تضطرب فی النفس الا اوراقاً فی تفسیر الباطن، و ما یلیق بحدیثه و اظنها موضوعة علیه، و رأیت کتاباً خرج من ابی الحسن علی بن محمد علیهم السلام الی القمیین فی برائته مما قذف به و منزلته، و قد حدثنی الحسن بن محمد بن بندار القمی رحمه الله، قال سمعت مشایخنا یقولون: ان محمد بن اورمة لما طعن علیه بالغلو (کذا) الاشاعرة لیقتلوه، فوجدوه یصلی الیل من اوله الی آخره لیالی عدیدة فتوقفوا عن اعتقادهم.

و المهم لنا فیه ان للرجل کتب و اصول کثیرة تبلغ اکثر من الثلاثین و فیها کتاب ما نزل فی القرآن فی امیر المؤمنین، و کتاب تفسیر القرآن، و کتاب الرد علی الغلاة و کتاب حقوق المؤمن و فضله و کتاب المناقب و کتاب الملاحم و کتب فی الابواب المختلفة من الفقه و ...».

مرحوم خوئی(ره)می‌فرمایند:

« بقی هنا امران:

الاوّل: فی الکلام علی غلوّ الرجل و عدمه، و قد عرفت نسبة القمیین الغلو الیه حتی انهم بعثوا الیه من یقتله، فلما رأو انه یصلّی کفوا عنه.

و لکن الظاهر:

ان هذه النسبة غیر ثابتة، و کتاب تفسیر الباطن لم تثبت نسبة الیه و مرّ عن ابن الغضائری انکار ذلک و ان مشایخه کانوا یقولون: ان محمد ابن اورمة لاطعن علیه بالغلو.

و یدلّنا علی ذلک – مضافاً الی ما عرفت – ما روی عنه من الروایات المنافیة للقول بالغلوّ:

منها: ما رواه الشیخ الصدوق عن محمد بن الحسن بن احمد بن الولید رحمه الله قال: حدثنا محمد بن یحیی العطار عن الحسین بن الحسن بن ابان عن محمد بن اورمة عن ابراهیم بن الحکم بن زهیر عن عبدالله بن حریر العبدی عن ابی عبدالله علیه السلام انه کان یقول: الحمدلله الذی لایحس و لا یجسّ و لا یمسّ و لایدرک بالحواس الخمس، و لایقع علیه الوهم و لا تصفه الالسن، و کل شئ حسّته الحواس او لمسته الایدی فهو مخلوق (الحدیث).[2]

و منها:

ما رواه علی بن عیسی الاربلی قال: روی ابن اورمة قال: خرجت الی سُرَّ من رأی ایام المتوکل، فدخلت الی سعید الحاجب، و دفع المتوکل ابالحسن علیه السلام الیه لیقتله فقال لی: اتجب ان تنظر الی الهلک، فقلت : سبحان الله الهی لاتدرکه الابصار (الحدیث)[3]

نعم، ورد هنا روایات عنه تکشف عن قوة ایمانه و حسن عقیدته، و لعل بعض ما ذکر فی هذه الروایات کان من الغلو عند بعض القمیین.

فمنها:

ما رواه الکلینی قدس سره عن الحسین بن محمد عن معلی بن محمد عن محمد بن اورمة عن علی بن حسان عن عبدالرحمن بن کثیر عن ابی عبدالله علیه السلام فی قوله تعالی: هو الذی انزل الیک الکتاب، منه آیات محکمات.

هن ام الکتاب قال: امیرالمؤمنین و الائمه علیهم السلام.

و ما رواه بهذا السند عن عبدالله بن کثیر عن ابیعبدالله علیه السلام فی قوله تعالی:

عم یتساءلون عن النبا العظیم. قال النبأء العظیم الولایة و سألته عن قوله: هنالک الولایة لله الحق، قال: ولایة امیرالمؤمنین علیه السلام و منها: غیر ذلک.[4]

الامر الثانی:

انک قد عرفت عن النجاشی، ان کتبه صحاح الا ما ینسب الیه من ترجمة تفسیر الباطن.

و عن ابن الغضائری ان حدیثه نقی لافساد فیه، و لا شئ هنا ما یعارض ذلک الا قول الشیخ فی الرجال: انه ضعیف.

و غیر بعید ان یرید الشیخ بذلک ضعفه فی نفسه لما نسب الیه من الغلو او باعتبار ان فی روایاته تخلیطاً علی ما ذکره فی الفهرست.

و یوکّد ذلک:

ان الموجود فی الرجال علی ما فی نسخة ابن داود من القسم الثانی. و القهبائی کلمة (و هو ثقة) بعد جملة ( روی عن الحسین بن الحسن بن ابان.

اذاً، فما کان من روایاته لیس فیه تخلیط او غلو و قد رواها الشیخ بطریقه المتقدم، لامانع من العمل به و الاعتماد علیه و الله العالم و طریق الشیخ الیه صحیح، و ان کان فیه ابن ابی جیّد.»[5]

(استاد) بیانات مرحوم خوئی(ره) در این مقام تمام و صحیح می‌باشد و بیان مرحوم شیخ(ره) در رجال که می‌فرمایند:«محمد بن ارومة ضعیف» قابل التزام برای ما نمی‌باشد و اینکه ایشان را از اصحاب امام رضا محسوب کرده است و فرموده:«محمد بن ارومة القمی» بدون بیان وجه ضعف هم برای ما قابل پذیرش نمی‌باشد. اما اگر به کسی نسبت «ثقه» بدون وجه داده شود قابل پذیرش می‌باشد؛ چون وجه ضعف متعدد می‌باشد مثلاً ممکن است که این وجه از باب غلو و ... باشد و رجالیون بسیاری از روات را بسبب غلو طردشان کردند در حالی که طبق نظر ما آن احادیث منقول از آن روات غلو نمی‌باشد مثلاً اگر کسی در این زمان قائل به سهو النبی باشد معنایش این است که نبی را درست نشناخته است اما مرحوم صدوق(ره) می‌فرمایند: اگر کسی قائل به سهو النبی نباشد غالی محسوب می‌شود. بنابراین زمانی که نسبت ضعف به راوی‌ای داده شود حمل بر غالی بودن می‌شود؛ چون در بسیاری از موارد رمی راوی بسبب این نسبت بوده است و اگر توثیقی از فردی وارد شده باشد این را معارض با توثیق دیگر قرار نمی‌دهیم.

این مطلب را مرحوم وحید بهبهانی(ره) و ایشان هم از مرحوم مجلسی اخذ کرده است و مطلب قوی‌ای است.

بنابراین این روایت هم صحیح می‌باشد و محمد بن ارومة هم وثاقتش تمام می‌باشد.

محمد بن حسن بن ابی خالد هم قبلاً در مورد ایشان مطالبی را بیان داشتیم.

روایت سوم:

مرحوم شیخ(ره) این روایت را باسناد از محمد بن علی بن محبوب نقل می‌کند. این اسناد در تهذیبین صحیح می‌باشد. اما محمد بن علی بن محبوب اشعری از اجلاء می‌باشد. مرحوم نجاشی(ره) می‌فرمایند:« ثقة عین فقیه». مرحوم علامه(ره) هم بهمین صورت می‌فرمایند. ایشان از روات طبقه هفتم می‌باشند.

ایشان روایت را از عباس بن معروف نقل می‌کنند. مرحوم شیخ(ره) در مورد ایشان می‌فرمایند:«ثقة». مرحوم نجاشی و مرحوم علامه(رحمة الله علیهما) ایشان را موثق می‌دانند. ایشان از روات طبقه هفتم می‌باشد[6] .

ایشان روایت را از محمد بن حسن بن ابی خالد نقل می‌کند. ظاهر این است که محمد بن حسین می‌باشد؛ چون ناقل عباس بن معروف می‌باشد که ایشان از محمد بن حسن بن ابی خالد نقل می‌کند و محمد بن حسین مجهول می‌باشد. مرحوم محقق اردبیلی(ره)در این عنوان«محمد بن حسین الاشعری» می‌فرماید:

«علی بن مهزیار عنه قال: کتب بعض اصحابنا الی ابی جعفر الثانی(علیه السلام) فی الکافی فی باب اللباس الذی تکره الصلوة فیه. الظاهر انه ابن الحسن بن ابی خالد الاشعری المتقدم بقرینة روایة علی بن مهزیار عنه بهذا الطریق کثیراً علی ما مر فی ترجمته.»[7]

و همچنین در ذیل عنوان محمد بن حسین بن ابی خالد می‌فرماید:

« محمد بن علی بن محبوب عن العباس عنه قال سئلت اباجعفر علیه السلام فی التهذیب فی باب وصیته الانسان لعبده، و فی الاستبصار فی باب من اوصی فقال حجوا عنی مبهماً.»[8]

بنابراین محمد بن حسین در موارد و روایات ثلاث خلط و اشتباه است و اینکه راوی از امام(ع) محمد بن حسن بن ابی خالد اشعری القمی می‌باشد که در مورد ایشان کلامی را مقدم داشتیم.

و شاید مرحوم صاحب عروة(ره) این اعتبار را در سند روایات دیده است و تشبث و تمسک به اعراض اصحاب کرده است و اگر روایات صحیح بود نیازی به این تمسک نمی‌باشد و اعراض حجت را از حجیت می‌اندازد اما مشکل این است که اعراض هم مشکل ما را با این روایات حل نمی‌کند.

 


[1] .ابن ولید طبقه نهم می‌باشد و طبقه ابن ولید از همه این افراد قدیم تر می‌باشد و مرحوم شیخ و مرحوم نجاشی طبقه دوازدهم می‌باشند و مرحوم صدوق(ره) از استادش ابن ولید تبعیت می‌کند و مستند بیان مرحوم شیخ(ره) و مرحوم نجاشی هم مستندشان همین مطلب می‌باشد و غلو در آن زمان به این صورت بوده است که مثل مرحوم صدوق(ره) می‌فرمایند کسی که قائل به سهو النبی نباشد غالی می‌باشد.
[2] . کتاب التوحید باب2 من التوحید و ففی التشبیه الحدیث 29.
[3] . کشف الغمه الجزء 3 فی ذکر الامام العشار فی معجزاته علیه السلام.
[4] . الکافی، الجزء 1 باب فیه نکت و نتف من التنزیل فی الولایه 108 الحدیث 14، و 34.
[5] . معجم رجال الحدیث جلد 16 ص124- 127.
[6] .مرحوم خوئی(ره) اهمال را دلیل ضعف می‌دانند و در این صورت در مورد محمد بن علی بن محبوب، مرحوم نجاشی(ره) می‌فرمایند:«ثقة عین فقیه» اما مرحوم شیخ(ره) ایشان را در فهرست و در رجال ایشان را مهمل گذاشته است در این صورت شهادت ضعف با شهادت توثیق معارضه می‌کند و خیلی از روایت را از دست می‌دهیم. (استاد) به این مبنای ایشان در رجال اشکال کردیم و گفتیم که اهمال دلیل ضعف نمی‌باشد؛ چون گاهی از اوقات فرد آن قدر معروف به وثاقت بوده است که نیاز به ذکر توثیقش نبوده است.
[7] . جامع الرواه جلد 2 ص99.
[8] . نفس المصدر ص97.
logo