< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

97/12/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:رد دلیل عقلی بر وجوب احتیاط

مقـدمـه: سومین دلیل اخباریها بر وجوب احتیاط در شبهات تحریمیه، دلیل عقلی است. این دلیل به این سبکی که بیان میشود در کتب اخبارییون نیست، بلکه این دلیل را اصولیون به نفع اخباریها ذکر نمودهاند.

 

دلیل سوم اخباریون: دلیل سوم اینست که ما یک علم اجمالی داریم که تکالیفی در شرع وجود دارد. یعنی میدانیم شرع و دین احکامی دارد؛ از طرفی هم آیات و روایاتی در مورد بیان احکام داریم مانند روایات وسائل الشیعه. اما این روایات همگی در مقام بیان احکام هستند، نه در مقام نفی حکم دیگر. مثلا روایتی که میگوید نماز جمعه واجب است، مدلولش غفط اینست که نماز جمعه واجب است، اما در مقام نفی نیست و نمیگوید چیز دیگری واجب نیست. نتیجه این میشود که به خاطر آن علم اجمالی اول باید بگوییم در اطراف علم اجمالی، احتیاط واجب است. و کسی نمیتواند بگوید آن علم اجمالی انحلال پیدا میکند، زیرا اگر ما علم اجمالی به یک تکلیفی داشتیم و بعد علم تفصیلی پیدا کردیم به یک تکلیف، در سایر موارد باید احتیاط کرد.

نتیجه بحث این میشود که علم اجمالی باعث میشود هر جا روایت بر حکم نداشتیم، به خاطر علم اجمالی احتیاط کنیم.

 

پاسخ آخوند به اخباریون: مرحوم آخوند در کفایه پاسخ این استدلال را داده و فرموده است: اینجا علم اجمالی کبیر به علم تفصیلی و شک بدوی منحل میشود. ابتدا علم اجمالی داریم که تکالیفی هست، بعد مواردی را پیدا میکنیم که این میشود علم تفصیلی، سایر موارد هم میشود شک بدوی که مجرای برائت است.

در کفایه مثالی زده که اگر فرض کنیم ما دلیلی داریم که میگوید ظرفی که برای زید است نجس است، بعد ظرف زید با ظرف شخص دیگری اشتباه شد، حال به خاطر علم اجمالی و این که شبههی محصوره است، از هر دو باید اجتناب کرد. حال اگر دلیل دیگری آمد و ظرف زید را مشخص کرد، در این صورت ظرف دوم دیگر احتیاط ندارد و میشود نسبت به آن برائت جاری کرد. آخوند میفرماید ما نحن فیه به این صورت است.

به بیان دیگر آخوند میفرماید اگر علم اجمالی قابل انحلال به علم تفصیلی و شک بدوی باشد، در شک بدوی جای برائت است (نه احتیاط)؛ ملاک این که کجا علم اجمالی انحلال پیدا میکند یا نمیکند، اینست که معلوم بالاجمال و معلوم به علم تفصیلی، قابل تطبیق بر یکدیگر باشند، در این صورت انحلال است و در غیر این صورت نیست. مثلا کسی یک صد گوسفند سیاه و سفید دارد؛ علم هم دارد پنج گوسفند حرام است (این علم اجمالی نسبت به همهی گوسفندان است) اگر بعد برای او معلوم شود کدام گوسفندان نجس است، یا این که بفهمد این پنج گوسفند همگی سیاه بودهاند، در این صورت باقی گوسفندان سفید حلال هستند. این انحلال علم اجمالی است. آخوند میخواهد بفرماید دستورات شرعی به این صورت است. مثلا ما میدانیم صد تکلیف شرعی وجود دارد، سپس با جستجوی آیات و روایات، صد تکلیف کشف میشود. وقتی این تکالیف پیدا شد، سایر موارد شک بدوی است و احتیاط نمیخواهد.

 

اشکال بر آخوند: ولکن این فرمایش آخوند چند اشکال دارد، ابتدا این که مثال آخوند با ما نحن فیه، تطبیق ندارد. مثلا ما میدانیم ظرف زید نجس است، بعد این ظرف با ظرف دیگر مشتبه شد، اینجا شبههی محصوره است. بعد اگر برای ما کشف شد کدام ظرف زید است، ظرف دیگر احتیاط ندارد. اما ما نحن فیه این گونه نیست، علت هم اینست که وقتی ما دلیل داریم که ظرف سمت راست برای زید است، این دلیل یک دلالت مطابقه و یک دلالت التزامی دارد. دلالت مطابقه اینست که این مال زید و نجس است، دلالت مطابقهاش هم اینست که ظرف دیگر پاک است. این دقیقاً مانند اینست که ما ظهر جمعه میدانیم یک نماز واجب است، حال باید احتیاط کنیم و هر دو را بخوانیم. اگر یک دلیلی فرمود نماز جمعه واجب است، یعنی میفرماید نماز ظهر واجب نیست. در ما نحن فیه این گونه نیست، زیرا آیات و روایاتی که داریمکه میفرماید چه چیزی واجب است، دلالت التزامیهای بر این ندارد که چه چیزی واجب نیست. توضیح المسائل دلالت مطابقه دارد ولی دلالت التزامیه ندارد.

نتیجه این میشود که در ما نحن فیه ما یک علم اجمالی به تکالیف شرعی داریم، این علم اجمالی میفرماید همهجا بایستی احتیاط کنیم، وقتی آیات و روایات را مطالعه میکنیم تعدادی تکالیف پیدا میکنیم، اما این دلیل نمیشود تکالیف دیگری نباشد (بلکه شاید باشد و به ما نرسیده است) فلذا در سایر موارد باید احتیاط کنیم و حرف اخباریین هم همین است. فلذا سبکی که آخوند بحث نموده، اتفاقا حرف اخباریین را اثبات میکند.

 

شیوهی صحیح بحث: بهتر است این گونه بحث کنیم و بگوییم یک علم اجمالی داریم به این که تکالیفی در شرع وجود دارد. این علم اجمالی بدین صورت است که آن تکالیف اگر جستجو نماییم، کشف میشود. یعنی از ابتدا دهنهی چاه را تنگ بگیریم. پس اگر گشتیم و تکالیفی پیدا نشد، اصلا علم به ان هم نداریم.

بنابراین علم اجمالی از ابتدا مضیق است، یعنی اگر بگردیم، پیدا میشود. این تکالیف کشف شده، علم تفصیلی است و باقی موارد هم شک بدوی میشود و در شک بدوی نیز احتیاط واجب نیست.

 

ذکر یک اشکال و پاسخ آن: ان قلت: ما در باب حجیت قائل به طریقیت هستیم و معنای طریقیت اینست که آیات و روایات اگر مطابق با واقع بودند، واقع منجز میشود و اگر خلاف واقع بودند، فقط عذر هستند؛ نه این که تکلیف در اینها باشد. یعنی این آیات و روایات به خودی خود هیچ مصلحت و مفسدهای ندارند. مصالح و مفاسد برای واقع هستند، اینها هم ممکن است به واقع نرسند. اگر اینها ما را به واقع نرساندند، پس تکلیف واقعی سرجای خود محفوظ است و باید احتیاط نماییم.

 

قلت: ابتدا در باب جمع بین حکم ظاهری و حکم واقعی، پاسخ این اشکال داده شد. با قطع نظر از آن مطالب، میگوییم درست است که حجیت این آیات و روایات از باب طریقیت است (نه از باب سببیت)، یعنی احتمال خطای اینها هست و اگر هم خطا باشد ما را به احکام واقعی نمیرساند، اما غالب این آیات و روایات مصیب به واقع هستند (یعنی کسی نمیتواند بگوید کل روایات یا حتی نیمی از این روایات اشتباه است) و دلیل بر حجیت اینها داریم. ما از ابتدا علم نداریم که تکالیفی فراتر از این روایات وجود داشته باشد. بنابراین در سایر موارد احتیاط لازم نیست و مجرای برائت است.

 

نکته: اگر ما دو علم داشته باشیم، یکی اجمالی کبیر (اول) و یکی علم تفصیلی بعدی، اگر متعلق علم دوم (یعنی همان معلوم) حادث باشد، اینجا علم اجمالی انحلال پیدا نمیکند. اما اگر این علم تفصیلی دومی، تعلق به همان علم اجمالی اول گرفته است (یعنی حادث نیست، همان قدیم را میگویند) در اینجا علم اجمالی انحلال پیدا میکند. مثلا اگر ما دو ظرف داریم و نمیدانیم کدام نجس است، هر دو وجوب اجتناب دارد. حال اگر بعد از این که فهمیدم کدام نجس است، یک قطره خون داخل سمت راستی افتاد، باز سمت چپی نجس است. مثال دیگر، دو ظرف داریم و نمیدانیم کدام نجس است، و باز یک قطره خون در یکی از این دو ظرف افتاد (ظرف سمت راستی) و ما هم غافل و جاهل هستیم. بعد ملتفت شدیم خون قبلا هم در یکی از این دو افتاده بود، در این جا ظرف سمت چپ پاک است. علت اینست که اگر اول یک نجاست در یکی از این دو ظرف افتاد، علم اجمالی تنجیز میآورد و باید اجتناب کرد، بعد هم که خون در ظرف دیگر افتاد باید از آن اجتناب نمود. اما اگر اول یک قطره خون افتاد ولی ما خبر نداریم، بعد دیدیم یک خون در یکی افتاد، بعد هم ما یادمان افتاد که قبلاً هم خون در آن افتاده، ظرف سمت چپ پاک است، ما نحن فیه از این قبیل است.

مثال دیگر اینست که اگر دو ظرف داریم که در یکی خون ریخته باید از هر دو اجتناب کنیم. حال اگر یکی ریخت، از دیگری که باقی مانده باید اجتناب نمود. اما اگر دو ظرف داشتیم و در یکی خون ریخت و ما هم خبر نداریم، بعد یکی از این ظروف ریخت زمین، و یکی باقی مانده است. بعد متوجه میشویم آن زمان که هر دو ظرف باقی بود و نریخته بود، یکی از آنها نجس بوده است. در اینجا ظرف دوم پاک است.

در جایی که از ابتدا میدانیم یا این یا آن نجس است، علم شرط تنجیز تکلیف است، اما اگر ابتدا یک قطره خون ریخت ولی من خبر ندارم، تکلیف منجز نیست. وقتی یک ریخت، از محل ابتلا خارج شد، و الان فقط یکی داخل حل ابتلا است. یک قطره خون یا داخل محل ابتلا ریخته یا درون آن که محل ابتلا خارج شده ریخته است، شرط تکلیف هم این بود که محل ابتلا باشد، این محل ابتلا نیست، پس پاک است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo