< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

97/12/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:عدم جریان برائت با وجود اصل موضوعی (شبهه موضوعیه)

مقـدمـه: مرحوم آخوند در کفایه، چهار تنبیه برای بحث برائت ذکر نموده است.

 

تنبیه اول: وقتی اصالت البرائت جاری میشود که یک اصل موضوعیِ موافق یا مخالف با برائت وجود نداشته باشد. در غیر این صورت، اگر یک اصل موضوعی داشتیم، نوبت به برائت نمیرسد. به عنوان مثال اگر یقین داشته باشیم مایعی خمر است، بعد از مدتی شک نماییم مایع، سرکه شده است یا نه، آیا میتوانیم در اینجا اصالت البرائت یا اصالت الحلیه جاری نماییم؟ در اینجا استصحاب خمر بودن، اصل موضوعی است، و چون این استصحاب وجود دارد، نوبت به برائت نمیرسد. یا اگر شک کنیم آبی پاک است یا نجس است، و قبلا این آب پاک یا نجس بوده است. حال دست خود را با این آب بشوییم، الان شک داریم دستمان پاک است یا نجس است (زیرا در طهارت و یا نجاست آن آب شک داریم) اگر استصحاب طهارت آب را نمودیم، پس دست ما پاک خواهد بود و بالعکس. یعنی الان در دست، اصالت الطهارت جاری نمیشود و حتی استصحاب در مورد دست جاری نمیشود. به این موارد اصل موضوعی گفته میشود.

مثال در شبههی حکمیه هم این میشود که وطی با حائض حرام است. اگر بعد از انقطاع دم و قبل از غسل، شک کردیم که وطی جایز است یا حرام است، میتوانیم بگوییم قبل انقطاع دم، وطی حرام است، الان نمیتوانیم بگوییم با تمسک به برائت، حلال است. بلکه باید بگوییم با استصحاب، حکم به حرمت میکنیم. به صورت کلی میگوییم شیخ و آخوند معتقدند هر وقت یک اصل موضوعی داشتیم، نوبت به برائت نمیرسد.

 

علت نامگذاری اصل موضوعی: اولین مطلب اینست که چرا به این اصل، اصل موضوعی گفته میشود؟ علت اینست که این اصل، موضوع دلیل دیگر را مشخص میکند (نه این که خود این اصل، در موضوع جاری میشود بلکه موضوع دلیل دیگری را مشخص میکند.) به عنوان مثال موضوع برائت، یا شک است یا عدم البیان است. این اصل که به آن موضوعی گفته میشود، آن جهل یا شک یا عدم البیان را مشخص میکند. یعنی وقتی این اصل را داریم دیگر شک یا عدم البیانی وجود ندارد. بعباره اخری آن اصل موضوعی ورود یا حکومت بر برائت دارد.

 

مثال مذکور در رسائل و کفایه: شیخ مثالی در رسائل ذکر نموده و آخوند هم آن را بحث نموده است. اگر حیوانی را شک داشتیم که قابل تذکیه است یا خیر، مانند خرگوش. یا گوشتی را در بازار ببینیم و شک کنیم گوشت گربه است یا گوشت گوسفند است، یا ذبح حلال شده یا ذبح حرام شده است. در این موارد همین بحث اصل موضوعی پیش میآید.

آخوند فرموده است هر گاه در گوشتی شک نمودیم که حلال است یا حرام است، در اینجا اصاله الطهارت یا اصالت الحلیت در مورد این گوشت جاری نیست، زیرا ما یک اصل موضوعی داریم. اصل اینست که گوشت قابل تذکیه نبوده و وقتی اصل بر عدم قابلیت تذکیه است، پس شک نداریم که گوشت حرام و نجس است. بعباره اخری تذکیه عبارت از آنست که سر حیوانی را رو به قبله با شرایط ذبح کنند و مهمتر از همه این که حیوان قابل تذکیه باشد. پس اگر در قابل تذکیه بودن حیوانی شک کنیم، اصل بر عدم قابل تذکیه بودن حیوان است.

 

ذکر چند مسأله: ابتدا چند مسئله ذکر نماییم تا بعد ببینیم چگونه باید وارد بحث شویم؛ ابتدا این که حیوان تا زنده است، اگر گوشتی از آن جدا شود میته است و خوردن آن هم حرام است. ولی آیا هر خوردن هر حیوان زندهای حرام است یا خیر؟ برخی معتقدند خوردن ماهی زنده حلال است. اینها کسانی هستند که معتقدند تذکیهی ماهی صید آن است و خوردنش هم حلال میشود. فتوای برخی هم اینست که موت خارجی آب برای ماهی واقع شود. یعنی ماهی صید شود و خارج آب بمیرد. فلذا خوردن حیوان تا زنده است، اختلافی است. وقتی یک حیوانی مرد، ولو این که ذبح شد، آیا میتوانیم استصحاب کنیم و بگوییم تا زنده بود خوردنش حرام بود، حال که مرده شک داریم حرام است یا حلال است؟ چنین استصحابی اشکال دارد، چون برخی قائل به خوردن موجود زنده هستند.

با عنایت به این مقدمه باید این گونه بحث نمود که بعضی مواقع بحث شبههی موضوعیه است و برخی مواقع بحث شبههی حکمیه است. در شبههی موضوعیه، چند فرض مختلف وجود دارد، گاهی یک حیوانی را میدانیم حلال گوشت و قابل تذکیه است، مانند گوسفند. اما شک داریم این حیوان نجاست خوار شده است یا نه. در چنین مواردی روشن است که باید بگوییم اصل آنست که نجاست خوار نباشد، فلذا این گوشت حلال است. پس نیازی به استصحاب یا اصالت الطهاره نداریم.

صورت دوم اینست که گوشتی است که اصلا شک داریم ذبح شده است یا نه، یا این که شرایط تذکیه را دارد یا نه. مثلا این مرغی که از بازار خریدیم ذبح شده یا خفه شده است؟ در اینجا نوبت به برائت نمیرسد، بلکه باید سراغ قواعد دیگر برویم و بگوییم سوق المسلمین میگوید این پاک و طاهر است. البته این مشروط به اینست که از بازار خریداری شود، اما اگر گوشت را در بیابان پیدا کردیم باید بگوییم اصل بر اینست که حیوان نجس و حرام است. زیرا این گوشتی که پیدا کردیم میگوییم زمانی زنده بود و تذکیه نشده بود، الان شک داریم تذکیه شده یا نه، حکم به عدم تذکیه میکنیم، پس نجس و حرام است و نوبت به برائت نمیرسد. هر دو صورت هم اصل موضوعی است.

صورت سوم هم اینست که انسان گوشتی را میبیند و نمیداند گوشت ماهی است یا کوسه ماهی (و نمیدانیم اصلا قابل تذکیه است یا نه) یا نمیدانیم این گوشت گوسفند است یا سگ، در اینجا شک در قابلیت تذکیه داریم، برخی حیوانات مانند گرگ، قابل تذکیه هستند و پاک هستند، اما حرام گوشت هستند، برخی هم مانند سگ اصلا قابل تذکیه نیست. در این دو صورت که گاهی شک در اصل قابلیت تذکیه داریم و گاهی شک در حلال بودن یا حرام بودن داریم. اگر شک ما این بود که حیوان قابل تذکیه بوده یا نبود (شک بین گوشت گوسفند و گوشت سگ) در اینجا باید دید آیا استصحاب عدم ازلی حجت است یا خیر. اگر کسی این حرف را بپذیرد و بگوید یک زمانی این شیئ سگ نبود و گوسفند هم نبود، بعد هم که آفریده شد، نمیدانم به عنوان سگ آفریده شد یا گوسفند، در این جا باید بگوییم گوشت حلال است. اما اگر کسی بگوید این از اولین لحظهی وجودش سگ یا گوسفند بوده، در این صورت معنایش این است که حالت سابقه ندارد، پس استصحاب جاری نمیشود.

نتیجه این که اصل موضوعی به معنی استصحاب سگ بودن یا سگ نبودن جاری نمیشود. ولی باید بگوییم این حیوان زمانی زنده بود و نمیدانیم سگ بود یا گوسفند بود، اگر یقین دارید روبه قبله ذبح شده، باید بگوییم شک داریم با ذبح تذکیه میشود یا خیر (زیرا سگ با ذبح هم تذکیه نمیشود) پس حرام میشود. (فرض خرید از بازار را باید استثنا نمود.)

اما اگر میدانیم این حیوان قابل تذکیه است، اما نمیدانیم حلال است یا حرام (گرگ یا گوسفند) باید بگوییم زمانی این حیوان زنده بود و خوردنش حرام بود، حالا که ذبح شده است میدانم تذکیه شده است اما شک در حلیت و حرمت دارم، در این صورت میگوییم گوشت حلال است. زیرا درست است وقتی زنده بود خوردنش حرام بود، اما زنده و مرده دو موضوع است، الان موضوع تغییر کرده است، وقتی زنده بود حرام بود (چون تذکیه نشده بود) حال یقیناً تذکیه شده است، شک داریم گرگ است یا گوسفند است، اصل اینست که گرگ نباشد، پس حلال است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo